۱۳۹۹/۴/۱۲، ۰۷:۱۲ صبح
باکارکرد قدمها و اجرای اصول در زندگی شخصی دیگر خودم باور میشوم چون به کمک نیروی برتر و تمرکز روی
اصول کمبودها بارور میشود اصولی چون عشق محبت تحمل مهربانی خدمت پذیرش فروتنی جزئی از شخصیتم میشود و
دیگر جایی برای خا نیست و احساس نیاز و طلب عشق و مهربانی در وجودم کاسته میشود که مطمئنا در روابطم بجای
تمرکز روی رفتار دیگران روی رفتار و شخصیت خودم تمرکز میکنم چون خودکفایی حتی در شخصیت و رفتارهای من
شکل گرفته به همین جهت روابطم محکمتر و اصولی تر میشود و دیگران ناراضی از طرز برخورد من نیستن چون در
رفتارهایم استقال شخصیتی پیدا کردم که این نکته در تمام زمینه های زندگی تاثیر گذار است.
درک من ازین سوال این هست که برای ایجاد و یا حفظ رابطه ای به جای متکی بودن به داشته های خود مثل اخاق، قد،
وزن ، و هرچیزی که من رو تشکیل میده به چیزهای بیرونی متکی میشم که اگر نباشه هویت خود رو از دست میدم مثل
پول ، ماشین ، موقعیت اجتماعی ،دوستان با مشخصات خاص و ازین قبیل.... که با توجه به این سنت و اصول روحانی
آن میتوانم بدون نیاز به نیروهای بیرونی ... از داشته های درونی خود در حفظ ارتباط با دیگران و حتی خداوند نیز
استفاده کنم ... بطور کلی شرطی نباشم در روابطم و بتونم بدون شرطی بودن رابطه ها را حفظ کنم
اینکه خویشتن پذیر باشم ودرمقابل آدمهای متفاوت شخصیتم تغییر نکند و همیشه بااعتماد بنفس سعی درحفظ روابطم داشته
باشم ودرزمینه های دیگر هم همیشه الگویی برای مشورت دارم وسعی میکنم بامشورت بیک انتخاب خوبی برسم
اصول کمبودها بارور میشود اصولی چون عشق محبت تحمل مهربانی خدمت پذیرش فروتنی جزئی از شخصیتم میشود و
دیگر جایی برای خا نیست و احساس نیاز و طلب عشق و مهربانی در وجودم کاسته میشود که مطمئنا در روابطم بجای
تمرکز روی رفتار دیگران روی رفتار و شخصیت خودم تمرکز میکنم چون خودکفایی حتی در شخصیت و رفتارهای من
شکل گرفته به همین جهت روابطم محکمتر و اصولی تر میشود و دیگران ناراضی از طرز برخورد من نیستن چون در
رفتارهایم استقال شخصیتی پیدا کردم که این نکته در تمام زمینه های زندگی تاثیر گذار است.
درک من ازین سوال این هست که برای ایجاد و یا حفظ رابطه ای به جای متکی بودن به داشته های خود مثل اخاق، قد،
وزن ، و هرچیزی که من رو تشکیل میده به چیزهای بیرونی متکی میشم که اگر نباشه هویت خود رو از دست میدم مثل
پول ، ماشین ، موقعیت اجتماعی ،دوستان با مشخصات خاص و ازین قبیل.... که با توجه به این سنت و اصول روحانی
آن میتوانم بدون نیاز به نیروهای بیرونی ... از داشته های درونی خود در حفظ ارتباط با دیگران و حتی خداوند نیز
استفاده کنم ... بطور کلی شرطی نباشم در روابطم و بتونم بدون شرطی بودن رابطه ها را حفظ کنم
اینکه خویشتن پذیر باشم ودرمقابل آدمهای متفاوت شخصیتم تغییر نکند و همیشه بااعتماد بنفس سعی درحفظ روابطم داشته
باشم ودرزمینه های دیگر هم همیشه الگویی برای مشورت دارم وسعی میکنم بامشورت بیک انتخاب خوبی برسم
