امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
تسلیم شدن مادام العمر
#1
تسلیم شدن مادام العمر
با وجودیکه ممکن است با مرور زمان درک مان ازتسلیم شدن تغییر کند, نیازمان بدان تغییر نخواهد کرد. درآغاز ,تسلیم می تواند تنها به معنی مصرف نکردن باشد. با گذشت زمان ما به تدریج متوجه نقش های دیگری که اعتیاد در زندگی مان ایفا می کند شده و تمایل پیدا می کنیم درمقابل رفتارهای دیگرمان نیز تسلیم باشیم. برخی اوقات به دفعات تسلیم می شویم و هربار تسلی م یک رفتار خاص می گردیم. به این درک می رسیم که مصرف – و هیچ فرق نمی کند چه ماده ای مصرف می کنیم- تنها یک نشانه از مشکل ماست, که خود ماهیتی روحانی دارد .به تدریج و به مرور زمان آن چیزهایی را که باعث می شوند رفتارهای مخرب را به نمایش بگذاریم, رها می کنیم. چیزهایی مانند انکار ,خشم, رنجش, حق به جانب بودن, خود را ازدیگران بهتر یا بدتر دانستن, شرم, پشیمانی و ترس .
با افزایش درک مان از قدم اول, بطور عمیق تری تسلیم می شویم. اعتمادمان رشد کرده و کمی بیشتر تمایل پیدا می کنیم از جنگ دست برداریم .می توانیم بخش های گسترده تری از زندگی مان را که هنوز به اشتباه فکر می کنیم تحت کنترل خود داریم, ببینیم. درابتدای کار تسلیم شدن به ندرت خوش آیند به نظر می رسد, اما زمانی که عمکردمان برایمان کارنمی کند ,ما زودتر و زودتر متوجه آن می شویم. درابتدا ممکن است تنها زمانی تسلیم شویم که شکست خورده ایم, اما با پیمودن مسیر بهبودی, تحمل مان نسبت به درد کاهش می یابد و تمایل کمتری را برای کنار آمدن با آنچه که به روح مان صدمه می زند پیدا خواهیم کرد .همینطور که تجارب بیشتری را دررابطه با التیام و امید بدست می آوریم, تسلیم شدن را به عنوان مسیری که ما را به واقعیت بازمی گرداند می پذیریم .آن تغییر نگرشی که باعث می شود متوجه شویم به جای تسلیم بیماری مان شدن ,می توانیم تسلیم بهبودی مان شویم, خودش یک بیداری روحانی است.

تغییر دادن طرز نگرش مان مانند آن است که دنیا را ازپش ت عینکی متفاوت مشاهده کنیم. تسلیم شدن یعنی نگرش خود را تغییر دادن: ما دیگر درپی آن نیستیم که هرطورشده همه چیز را کنترل کنیم. صداقت می تواند طرز نگرش ما را
تغییر دهد و ما را پذیرای حقیقت نماید. ما نسبت باینکه دیگران راجع به ما چه فکر می کنند کمتر اهمیت قائل می شویم و درعوض درمیابیم که تنها درمقابل اخلاقیات و ارزش های خودمان پاسخگو هستیم .به مرور با شفافیت بیشتری درک می کنیم که زندگی برطبق ارادۀ نیروی برترمان, چه معنایی دارد. هربار که تسلیم می شویم دنیای مان کمی بیشتربازمی شود. می توانیم وسوسه هایمان را نادیده گرفته و بپذیریم که تغییر نگرش برای مان امکان پذیر است. ممکن است نفسی عمیق بکشیم و ازخود سؤال کنیم چه اتفاقی خواهد افتاد اگر از جنگ دست برداریم. ایمان مان بواسطۀ تجارب مان رشد نموده و به ما این فرصت را می دهد تا زندگی خود را از زاویه ای دیگر مشاهده کنیم .
همینطور که تجارب بیشتری کسب می کنیم, اقدام به عمل برطبق باورهایمان باعث ناراحتی مان نخواهد شد. به مرور مطمئن می شویم که نتیجۀ رها کردن یک فاجعه نخواهد بود. بیداری های روحانی پی در پی به ایمانی ثابت منجر می گردند.
پاسخ
 سپاس شده توسط Essi.toobchi ، toobchi ، admin ، Hoomanam ، حـمـیـد ، ناظر9 ، yagoub
#2
یاد می گیریم خود را زیاد جدی نگیریم. زمانی که به آخر خط رسیدیم دیگر هیچ چیز برایمان تبسم

آور نبود ولیکن مانگرانی Heart شرم Heart خشم و سردرگمی هایمان را رها کرده و به مرور آرام شدیم Heart Heart Heart Heart Heart
پاسخ
#3
قدمهای سوم و یازدهم به ما اجازه می دهند تا از حضور یک نیروی برتر در تصمیمات مان دعوت به عمل آوریم و قدم دهم کمک می کند تا طی دامۀ مسیر بهبودی, خود را مورد بازبینی قراردهیم. ما اغلب آخرین کسانی هستیم که رشدمان را مشاهده و یا بدان اذعان می کنیم. زمانی که می بینیم دیگراعضا بهبود پیدا کرده و زندگی بهتری را تجربه کرده اند, به خود یاد آور می شویم که همان چیزها دارد برای ما اتفاق می افتد. همینطور که آگاهی مان عمیق تر می شود, به پیدا کردن نکاتی از زندگی که هنوز نیاز به کار دارند, ادامه می دهیم. همچنان که تغییر می کنیم خود را با شرایط وفق می دهیم و همچنان که خود را با شرایط وفق می دهیم نقطۀ تعادل مان جا به جا می شود و ما بیشتر تغییر می کنیم. احساس اینکه همه چیز را می دانیم اغلب به این احساس منجر می شود که ما هیچ چیز نمی دانیم. چنین احساسی دائمی نخواهد بود اما طی همین چند لحظه احساس خوبی خواهیم داشت و سپس راجع به تسلیم شدن آگاه تر می گردیم. یاد می گیریم خود را زیاد جدی نگیریم. زمانی که به آخر خط رسیدیم دیگر هیچ چیز برایمان تبسم آور نبود ولیکن ما نگرانی, شرم, خشم و سردرگمی هایمان را رها کرده و به مرور آرام شدیم. یکی از هدایای بهبودی بدست آوردن مجدد حس شوخ طبعی مان است. البته برخی اوقات این حس را ازخود بروز می دهیم و بعضی اوقات بروزنمی دهیم. ازدست دادن شوخ طبعی مان نشانۀ آن است که نیازداریم نوع نگرش خود را تغییر دهیم. یکی از اعضا راجع به خانمی دریکی از گروه های خانگی اش, که صدای خندۀ او اطاق را پرمی کرد, چنین مشارکت کرد: "صدای خندۀ این خانم به من امید می داد. خندۀ او مملو از عشق و خویشتن پذیری و حاوی سرور بود." می توانیم بخندیم چون مطالبی که می شنویم برایمان ملموس اند یا چونکه می دانیم همه چیز خوب خواهد شد. می توانیم معجزه و همچنین شرایطی را که رویدادها به طور طعنه آمیزی با تصورات مان مغایرت داشته اند, درزندگی هایمان ببینیم و از آن لذت ببریم. برای نائل شدن به یک فکر روشن, لازم است که حس روشن دلی و شوخ طبعی مان را حفظ کنیم. آن تبسمی را که درزمان شنیدن داستان های یکدیگر برلب می آوریم به ما می گوید درجایی که بدان تعلق داریم قرارداریم. آنچه که برایمان سرگرم کننده است, با رشدمان تغییر می کند. به مرور درد و رنج دیگران کمتر باعث سرگرمی مان می شود وبیشتر می توانیم بخش های تبسم آور داستان های سنگین را تمیز بدهیم.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حـمـیـد ، yagoub
#4
ترس یک احساس طبیعی است. اما سؤال این است که ما با ترس مان چه می کنیم. قدمهای سوم و یازدهم به ما اجازه
می دهند تا از حضور یک نیروی برتر در تصمیمات مان دعوت به عمل آوریم و قدم دهم کمک می کند تا طی دامۀ
مسیر بهبودی, خود را مورد بازبینی قراردهیم. ما اغلب آخرین کسانی هستیم که رشدمان را مشاهده و یا بدان اذعان
می کنیم. زمانی که می بینیم دیگراعضا بهبود پیدا کرده و زندگی بهتری را تجربه کرده اند, به خود یاد آور می شویم
که همان چیزها دارد برای ما اتفاق می افتد. همینطور که آگاهی مان عمیق تر می شود, به پیدا کردن نکاتی از زندگی
که هنوز نیاز به کار دارند, ادامه می دهیم. همچنان که تغییر می کنیم خود را با شرایط وفق می دهیم و همچنان که
خود را با شرایط وفق می دهیم نقطۀ تعادل مان جا به جا می شود و ما بیشتر تغییر می کنیم. احساس اینکه همه چیز
را می دانیم اغلب به این احساس منجر می شود که ما هیچ چیز نمی دانیم. چنین احساسی دائمی نخواهد بود اما طی
همین چند لحظه احساس خوبی خواهیم داشت و سپس راجع به تسلیم شدن آگاه تر می گردیم.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حـمـیـد
#5
.. آن تبسمی را که درزمان شنیدن داستان های یکدیگر برلب می آوریم به ما می گوید درجایی که بدان تعلق داریم قرارداریم. آنچه که برایمان سرگرم کننده است,با رشدمان تغییر می کند.به مرور درد و رنج دیگران کمترباعث سرگرمی مان می شود وبیشتر می توانیم بخش های تبسم آور داستان های سنگین را تمیز بدهیم.خودخوشنودی واژه ایست که همه مان باید مراقب آن باشیم. 

((پاک زیستن))
پاسخ
 سپاس شده توسط حوریا ___Bu ، ناظر9 ، حـمـیـد
#6
 سلام
سال ها بر مدار خودم چرخیدم.
حال باید بدانم که اگر می خواهم همچنان درست عمل نمایم و خسارت کمتری به بار آورم باید همیشه تسلیم اصول روحانی قدم ها باشم...
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان