۱۴۰۰/۶/۱۹، ۰۵:۵۲ صبح
تعریف بهبودی در فرهنگ لغت، «برگشتن به یک حالت اولیه» است. ولی این معنی ممکن است برای بعضی از ما شبهه ایجاد کند، چرا که «حالت اولیه» ما ممکن است چندان هم خوش و خرم نبوده باشد. در هیج دوره ای یادم نمی آید دست کم اندکی خرابکاری نکرده باشم، اگر چه نمی توانم این را با هر کسی در میان بگذارم.برای درک بهتر اینکه تعریف بهبودی چگونه در برنامه معتادان گمنام جای دارد، و همچنین برای درک و شناخت خودم بعنوان یک معتاد، معتاد در حال بهبودی و یک انسان، لازم است اول ببینم NA برای من بعنوان یک معتاد در حال بهبودی چه نقشی در اجتماع قائل است.
هدف من از بهبودی این است که عضوی مفید و سازنده در اجتماع باشم، رشد کنم و به رشد دیگران کمک کنم. بر خلاف گذشته بجای گرفتن، در پی بخشیدن باشم و با این اصل روحانی که می گوید منافع مشترک، مهم تر از منفعت شخصی من است زندگی کنم
هدف من از بهبودی این است که عضوی مفید و سازنده در اجتماع باشم، رشد کنم و به رشد دیگران کمک کنم. بر خلاف گذشته بجای گرفتن، در پی بخشیدن باشم و با این اصل روحانی که می گوید منافع مشترک، مهم تر از منفعت شخصی من است زندگی کنم