امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
12.من این سنت را چگونه در خارج ازNA استفاده کرده ام؟ به چه نحوی اصول این سنت میتواند
#1
12.من این سنت را چگونه در خارج ازNA استفاده کرده ام؟ به چه نحوی اصول این سنت میتواند راهنمای افکار و اعمال من باشد؟
پاسخ
#2
سعی میکنم به قوانین وهرجایی که میروم احترام بگزارم
با مشورت کردن درنظرگرفتن نیاز دیگران
اصرار وپافشار ی
دیبروی خواستهای خود ندارم متوجه شده ام که خداوند کافیه بهش اعتماد کنم وقتی درخواستی صادقانه انجام میدهم
اون چیزی که به صلاح من است اتفاق میفته درمورد تصمیمات خانوادگی مشورت میکنم واون چیزی که درسته انجام میشه نه اون چیزی که من میگم
به پای اعتقاداتم.هستم واون چیزی که درس ته اگر به ضررمنم باشه انجام میدهم
قسمت ب
بامشورت کردن ودعا کردن واعتماد به خداوند سعی میکنم درمورد زمانی که دیگران نقطه نظراتشون بیان میکنن سعی میکنم خودم راپیدا کنم واون چیزی که درسته وازاصول روحانی هست انجام دهم.ممنون.وسپاسگذارم
 
 
گاهی اوقات من فکر میکنم که باید عضو قابل قبول و مسعول انجمن باشم و نمیتونم این قابل قبول بودن و بهبودی رو در خانه اجرا کنم و بین انجمن و خانواده خودم تعادل قابل قبول بودن برقرار کنم تو انجمن شیک ولی در خانواده ناشیک سنت دوم خارج از انجمن بهم کمک میکنه که بدونه دنبال بودن حس تشویق برای خداوند مهربان خدمتگزاری کنم و جویای آگاهیش باشم احساسات جمع رو در نظر بگیرم تا نهایتا حضور خودش رو روی صورت دخترم با لبخند ببینم چند سال اول همش به دنبال عضو قابل قبول بودن تو انجمن میگشتم اما امروز میخوام بین روابط انجمن و خارج از انجمن تعادل برقرار کنم
 
ب
 
افکاره من صلح جویانه میشه چون از روح خداوند مهربان کمک میگیرم و اعمالم باعث تقویت روحیه وحدت در خودم و خانواده میشه پیوندهایی مانند عشق . محبت. ازخودگذشتگی.ایثار . فداکاری . فروتنی . تسلیم راهنمای افکار و اعمالم خواهند شد و نهایتا میبینم روابط قویتری دارم بر خلاف اعتیاد که دوست داره منو از همه و خودم جدا کنه
 
میخواهیم بریم سفر  و هدفمون گردش هست برای همین جمعی تصمیم میگیریم چی بخوریم کجا اطراق کنیم و و و
 
میخواهیم با دوستان بریم‌گردش با هم تصمیم‌میگیرم  و در مورد سفرمون برنامه ریزی و تقسیم‌وظایف میکنیم
در محل کار سهم خودم رو برای پیشبرد هدف سعی میکنم به نحو احسن‌و مطابق اونچه‌که خواست گروه کاریمون هست انجام بدم و توی کار دیگران دخالت نکنم
توی جاده هدف رانتدگی هست و مقصدها شاید فرق کنه سعی‌کردم به حقوق راننده ها احترام بزارم و موجب ناراحتیشون نشم... حتی اگه نیاز باشه‌کمک میکنم
اینها‌نمونه هایی هست که هریک‌از‌ما بطریقی در حال انجام سنت دوم هستیم چون‌همفکری و توافق جمعی و همکاری  و تصمیم درست  از طریق سنت دوم برای ما کسب میشه و اجرا میشه
 

 
وقتی اصول روحانی را در زندگی شخصی خود بکارمیگیرم رابطه ام با نیروی برتر تقویت میشود و افق دید من نسبت به تمام مسائل گسترش می یابد و سعی میکنم که منافع دیگران و اجتماعاتی که در آنها هستم را در نظر بگیرم.
یکی از مفاهیم نهفته در دل این سنت مسؤلیت پذیری است بدین معنا که من در هرگروه واجتماعی که باشم سعی کنم در حد خودم مفید باشم ومسؤلیتهایم را بخوبی انجام دهم به هدف مشترک توجه داشته باشم ودر مقابل قوانین ویا اساسنامه آن تسلیم باشم.
از داشتن نگاه از بالا به پائین, احساس تفاوت, اصرار کردن و متعصبانه بر خورد کردن بپرهیزم.
به عقائد ونظرات دیگران احترام بگذارم
حرف و نظرشان را بشنوم و در پی تلافی , حکومت واثبات خود نباشم.
الف:
اکثرا"سعی میکنم امروزه متفاوت با دنیای گذشته رفتار وعمل کنم، در کارهایم مشورت کنم به دیگران وعقایدشان بدون قضاوت اهمییت دهم وبا احترام به پیشنهادات دیگران توجه کنم،وهمچنین با مطالعه تحقیق در مورد ارتباطات وکارهایی که میخواهم شروع کنم به بالا بردن آگاهی خودت کمک کنم در واقع هرچه بیشتر اگاهیم بالا رودتصمیماتم بهترشده چون واجدانم بیدار تر و  ارتباطاتم با نیروی برتر قوی تر میشود،واین برای زندگی خانوادگی واجتماعیم ضروری است
ب:
وقتی با این روش واین اصول ها زندگی میکنم تا حدوذ زیادی احساس امنبت اجتماعی واحساس آرامش میکنم وباعث تصلت بیشتر بر انجام مسؤلیتهایم میشود وانگیزه ام برای دنبال کردن بهبودیم در چهار چوب دوازده قدم روز افزون میشود

 

      سنت دوم به من آموخت ، که من خداوند نیستم و باید از این توهم که باید همه چیز تحت کنترل و تسلط من باشد ، دست بردارم و از همان نیروی برتری که در بهبودی اعتماد کردم ، درخدمات هم خواست کمک و راهنمایی کنم ...
این سنت به من آموخت که خدمتگزاری فقط از طریق الگو بودن میتواند موثر باشد نه حکومت کردن ....
 
در زندگی بیرون انجمن من این سنت رو سعی کردم از طریق الگو بودن به اجرا دربیارم ...
مثلا در محل کار ،خودم رو جزئی از یک مجموعه بزرگتر میدانم و جهت کمک به هدف مجموعه ، تلاش میکنم به مسئولیتها و وظایف خودم به نحو احسن عمل کنم و فقط دنبال خدمتگزاری و الگو بودن هستم ..
در اجتماع هم خودم رو جزئی از کل میدانم و با رعایت حقوق دیگران و مثلا" در رانندگی احترام به قوانین و حقوق دیگران ، سعی میکنم الگو بودن رو تمرین کنم ....
درخانواده به جای نگاه بالا به پایین ، سعی میکنم در کنار همسر و دخترم باشم و به هدف اصلی زندگی مشترک کمک کننده باشم نه حکمفرما ....
   و اینکه در نهایت در تمام این خدمات همیشه از خداوند مهربان درخواست راهنمایی و کمک میکنم و خیلی از شرایط تنش زا در زندگی وقتی از صفت "مهربانی " خداوند مدد میگرم ، نتیجه معجزه آسایی رو تجربه میکنم ....
 
 اینگونه سنت دوم رو تلاش میکنم خارج از انجمن به کار بگیرم...
اول اینکه توکل و توسل و تکیه گاهم رو از روی مردم،اشیا،اتفاقات و اماکن بر میدارم و فقط به خدا تکیه میکنم البته اگر خدا مدد کند.
 
دوم اینکه شروع میکنم مشکلاتم رو با گفتگو حل و فصل کنم و از طریق صحبت کردن و شنیدن مشکلاتم رو حل و فصل کنم.
 
سوم تمرین میکنم آدم با تحمل و صبوری باشم در برابر شنیدن صدای دیگران....
صدای موافق،صدای مخالف و صدای تنها...
 
چهارم تمرین میکنم در روابطم جنگجو نباشم و فهم خودم را با تحمیل و سلطه جویی به خانواده و همکارانم دیکته نکنم.
 
پنجم تمرین میکنم بفهمم وقتی مسولیتی دارم ان مسولیت را به عنوان امانت و هدیه نگاه کنم و امانت دار خوبی باشم.
 
ششم وظیایفم رو نسبت به گذشته ی اصلاح نشده خودم با همسایگانم،نسبت به امروز با اقوامم و نسبت به آینده در رابطه با فرزندانم بشناسم.
 
هفتم حمایت کننده باشم و محبت آمیز با کارگر،فرزند،همسر و مسولین برخورد کنم.
 
هشتم اگر کسی کوتاهی یا اشتباهی داشت به جای طرد کردن و راندن حمایتش کنم.
 
یه مثالم بزنم یه معتاد بدون کمک بقیه و به تنهایی یه مرده بیشتر نیست....
یه گروه معتادان گه منام همیشه باید نحوه مطلوب و صحیح خدمات رسانی و کمک به دیگران رو از طریق فهم جمعی داشتباشه.
حالا اگر من تو زندگیم نحوه مطلوب و صحیح و راه دزست رو پیدا کنم به شدت اشتباهاتم کم میشه....
 
این سنت اعمال و افکار من رو ؛
 
از حرص و جوش خوردن های بیهوده...
 
جنگیدن با عقاید دیگران ....
 
سردردگمی،بیهودگی و بی تابی....
 
نفهمی،بد فهمی،کج فهمی ....

نجات داد و به من کمک میکنه اهل "گفتگو و گوش دادن آگاهانه" بشم...
پاسخ
 سپاس شده توسط فریبرز۶۵ ، حـمـیـد
#3
همه چیز به درک من بستگی دارداگرمیخواهم که خداوندمراکمک کندبایدراهی برای شنیدن راهنمایی‌هایس پیدا کنم چون زمان و شرایطی که وجدان ماراهدایت میکنددائمادرحال تغییراست وقتی وجدان بیدار داشته باشیم بانیروی برترمهربان ارتباط میگذاریم اصل گمنامی خودمان بازیگران رابرابر بدانیم وازغرایض دست برداریم محبت و احترام به همراه باشدتشکروانتقاددوستانه تشکربابت زحمات ،امانتدارخوبی باشم وفادار باشم سواستفاده نکنم
پاسخ
 سپاس شده توسط فریبرز۶۵ ، حـمـیـد
#4
12.من این سنت را چگونه در خارج ازNA استفاده کرده ام؟ به چه نحوی اصول این سنت میتواند راهنمای افکار و اعمال من باشد؟( سنت۲،درتمام امور)
مرجع نهایی در همه جا خداوند است، من بایست راه دستیابی به این منبع را در تمام امور زندگی پیداکنم و بکارگیرم .
سعی میکنم از خودرأی و تکبر و خودستایی ، کوته بینی و خومختاری دست بردارم ، در همه جا مشورت بگیرم ، فرقی نمیکنه چه بعنوان پدر، کارگر، صاحب کار، و غیره روحیه خدمت داشته باشم ، به عقاید و نظرات دیگران احترام بگذارم و خاستارشنیدن صدای همه کسانی که باهاشان درارتباطم را داشته باشم.
این سنت جهت نمای اخلاقی و وجدانی من در همه امور میباشد.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد
#5
با این سنت خودخواهی و خود محوری را کنار گذاشتم.
این سنت به من یاد داد سد راه نیروی برتر نباشم و بفهمم مرجع نهایی نیستم من جزئی از این کل هستم و فقط باید نقش خودم را بصورت صحیح بازی کنم . دست از کنترل بردارم و از اینکه بخواهم همه چیز و همه کس تحت تسلطم باشند دست بکشم و از توهم توانایی تغییر دیگران دست بردارم و همه چیز و همه کسم را بخدا بسپارم . با مشورت و دعا خواهان بهترین ها در مسیر زندگی و خدمتم باشم . این سنت کمک کرد فروتنانه رفتار کنم و صداقت که همان همسو کردن افکار ، رفتار و کردارم به سمت صحیح است را پیشه راهم در بهبودی و خدماتم کنم .

HH
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان