۱۴۰۲/۷/۲۳، ۱۱:۳۳ صبح
سلام عباس معتاد
بله ترس از اینکه احساسات دردناک و فراموش شده ام دوباره زنده شوند ، ترس از ماسک زدن در اقرارهایم، ترس از اینکه نتوانم اصول روحانی این قدم را رعایت کنم، ترس از اینکه نتوانم تغییر کنم . ترس از روبروشدن با ترسها و احساساتم و نپذیرفتن آنها، ترس از اینکه ترسهایم را اصلا نتوانم بشناسم و نتونم کاری برایشان انجام بدهم و دوباره وارد بیماریم شده و با بیماریم زندگی کنم ، حتی ترس از این دارم که برای راهنمایم کاری پیش بیاید و بین کارکردن قدمها فاصله بیفتد و ترس از اینکه بعد از کارکردن این قدم به چه شخصیتی تبدیل خواهم شد . وترس از اینکه باصداقت اقرار نکنم و نتوانم بخداوند توکل کنم و خودم را به او بسپارم.
بله ترس از اینکه احساسات دردناک و فراموش شده ام دوباره زنده شوند ، ترس از ماسک زدن در اقرارهایم، ترس از اینکه نتوانم اصول روحانی این قدم را رعایت کنم، ترس از اینکه نتوانم تغییر کنم . ترس از روبروشدن با ترسها و احساساتم و نپذیرفتن آنها، ترس از اینکه ترسهایم را اصلا نتوانم بشناسم و نتونم کاری برایشان انجام بدهم و دوباره وارد بیماریم شده و با بیماریم زندگی کنم ، حتی ترس از این دارم که برای راهنمایم کاری پیش بیاید و بین کارکردن قدمها فاصله بیفتد و ترس از اینکه بعد از کارکردن این قدم به چه شخصیتی تبدیل خواهم شد . وترس از اینکه باصداقت اقرار نکنم و نتوانم بخداوند توکل کنم و خودم را به او بسپارم.