۱۴۰۰/۵/۲، ۰۶:۵۶ صبح
بسته به موقعیت احساسات متفاوتی در من بر.ز می کرد مثلا در برابر فرزندان وفامیل های نزدیک نقش یک رهبر وهدایت کننده و در موقع نیاز یک آدم متعصب در جامعه به عنوان ک آدم خیرخواه وخانواده و مردم دوست و مهربان وپیش افرادضعیف تر از خودم به عنوان یک فرد قوی و همه چیز دان و در برابر افراد قوی تر از خودم در صورتی که نمی توانستم بر او پیروز شوم حس یک آدم مظلوم که در حقش ظلم شده وهمیشه این حس در من وجود داشت که حق من را همه پایمال می کنند ومن به حق خودم نرسیدم که البته اینها مربوط به گذشته می باشند