امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال14: ناصادقی من چگونه به شدت این رنجشها افزوده است ؟
#1
سوال14:   ناصادقی من چگونه به شدت این رنجشها افزوده است ؟ 
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، مهدی1 ، ssaeedg
#2
وقتي صداقت نداشته باشم ،چگونه ترازنامه اخلاقي وبي باكانه تهيه ميكنم، عدم صداقت باعث خودفريبي،تحريف واقعيت،فرافكني، خودكم بيني وخودبزرگ بيني ميشود و در نتيجه باعث افزايش رنجش
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، ناظر10
#3
در این سوال من متوجه می شوم که چگونه به عنوان یک معتاد خود فریب بعد از رنجش هایم به خود و دیگران دروغ می گفتم و ناصادقی می کردم تا رفتار و ادامه دار کردن رنجش را برای خود توجیه کنم و در نهایت پیام سوال این است که من همیشه توقع داشتم دیگران در مقابل رفتار ناسالم من رفتار سالمی داشته باشند و حق اشتباه را برای دیگران هرگز قائل نبودم مثلا چون همسرم زن من است و من مرد هستم من می توانم به او زور بگویم ولی او حق ندارد اعتراض کند و یا به من بی احترامی بکند و در غیر این صورت من رنجش می گرفتم من در این سوال باید تا بی نهایت صادق باشم و ببینم که چگونه خودم را فریب داده ام 
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، admin.a ، داراب م ، ناظر11 ، ssaeedg
#4
نا صادقی من در رنجشهایم ندیدن نقش خودم بود واز زاویه دید طلبکارانه خودم رنجشها را بررسی می کردم و حق بجانبی من باعث ادامه رنجش و نقشه انتقامجویی میشد
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، shapor z ، ناظر11 ، ناظر10
#5
ناصادقی من اینگونه شدت رنجشهامو افزایش میده من اشکالات خودم رو ریز می ببنم یا اصلا نمی بینم و متقابلا قصور دیگران رو بزرگتر از آنچه که هستند می بینم.
من در زمینه رنجشهام یک روی قضیه رو بررسی می کنم و حقیقت رو انکار می کنم.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر11 ، ناظر10
#6
نادیده گرفتن نقش خوددرزندگی وروابط -عدم  یادداوری اشتباهات گذشته واحساس قربانی بودن -فراموش کردن اینکه  درهررابطه دوطرف مهم هستندوهمیشه دوطرف به اندازه خوددررنجش سهیم هستند -توقع درک شدن بجای درک درک کردن-عدم درک صحیح از موقعیت وحالات طرف مقابل  مثلا بدون اینکه طلب  مالی قبلی را پرداخت کنم دوباره میخواستم پول قرض کنم ،یادرزندگی شخصی بدون اینکه حالات واحساسات همسرم رادرنظر بگیرم میخواستم رابطه جنسی برقرارکنم  ...........
پاسخ
#7
من به دلیل اینکه هرگز انگیزه و اعتقادی نداشتم همین امر موجب ناصادقی من میشد بنابراین اصول خاصی در زندگی من نبودکه طبق آن عمل کنم?
همیشه در انکار و دیگران را مقصر می دانستم(این بزرگترین ناصادقی من بود)✌️
توان مقابله با واقعیت ها را نداشتم و میدانستم که ایراد از من است اما باز هم دلیل موجه ولی غیر واقعی برای رفتارهایم می آوردم که همین امر موجب شدت بر رنجش هایم می شد.?
چرا که هیچ راهی بلد نبودم جزء ناصادقی و تقصیر برگردن دیگران انداختن.?
همیشه احساس میکردم آدمی صادق هستم درحالی که نبودم✌️
براثر تنبلی کار نمی کردم و همین امر موجب ناصادقی من میشد چرا که عملکرد کارم را نداشتم✌️
در کل نادیده گرفتن نقش خوددرزندگی و روابط ، انکار اشتباهات و احساس قربانی کردن
،قبول نکردن سهم خودم دراشتباهات ،توقع بیجا داشتن،
عدم درک صحیح از موقعیت و
حالات طرف مقابل و خیلی چیزهای دیگر...... موجب شدت در رنجش هایم می شد
پاسخ
#8
برگردم به گذشته گذشته من  اعتقادت مثبت زيادداشتم ولي بنابه گذشته ي سختي كه داشتم پاروي اعتقاداتم ميگذاشتم خداراقبول داشتم ولي گاهي به عنوان خداي مجازاتگر ميشناختم چون ديدم ازخداوندمثبت نبود چون ازروي سلامت عقل نبودقدم سه باخداونداشتي كردم وزندگيم رابه انگونه كه به اوايمان داشتم سپردم وايمان به خداوندباعث شدرهاشوم ازهرانچه مراازاوجداميسازدوباورهايم روزبه روزپررنگترشدتااينكه عقايدم رنگ بهتراززندگي ورشدمن گرفت
پاسخ
#9
با سلام....
ناصادقی من: فرار کردن یا ندیدن حقیقت در ماجرا و موضوع پیش آمده و توجیه و بهانه هایی که برای موجه جلوه دادن خودم آوردم.

ناصادقی من: پافشاری من روی اعتقاداتی که با واقعیتها متطبق نیست ، ندادن حق اشتباه به دیگران و دیگران را کامل فرض کردن ، دیگران حق رنجش از من را ندارند ، من همیشه وقتی کنار دیگران قرار میگیرم میخواهم دیگران هم مثل من بفهمند مثل من حرف بزنند و مثل من رفتار کنند و همه چیز را از دید من نگاه کنند ، نقش طرف مقابل را آنقدر بزرگ جلوه میدادم و بزرگ نمایی میکردم که دیگر نمیتوانستم آنرا کوچک ببینم.

هیچوقت به ماجراها و اتفاقات درست و صادقانه نگاه نمیکردم و این ناصادقی ها رنجشهایم را زیاد کرده بود.مسئولیت اعمال و رفتارم به عهده نمیگرفتم و دائما تراز دیگران را میگرفتم.
پاسخ
#10
به دلیل اینکه همیشه اعتقاد داشتم که من بهتر ازهمه می دانم همیشه ماجرا راتحریف می کردم وجوری تعریف می کردم که به نفع خودم باشد وهمیشه خودرا یک آدم مظلوم و خیرخواه همه نشان وی دادم واز تعریف واقعیات طفره می رفتم و موقعی که نقش من در آن ماجرا آشکار می شد بازهم بادروغ های دیگرسعی درتبرئه خودم داشتم واین کارم باعث بدتر شدن اوضاع می شد Heart
پاسخ
#11
من چون هیچ وقت نشستم اتفاقات رو مرور کنم 
و برای بازبینی رفتارها و نقش خودم در اتفاقات وقت بگذارم
تو رنجش ها همیشه ناصادق بودم، به این صورت که:
سهم دیگران رو بزرگ و پررنگ می کردم و شاخ و برگ می دادم
و نقش خودم رو کم رنگ
و نقش قربانی رو بازی می کردم
پاسخ
#12
تجربه ثابت کرده است که نداشتن صداقت باعث برگشتن به مرحله قبل ومصرف دوباره مواد مخدر میشود...باید باشرکت در جلسات با خودمان صادق باشیم ..ودرهرمورد که دچار سردرگمی میشویم باید با رهنما درتماس باشیم Heart
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر12 ، ناظر10
#13
انکاردرونی وتحریف حقیقت حق بجانبی
وغرورباعث میشه ازکاه کوه بسازم 
نقش خودمونبینم وهمیشه دیگرانومتهم کنم
نقاط ضعفمونبینم وبرعکس خوبی های
دیگرانووفقط کلیدکنم روی یک بدی
ویک ایرادطرفدمقابلم
پاسخ
 سپاس شده توسط یثنا
#14
براین سوال خیلی جواب وجودداره ناصادقی من یعنی ندیدن شرایط بصورتی که بوده حق انتخواب ندادن منکرشدن حتی طرض برخوردخودم که اکثرابرامن طلبکارانست وحق بجانب ندیدن خوبیهای قبلی وبعدی طرفودرست نشنیدن شایدطرف اصلاتوشرایط نبوده شایدمن خیلی توقع داشتم شایدبان شنیدن مشکل داشتم شایددنبال بهونه بودم بشکنم سرطرف شایداصلااون ازمن بیمارتربوده ومن همیشه توروابط وخواسته هام شرطی رفتارکردم ولی ایناروهرگزندیدم
پاسخ
 سپاس شده توسط یثنا
#15
درواقع منم همیشه حق به جانب بودم
و همین باعث نا صادقی من میشد با کار کرد وعملکرد در برطرف کردن نقص به این بزرگی الان دریافتم که جز خودم با خودم ناصادق نبودم
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان