۱۴۰۰/۵/۲۵، ۰۴:۱۹ عصر
5 - آیا گروه ما دارای شخصیت گروهی ، ارزش و وجدان هست ؟
با وجود تفاوتهای ظاهری، اصول یکسانی راتمرین میکنیم و به میزان برداشتمون و مقدار تعهد و تمایلمون تو بکارگیریشون ، این اصول روحانی شخصیت گروه ما رو شکل میده... من بعنوان یک عضو به اندازه ای که پاکی وبهبودی برام ارزشمند باشه و اهمیت حضورمرتب اعضا و برقراری منظم جلسات برام اهمیت داشته باشه برای گروهمون ارزش قائلم... گروهمون اساسنامه ای داره که با رای وجدان اعضا شکل گرفته... خدمت ها چرخشی هست و خدمتگزارها با رای اعضا انتخاب میشن... از سبد سنت هفتم بقدر کافی حمایت میشه و ماهانه طبق رای وجدان مبلغ معینی به ساختار خدماتی اعانه میکنیم... تو انتخاب خدمتگزار دقت میکنیم و اصول را به شخصیتها ترجیح میدیم... بعنوان خدمتگزاربا سایر خدمتگزارا تعامل و همکاری میکنیم... به برقراری میزنشریات اهمیت میدیم... حاکمیت سکوت در جلسات برای شنیدن تجربیات اعضا برامون ارزشمند هست... برای حق و حقوق اعضاء در بهره مندی از بهبودی ، احترام یکسانی قائلیم... الفاظ رکیک و شوخیهای زشت تو جلسه شنیده نمیشه... برای رفع مشکلات و برگزاری جلسات بهتر با همدیگه مشورت میکنیم...
...چگونه می توانیم تفاوت هایمان را بپذیریم و به تمرین اتحاد ادامه دهیم ؟
روحانیت توانایی پذیرش تفاوت ها را به ما میده و قدرتی میده که تفاوت های ظاهری را ندید بگیریم و به ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگه فکر کنیم... سعی میکنیم اصول روحانی نهفته درسنتهارو به اجرا دربیاریم... وقتیکه تمرکزگروه روی هدف اصلی باشه و تلاش کنه به شکلهای متفاوت پیام را برسونه... وجود تفاوت هایمان پیامرسانی ما رو متنوع و قویترمیکنه... تو مشارکت به گفته ، نام یا نوشته دیگران رجوع نمیکنیم... مشارکتمون شفاف و قابل فهم برای همه هست و تو لفافه حرف نمیزنیم... احساس تفاوت نمیکنیم و دیگران را نصیحت و ارشاد نمیکنیم... هیچگونه بحث سیاسی ، علمی ، روانشناسی ، اقتصادی و یا اجتماعی که موجب اختلاف نظر میشه به میون نمیاریم... وقتی درک کرده باشیم که بهبودی شخصی هر عضو یستگی به اتحاد na داره.
...وقتی مخالف هستیم چگونه رفتار می کنیم ؟
وقتی تو بیماریمون هستیم معمولاً خودخواه ، ناسازگار و یا زود رنج میشیم... من میدونم و من میتونم و غیرقابل اداره بودن درونی تعادل مارو بهم میریزه و نمیتونیم درست و منطقی صحبت کنیم... اینگونه مخالفت باعثِ از بین رفتن عشق وصمیمیت تو وجودمون و روابطمون میشه و در نهایت ازبقیه جدا میشیم... برای رسیدن به درک اراده خدا تو جلسات و رابطه صحیح و فرآیند اتحاد نیازمند فرصتیم... اما تو بهبودی در برابر اصول و وجدان گروهی تسلیم هستیم و عقاید و سلیقه های شخصی را برای حفظ اتحاد کنار میذاریم... مخالفتمون بی دلیل نمیتونه باشه... دلایل منطقی مخالفتمون را با ادبیاتی محترمانه بیان میکنیم... طرف صحبت ما باید گروه باشه و رفتارمون بصورت کلامی و در شان یک نیروی برتر باشه چون در نهایت موضوع به رای گذاشته میشه... درهرصورت همگی می بایست با لبخند از جلسه خارج بشیم.