۱۳۹۸/۱۲/۸، ۱۰:۲۳ صبح
بله فکر می کنم اگر اغراق گویی را نداشته باشم نمی توانم نظر دیگران را جلب کنم – هنوز دروغ گویی را دوست دارم چون هنوزم بعضی جا ها کارم را راه می اندازد – به بعضی از نواقصم هم وابسته هستم مثلا من 20 سال به خشم اعتیاد دارم و جزء مهارتهای بزرگ من است – می ترسم دست از خود محوری بردارم دیگران بر من حکومت کنند –
پیام سوال : ما زمانی به امادگی کامل می رسیم که تراز نامه ای از سود و زیان نواقص تهیه کرده باشیم – شاید به این فکر کنیم ما بدون انها کی می شوم ؟ چی می شوم ؟ و چه چیزی از من باقی خواهد ماند؟ بعضی از نواقص هم تبدیل به مهارت های زندگیم شده اند و من سالها با انها کاسبی کرده ام پول در اورده ام و روابطم تحت اختیار انها بوده است – یا اگر انها از من گرفته شوندمن تبدیل به ادم خشک و بی روحی می شوم ( برای ما معتادان ایده یک شهروند محترم بودن تنفر اور است )- و البته ناگفته نماند که ما به خیلی از نواقص خود وابسته هستیم چون ما معتادان به دنبال زندگی محدود می گردیم و به ان محدوده عادت داریم و بیرون امدن از ان برایمان ترسناک است مثلا اگر ضعف لودگی از من گرفته شود تبدیل به ادم خشک و بی روحی می شوم که خودم ان را دوست ندارم
زندگی جذابیت خود را از دست دهد و استفاده نکردن از این نقایص برای من ترسآور است چون که راه استفاده نکردن از این نقصها یا جایگزین مناسبی برای آنها را نمیدانم و تجربهی زندگی بدون آنها را ندارم و در اصل ترس من از زندگی کردن بدون نقصهاست و برایم این زندگی ناشناخته است.
نکته : البته بسیار احمقانه است که من فکر کنم اگر ضعف هایم برطرف شوند به شخصیت دوست نداشتنی تبدیل می شوم چون در زندگی که از روی نواقص عمل نکنم ارامش و روحانیت و امنیت حاکم است
پیام سوال : ما زمانی به امادگی کامل می رسیم که تراز نامه ای از سود و زیان نواقص تهیه کرده باشیم – شاید به این فکر کنیم ما بدون انها کی می شوم ؟ چی می شوم ؟ و چه چیزی از من باقی خواهد ماند؟ بعضی از نواقص هم تبدیل به مهارت های زندگیم شده اند و من سالها با انها کاسبی کرده ام پول در اورده ام و روابطم تحت اختیار انها بوده است – یا اگر انها از من گرفته شوندمن تبدیل به ادم خشک و بی روحی می شوم ( برای ما معتادان ایده یک شهروند محترم بودن تنفر اور است )- و البته ناگفته نماند که ما به خیلی از نواقص خود وابسته هستیم چون ما معتادان به دنبال زندگی محدود می گردیم و به ان محدوده عادت داریم و بیرون امدن از ان برایمان ترسناک است مثلا اگر ضعف لودگی از من گرفته شود تبدیل به ادم خشک و بی روحی می شوم که خودم ان را دوست ندارم
زندگی جذابیت خود را از دست دهد و استفاده نکردن از این نقایص برای من ترسآور است چون که راه استفاده نکردن از این نقصها یا جایگزین مناسبی برای آنها را نمیدانم و تجربهی زندگی بدون آنها را ندارم و در اصل ترس من از زندگی کردن بدون نقصهاست و برایم این زندگی ناشناخته است.
نکته : البته بسیار احمقانه است که من فکر کنم اگر ضعف هایم برطرف شوند به شخصیت دوست نداشتنی تبدیل می شوم چون در زندگی که از روی نواقص عمل نکنم ارامش و روحانیت و امنیت حاکم است