سوال 10 ـ آیا هیچ وقت برای رسیدن به هدفی مجبور به مصالحه یا سازش در مورد اصول گردیده ام ؟( برای مثال : مجبور شوم که نا صادق ؟ بی رحم ؟ یا بی وفا باشم ؟ )
در گذشته خیلی ولی این روزها خیلی کم
مثلاً وقتی هدفهایم از روی لذت طلبی و زیاده خواهی بود به دنبال خواستههای نفسانیم یا غریزههای جنسی ام بودم یا هدفهایم از روی ترسها ، کینهها یا رنجشهایم بود معمولاً مصالحه یا سازش میکردم یا اصول را تحریف میکردم .
مثلاً کلاس قدمم دیر شده و یا میخواهم از اول جلسه حضور داشته باشم با سرعت رانندگی میکنم تا سریع برسم چراغ قرمز رد میکنم یا یک طرفه میروم .
مثلاً در کارم فاکتور را با تخفیف میزدم با اینکه پولش را کامل از مشتری گرفته بودم با ناصادقی تمام برای خودم توجیه میآوردم که آنها اضافه کاری من را کامل نمیدهند یا اینکه آنها اجازه تخفیف ۲۰ درصدی به من دادهاند پس میتوانم آنرا برای خودم بردارم .
مثلاً بیرحمانه بدون در نظر گرفتن طرف مقابلم از روشهای مختلف استفاده میکردم در روابط ی لذت بیشتری ببرم با اینکه خسارت جسمی میزدم هدفم لذت بیشتر بردن بود ولی توجیهم این بود که هر دو لذت بیشتری میبریم .
مثلاً در انجمن وقتی زمان رأی میشد به کسی که دوست داشتم بدون اینکه صلاحیت یا توانایی داشته باشد رأی میدادم و کاندیدای اصلح را اصلاً در نظر نمی گرفتم .
یا مثلاً این همسرم وقتی طبق میل من عمل نمیکند چه در درست کردن غذا در رابطه و یا مسائل دیگر کاملاً بیرحمانه و ناصادگانه عمل میکنم جوری او را نادیده میگیرم یا جوری صحبت یا رفتار میکنم انگار برایم بودن و نبودنش مهم نیست و کاملاً احساس حقارت یا بدبختی را در او حس میکنم چون به هدفم نرسیده ام .HH