۱۴۰۱/۱۰/۱۹، ۰۸:۴۲ صبح
همانطور که نیروی رهنمون کننده ی ما به پاکی با هر نوع تعریف یا اصولی تفاوت دارد ، کاربرد یک اصل در سایر اصول میتواند در مسیر ذاتی و فطری هر فرد به خیالی سازنده تبدیل گردد تا آنکه ابزاری ذهنی برای تاثیر گذاری یا اداره ی فرآیند خدمات در انجمن ما باشد . این تجربه نوعی همگامی در خدمات جمعی با انجمنی است که در حال فعالیت بر اساس پی آمد های برآمده از کمک یک معتاد به معتادی دیگر میباشد و افق های برنامه های
عملکرد آن را میتوان در اصول و تجربیات موفق اعضای ما ملاحظه نمود. من فقط زمانی در حال بهبودی هستم که
در حال کمک گرفتن باشم و علت خدمت من ، مطلع نمودن سایر معتادان از این امر است که من نیاز دارم آن کمکی که فقط معتادان قادرند به من عرضه نمایند را از معتادان دریافت کنم چون آنها راه من در جاذبه های ناشناختنی هستند . عدد دوازده همگامی دوازده عدد با همدیگر را در وضعیت و موقعیت یک مجموعه بیان میدارد . قدم دوازدهم نمونه ای از مرا با استفاده از طبع و ذات خودم پرورش میدهد و سنت دوازدهم تاثیرات عملکرد جمعی به جای هرگونه تک روی را تعریف میکند و مفهوم دوازدهم طوری مرا به فطرت خودم هدایت مینماید که در لحظات خدمت کردن و خلاقیت های خودم در جمع ، به فراسوی استنباط ها و توقعات فردی در ذات و طبیعت فردی ام جاری شوم . چشم انداز های چهارگانه ی انجمن ، خودم ، جامعه ، خدمت و خداوند با قدم ها و سنت ها و مفاهیم و آداب ما به یکدیگر ملحق شده اند و ما این ترکیب را با اصول شماره گذاری شده ی خودمان تعریف مینمائیم . تقاضای کمک کردن در حالی که نمونه ای از بهبودی هستم ، مرا هدایت میکند تا به جای" من "، " ما " باشم و خدمت در موقعیتی را تجربه کنم که معتادان قادرند زمینه ی آنرا طوری فراهم نمایند که امکان دریافت کمک برای خودم را ضمن پیام رسانی به همه ی معتادان در عذاب آماده داشته باشم . خلاقیت با تفکر یا تعریف میانه ای نداشته و چگونگی عملکرد خدماتی ما به نحوی در فرا روی از ذهنیت خودمان شکل میگیرد که مفهوم دوازدهم شرح تبدیل فرآیند مصرف به خلاقیت ضمن خلق کردن به جای مصرف است .
(12)هرگز حکم رانی نکرده و همیشه خدماتی بودن
(11) مسئولیت و مدیریت
(10) رافراتر میبرد ، نیازی برای دادخواهی
(9) ایجاد نمیکند ، همه ی نگرش های خدماتی را با دیدگاه من
(8) هم تراز نگه میدارد ، هم پیوندی
(7) را تبدیل به اطلاعات میکند ، حضور را در تعهد
(6) جاری می سازد ، دعوت از خداوند را
(5) هدف از نیت قرار میدهد ، لحظه را
(4) تکلیف مینمایاند ، خلاقیت را باور کردن نوآوری در توانایی
(3) معنی میکند ، وکالت دادن در اموری که گروه به تنهایی قادر به انجام آنها نمیباشد
(2) را اختیار کامل گروه در خدمت به انجمن و پیام رسانی به معتادان در عذاب تعبیر مینماید ، گروه های ما را نیروی برتر
(1) برای ساختار خدماتی میداند و تسلیم شدن به با همدیگر خدمت کردن را
همراه با عجز در مقابل خدمت پراکنده قابل پذیرش میگرداند . همچنانکه قدم های ما عجز در قدم اول را در ابعادی دیگر جاری کرده و سنت ها به تبیین اقدامات ما برای سعادت مشترک خودمان ادامه میدهند ، مفاهیم خدماتی به تعریف شیوه های اجرایی نیل به هدف اصلی انجمن ضمن کاربرد مفهوم دوازدهم در سایر مفاهیم خدماتی می پردازند .
آیا واقعا برای خدمت کردن نیازی به مفاهیم خدماتی داریم؟ پاسخ این سوال بسیار ساده است : بله ، آنها کمک میکنند تا باور کنیم که امکان بقای وجود ما فقط در خدمت جمعی به معتادان در عذاب است . وقتی تجربه ی خود در انجمن که دیگر هیچ معتاد جویای بهبودی لازم نیست بمیرد را با مراقبت در اختیار دیگران قرار میدهم قدردانی من ابراز میگردد . ما فقط با همدیگر میتوانیم ...
عملکرد آن را میتوان در اصول و تجربیات موفق اعضای ما ملاحظه نمود. من فقط زمانی در حال بهبودی هستم که
در حال کمک گرفتن باشم و علت خدمت من ، مطلع نمودن سایر معتادان از این امر است که من نیاز دارم آن کمکی که فقط معتادان قادرند به من عرضه نمایند را از معتادان دریافت کنم چون آنها راه من در جاذبه های ناشناختنی هستند . عدد دوازده همگامی دوازده عدد با همدیگر را در وضعیت و موقعیت یک مجموعه بیان میدارد . قدم دوازدهم نمونه ای از مرا با استفاده از طبع و ذات خودم پرورش میدهد و سنت دوازدهم تاثیرات عملکرد جمعی به جای هرگونه تک روی را تعریف میکند و مفهوم دوازدهم طوری مرا به فطرت خودم هدایت مینماید که در لحظات خدمت کردن و خلاقیت های خودم در جمع ، به فراسوی استنباط ها و توقعات فردی در ذات و طبیعت فردی ام جاری شوم . چشم انداز های چهارگانه ی انجمن ، خودم ، جامعه ، خدمت و خداوند با قدم ها و سنت ها و مفاهیم و آداب ما به یکدیگر ملحق شده اند و ما این ترکیب را با اصول شماره گذاری شده ی خودمان تعریف مینمائیم . تقاضای کمک کردن در حالی که نمونه ای از بهبودی هستم ، مرا هدایت میکند تا به جای" من "، " ما " باشم و خدمت در موقعیتی را تجربه کنم که معتادان قادرند زمینه ی آنرا طوری فراهم نمایند که امکان دریافت کمک برای خودم را ضمن پیام رسانی به همه ی معتادان در عذاب آماده داشته باشم . خلاقیت با تفکر یا تعریف میانه ای نداشته و چگونگی عملکرد خدماتی ما به نحوی در فرا روی از ذهنیت خودمان شکل میگیرد که مفهوم دوازدهم شرح تبدیل فرآیند مصرف به خلاقیت ضمن خلق کردن به جای مصرف است .
(12)هرگز حکم رانی نکرده و همیشه خدماتی بودن
(11) مسئولیت و مدیریت
(10) رافراتر میبرد ، نیازی برای دادخواهی
(9) ایجاد نمیکند ، همه ی نگرش های خدماتی را با دیدگاه من
(8) هم تراز نگه میدارد ، هم پیوندی
(7) را تبدیل به اطلاعات میکند ، حضور را در تعهد
(6) جاری می سازد ، دعوت از خداوند را
(5) هدف از نیت قرار میدهد ، لحظه را
(4) تکلیف مینمایاند ، خلاقیت را باور کردن نوآوری در توانایی
(3) معنی میکند ، وکالت دادن در اموری که گروه به تنهایی قادر به انجام آنها نمیباشد
(2) را اختیار کامل گروه در خدمت به انجمن و پیام رسانی به معتادان در عذاب تعبیر مینماید ، گروه های ما را نیروی برتر
(1) برای ساختار خدماتی میداند و تسلیم شدن به با همدیگر خدمت کردن را
همراه با عجز در مقابل خدمت پراکنده قابل پذیرش میگرداند . همچنانکه قدم های ما عجز در قدم اول را در ابعادی دیگر جاری کرده و سنت ها به تبیین اقدامات ما برای سعادت مشترک خودمان ادامه میدهند ، مفاهیم خدماتی به تعریف شیوه های اجرایی نیل به هدف اصلی انجمن ضمن کاربرد مفهوم دوازدهم در سایر مفاهیم خدماتی می پردازند .
آیا واقعا برای خدمت کردن نیازی به مفاهیم خدماتی داریم؟ پاسخ این سوال بسیار ساده است : بله ، آنها کمک میکنند تا باور کنیم که امکان بقای وجود ما فقط در خدمت جمعی به معتادان در عذاب است . وقتی تجربه ی خود در انجمن که دیگر هیچ معتاد جویای بهبودی لازم نیست بمیرد را با مراقبت در اختیار دیگران قرار میدهم قدردانی من ابراز میگردد . ما فقط با همدیگر میتوانیم ...
