۱۳۹۸/۱۱/۷، ۰۱:۳۳ صبح
مفهوم سوال : چند مثال از مواقعی که از روی اراده شخصی عمل کردید و قدرت خداوند را کمتر از قدرت خود دیدید بنویسید ؟
سرویس دادن به کسانی که نباید این کار را انجام می دادم – سر کار رفتن و برنامه ریزی مالی و طمع – تربیت بچه ام – بعضی از خدماتم در برنامه – اعتماد نکردن به خدمت گذاری که رای اورده و از او حمایت نکردم – شرکت کردن در بعضی از کارها که نباید انجام می دادم و یا باید انجام می دادم
مواقع : وقتی که ترسیده ام – نا امید شده ام – وقتی برایم لذت داشته – وقتی که منافع شخصی من به صورت خود خواهی در میان باشد – وقتی می خواهم انتقام بگیرم – وقتی پای منافع مالی در میان است – وقتی رنجش دارم – وقتی پای سکس و روابط عاطفی در میان است – وقتی در کنترل کردن دیگران هستم – وقتی اسیر وابستگی هستم – وقتی تسلیم شدن در موضوعی به ضرر من تمام می شود – وقتی که باید به نقش خودم نگاه کنم و اشتباهاتم را بپذیرم – وقتی باید اقرار کنتم و یا تاوان پس بدهم – وقتی باید برای انجام کاری سهم خود را انجام بدهم – وقتی باید جبران خسارت کنم – وقتی که باید صادقانه موضوعی را با راهنما در میان بگذارم -
زمانهایی که احساس میکردم خودم میتوانم به تنهایی بر مشکلاتم غلبه کنم زمانی که پذیرش مشکلات را نداشتم، زمانی که احساس میکردم خداوند مرا تنها گذاشته. زمانی که در شرایط سخت قرار داشتن اما نمیتوانستم به او اعتماد کنم مثل آشفته شدن زندگیام و مسایل مالیام هر وقت که مسایل طبق نقشهی من پیش نمیرفت نتوانستم به او اعتماد کنم و از سر راهش کنار بروم و گاهی هم چنان غرق مشکلات میشوم که فراموش میکنم که خدای هست. گاهی هم اصلاً اجازه نمیدادم که وارد زندگیام شود چه برسد که بخواهم از سر راهش کنار بروم.
سرویس دادن به کسانی که نباید این کار را انجام می دادم – سر کار رفتن و برنامه ریزی مالی و طمع – تربیت بچه ام – بعضی از خدماتم در برنامه – اعتماد نکردن به خدمت گذاری که رای اورده و از او حمایت نکردم – شرکت کردن در بعضی از کارها که نباید انجام می دادم و یا باید انجام می دادم
مواقع : وقتی که ترسیده ام – نا امید شده ام – وقتی برایم لذت داشته – وقتی که منافع شخصی من به صورت خود خواهی در میان باشد – وقتی می خواهم انتقام بگیرم – وقتی پای منافع مالی در میان است – وقتی رنجش دارم – وقتی پای سکس و روابط عاطفی در میان است – وقتی در کنترل کردن دیگران هستم – وقتی اسیر وابستگی هستم – وقتی تسلیم شدن در موضوعی به ضرر من تمام می شود – وقتی که باید به نقش خودم نگاه کنم و اشتباهاتم را بپذیرم – وقتی باید اقرار کنتم و یا تاوان پس بدهم – وقتی باید برای انجام کاری سهم خود را انجام بدهم – وقتی باید جبران خسارت کنم – وقتی که باید صادقانه موضوعی را با راهنما در میان بگذارم -
زمانهایی که احساس میکردم خودم میتوانم به تنهایی بر مشکلاتم غلبه کنم زمانی که پذیرش مشکلات را نداشتم، زمانی که احساس میکردم خداوند مرا تنها گذاشته. زمانی که در شرایط سخت قرار داشتن اما نمیتوانستم به او اعتماد کنم مثل آشفته شدن زندگیام و مسایل مالیام هر وقت که مسایل طبق نقشهی من پیش نمیرفت نتوانستم به او اعتماد کنم و از سر راهش کنار بروم و گاهی هم چنان غرق مشکلات میشوم که فراموش میکنم که خدای هست. گاهی هم اصلاً اجازه نمیدادم که وارد زندگیام شود چه برسد که بخواهم از سر راهش کنار بروم.