امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 36 : آيا افكار بحرانزا را حفظ ميكنم، و در برابر هر موقعيتي عكسالعمل از روي هراس
#1
سوال 36 : آيا افكار بحرانزا را حفظ ميكنم، و در برابر هر موقعيتي عكسالعمل از روي هراس و ترس نشان

ميدهم؟ اين مسئله چگونه بر روي زندگيم تاثير گذاشته است؟
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، Essi.toobchi ، ناظر9
#2
افکار بحران زا از خودکم بینی و ضعف می آید و بر پایه ترس بنا می شود .
من وقتی یک فکر بحران زا را با خود حمل می کنم انرژی را از دست می دهم به قضاوت کردن و محکوم کردن می پردازم و دگیر جنگی می شوم که در نهایت یا در انزوا فرو می روم و یا دوباره با افکارم تنها می شوم و دیگران مرا از خود می رانند .
امروز برای فرار از این موقعیت با اولین فکر بحران زا به راهنما زنگ می زنم و با او مشارکت می کنم و در صورت نیاز در جلسه هم بازگویش می کنم تا از سرم برود . تراز می گیرم و مشورت می کنم .
پاسخ
#3
سه نوع افکار داریم : افکار پیشتاز بحرانزا و مخرب
وقتی نسبت به چیزی وسوسه و یا اشتغال فکری دارم ان را حفظ می کنم و بعد یک فکر را ان قدر پرورش می دهم که با کوچکترین واکنش دیگران از روی هراس منفجر می شوم و عکس العمل نشان می دهم
گاهی خودم کمک می کنم که این افکار ادامه دار شود -
تمام مشکلات من اول از یک فکر شروع می شود و بعد با حفظ ان من را دچار مشکل می کند -
تاثیرات :باعث غیر قابل ادره شدن زندگیم است
من را به یاس و انزوا می برد تنها می شوم ارامش فکری را از من می گیرد در کارهایم برنامه ریزی ندارم - 
پاسخ
#4
افکار بحران زا یک وضعیت فکری غیرقابل اداره است که معمولاً از واقعیت به دور است .
به واسطه بیماری اعتیاد استعداد فراوان در حفظ و به وجود آوردن فکرهای ویرانگر مخرب و بحران زا دارم.

 افکار بحران زا مانند: بی‌تفاوتی ،رنجش، قضاوت، دلهره، استرس، اضطراب و ناامیدی، سوءظن، بی اعتمادی، کنترل، شک و تردید، وسواسهای فکری شدید، دو دلیل،ترس از دست دادن چیزی ،بیراهه رفتن فرزند، انتقام، ترس‌های غیر واقعی و اتفاق‌های نیفتادنی، فکر های ویرانگر و غیره،...

 زندگی که همیشه همراه با ترس و دلهره و اضطراب و وسواس فکری و شک و تردید و غیره باشد مسلماً افسردگی و نداشتن مدیریت در خود و اطرافیان را در پی دارد و باعث آشفتگی و رسیدن به بن بست و غیرقابل اداره شدن زندگی خواهد شد ،که باعث می‌شود تصمیم‌های لحظه‌ای و عجولانه بگیرم که نتیجه بدی را در پی دارد .

باعث پشیمان شدن می‌شود و احساس پشیمانی شدید به من دست می دهد، ناامید می‌شوم و استرس و حال خرابی و غیرقابل اداره برایم ایجاد می‌کند. که به انزوا می کشاند و در نهایت آرامش را از من سلب می‌کند.
پاسخ
#5
افکار بحران زا همون فکرهایی که باعث میشه آرامش درونمون رو از دست داده و تعادل رفتار بیرونی نداشته باشیم . من سعی میکنم افکارم رو قبل از اجرا اقرار کنم و یا با اعضای با تجربه مشارکت کنم و در نهایت ارتباط با راهنما و دریافت خط مشی فکری جدید ...
تاثیرات در صورت حفظ کردن = بر هم خوردن رابطه ها - زدن ضربه به خودم و دیگران - خستگی و احساس تنهایی - یاس و نا امیدی - رنجش ، کینه ،نفرت و انتقام از خودم و اطرافیان بخاطر هیچ ...
پاسخ
#6
(۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۳۱ عصر)admin.a نوشته است: سوال 36 : آيا افكار بحرانزا را حفظ ميكنم، و در برابر هر موقعيتي عكسالعمل از روي هراس و ترس نشان

ميدهم؟ اين مسئله چگونه بر روي زندگيم تاثير گذاشته است؟
مثال ترس ازآینده,ترس ازقضاوت,بی پولی ,وتمام چیزهایی که به دردمن نمیخورد,مراازاصول بیرون میبرد
سریعا میگویم قدم سه راکارکرده ام واقرارنمیکنم.ترس ازاقراربه اشتباهات خودم,
چون گردن نمیگیرم,جای دیگری بروز میکند.درخانه بهم میریزم ,وقتی زیادی خودراجدی میگیرم,زودبهم میریزم.هرزمانی که ازغروربصورت افراط وتفریط استفاده میکنم,سریعابهم میریزم.
مراقب افکارت باش ,آنهابه رفتارتبدیل میشوند.
مثال درفکرم هست که گمنامی بشکنم,اقرارنکنم وتبدیل به عمل میشود.ترس وهراسی را بلدنیستم میگویم نمیدانم.پنهان کردن نواقص ظاهرا سکوت است ولی دردرون بحران زا است.
مثال دریاکه ظاهراآرام است ولی دردرون شلوغ.
به چه شکلی افکاربحران زا را حفظ میکنم؟ مثال تماس نگرفتن باراهنما,مشارکت نکردن ,تنهایی وانزوا,فرارازآن,ترس وکینه ورنجش.
نتایج ازدست دادن اعتماد به نفس
دروغ گفتن به دام وانتقام,مفهوم افکاربحران زا,تمام موضوعاتی که ربطی به من ندارد,واقعیت هم ندارد وآرامش من را بهم میریزد.
پاسخ
 سپاس شده توسط eshgholi ، toobchi ، ناظر9 ، ناظر6 ، حـمـیـد
#7
بله. یک سری از افکار از جانب دیگران کسانیکه افکارشون غبارآلوده به من دیکته شده و افکار خودم که تولیدکننده بحرانهای مخرب است
افکار بازدارنده در انجام مسئولیتها همان فکری است که به من گفتند تو بی عرضه ای و یا فکرم به من خط داد که تو نمیتونی

افکار پیشرونده در اعتیاد همان افکاری که با تایید دیگران یا غرگی خودم که باعث میشه پشت اون خیطه گیر کنم و از روی ترس عمل کنم

افکاری چون نزنی میزنند. نخوری میخورند و ...

تاثیر حفظ این افکار مانع رشد و پیشرفت من شده و در اسارت اعتیاد و زندانی افکارم محکوم احساس گناه خویشتنم.

یک مثال از خودم
نوجوون بودم پدرم به مادرم گفت این قدرت بیان نداره این حرف رفت تو مخم و هرجا میخواستم حرف بزنم با ترس و استرس حرف میزدم
پاسخ
 سپاس شده توسط eshgholi ، toobchi ، ناظر9 ، ناظر6 ، حـمـیـد
#8
?به چه شکلی افکاربحران زا را حفظ میکنم؟?مثال زمانی که با راهنما تماس نمیگیرم ومشارکت صادقانه نمیکنم 

2?نتایج؟? احساساتم رهانشده وریشه اش درافکارم باقی مانده وسوسه بسراغم میادوخسارت میزنم
پاسخ
 سپاس شده توسط eshgholi ، toobchi ، ناظر9 ، ناظر6 ، حـمـیـد
#9
گاهی اوقات بله.مواقعی پیش می اید که از این حالت ها استقبال می کنم وطبق عادت های خودمورانه به خود می گویم که حالم بد باشد بهتر است.وقتی عکس العمل از روی هراس وترس باشد مطمنا نتیجه ی خوبی در نخواهد داشت گاهی اوقات مسایل ان قدر هم بحرانی نیست اما من غلو می کنم وبه خودم میگویم مسایل بزرگی است واین افکار را حفظ می کنم زیربنای این ترس است چون در این مواقع خداوند را در نظر ندارم بحران یعنی زیر فشار بودن مثل بحران های مالی احساسی بیماری جسمی روحی
طبیت بیماری من این است که بحران را حفظ میکنم وزندگی ام را به تباهی کشیده می شود
راهکار
اگر به خدا توکل کنم
کارهادرست خواهد شد
مسایل زمان وبدهم وبه انها شاخ وبرگ ندهم ودر برابر مسایل کوچک عکس العمل های بزرگ نشان ندهم
وبدانم که حفظ افکار بحران زا انرزی مرا میگیرد ومنزوی می شوم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، ناظر6 ، حـمـیـد
#10
افکار بحران زا افکاری هستند که منو در بن بست فکری قرار میدن و قدرت تفکر و مشورت را از من میگیرن و وسوسه را در فرایند اجبار رو به جلو حرکت میدن

گاها به خاطر نفهمی یا کج فهمی

گاها به خاطر لذت طلبی

گاها به خاطر خود اتکایی

گاها به خاطر اعتماد نکردن

گاها به خاطر ترس از قضاوت

افکار خودم را یا اقرار نمیکنم یا کامل اقرار نمیکنم یا در زمان درستش اقرار نمیکنم و این موضوع باعث میشه افکارم بحران زا شده و منو دچار مشکل کنه و.زندگیم را از تعادل خارج کرده و غیر قابل اداره میکنه

این سوال به وقت نشناسی و خود تشخیص بودن من که خیلی هم خطرناک هستش اشاره میکنه
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، ناظر6 ، حـمـیـد
#11
با سلام

زمانهایکه زیر فشار هستم افکارم بحرانزا میشود مثل فشار مالی،درگیری با خانواده یا محل کار،یا از دست دادن چیزی یا کسی اینها در یک زندگی عادی وجود دارند ولی من از آنها یک بحران فکری درست میکنم و ترسهایم فعال میشوند و معمولا به عنوان یک معتاد زمان زیادی در آن گیر میکنم و با ترسهایم کلنجار میروم در این مواقع رفتارهایم را ترسهایم کنترل و هدایت میکنند مثلا دلهره و اضطراب دارم که افشا نشوم یا باج میدهم با نمیتوانم ارزشهایم را حفظ و حراست کنم بی نظم و درغگو میشوم و تمرکز روی اعمالم ندارم در مقابل دیگران جبهه میگیرم و بطور سریالی اشتباه میکنم یا یک اشتباه را چند بار تکرار میکنم بدخلق و نارضی میشوم تخیلات و خیال پردازی های ما نشانه افکار بحرانزا ست اقرار و صحبت در مورد افکار بحرانزا کمک میکند که رفتارهای از روی اجبار نداشته باشم.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حـمـیـد
#12
سلام گاهی اوقات بله،مواقعی پیش می آیدکه ازاین حالت ها استقبال می کنم وطبق عادتهای خود محورانه به خودمی گوبم که حالم بدباسدبهتراست وقتی که عکس العمل ازروی هراس وترس باشدمطمینن نتیجه خوبی دربرنخواهدداشت گاهی اوقات مسائل آخداوندرادرنظری نیست زیربنای ترس است چون دراین مواقع خداوندرادرنظرندارم بحران یعنی زیربودن مثل بحران های مالی ،احساسی،بیماری جسمی و،روحی
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، ناظر6 ، حـمـیـد
#13
سلام
اکثرا از روی رنجش حفظ می کنم اما گاه هم پیش می اید جهت استفاده از نواقص آن را حفظ می کنم در برخی از موارد از روی ترس انها را حفظ می کنم.در کل باعث اشفتگی تری و فعال شدن بیماری اعتیاد می شود.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، kakam04 ، ناظر6 ، حـمـیـد
#14
با سلام

الف – افکاربحران زا افکاری هستند که باعث خشم ، کینه ورنجش می شوندکه باعث این ترس ناشناخته است ، افکار بحران زایک وضعیت فکری غیر قابل اداره است که معمولا از واقعیت دور است ، هرفکری که آرمش امروزمرا بگیرد افکار بحران زه می باشد .
ب – عکس العمل های من در این شرایط معمولا به صورت منفی نگری شدید ، به هم ریختگی ،بی حوصلگی ، کج خلقی ویاعصبانیت می باشد .
د – دنبال دردسر می گردم ، خودآزاری دارم ، تصورات بدترین وضعیت ،بدبینی شدید ، انتخاب بدترین راه Heart
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر6 ، ناظر9 ، حـمـیـد
#15
-بحران یعنی زیربارمنفی وفشارشدیدبودن حالامیخوادروحی روانی جسمی احساسی مادی معنوی ویافکری باشه من وقتی یه فکربحرانزا روحفظ میکنم تموم انرژی مثبتم رواز دست میدم ودوباره واردمرکزمرضم میشم وشروغ به قضاوت کنترل سرزنش ومحکوم کردن دیگران میکنم واردفازمنفی شده وجودم پرازترس شده ودچارتصورات باطل ورنجش میشم وماهیت مرضم باعث میشه به این بحرانها دامن بزنم واینجاست که دریچه افکارم بسته میشه دیگه نمیتونم درست فکرکنم روابطم سردوظاهری میشه ونمیذاره راحت زندگی کنم ومرضم روفعال میکنه افکاربحرانزا از خودکم بینی وضعف وناتوانی وتنبلی وخودمحوری ناشی میشه وبرپایه ترس وبی ایمانی بنامیشه ومارودرمرکز اجبار و وسوسه قرارمیده وبیانگر غیرقابل اداره بودن زندگیمونه امروزه سعی میکنم عکس العمل هایم بااصول وباورهایم متضاد نباشدوترس وهراس ومشکلی رو باخودم حمل نکنم وفقط برای امروزم زندگی کنم?
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر12 ، ناظر9 ، حـمـیـد
#16
عمومابله ذات بیماری من درجهت دریافت حفظ وپرورش وبروزافکاربحرانزاومخرب است هرگاه فکریوکه منفی ومخربه اقرارنمیکنم صددرصدکارمیده دستم کله من افکارورشدوپرورش افراطی میده ودرچرخه اجبارقرارمیگیره وگندمیزنم یفکررنجش ودلخوری درابتداممکنه ناچیزباشه ولی همین فکرمنوبه کینه نفرت انتقام و....هدایت میکنه
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد
#17
سلام
 -در زمان مصرف که هیچ فکری در ذهنم بدون مصرف مواد نبود- اوایل ورود به انجمن نیز یک سری اشتباهات داشتم وهیچ یک از آنها را بازگو نمی شد وفکر می کردم بعضی مسائل مانند وسوسه نباید همیشه گفت -اما امروزه من همه افکار بحران زای خودم را بارها مشارکت می نمایم تا زمانی که ذهن من بیرون بروند...
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر14
#18
درود برخالق مهربانی     چند وقتی  که خداراشکرنه حفظ نمی کنم واقرارروزانه درمورد افکار واحساساتم دارم ولی خیلی مواقع افکار سمی رامثل ترس ازاینده یا دلخوری کینه مقایسه طمع سکس خودازاری سرزنش خود راد کله پوکم نگه می داشتم تا میپکوندندم وباعث خسارت هم به خود هم به اطرافیانم می شد مثال فکربحران زا ترس ازگرانی وبی ارزش شدن پول مقدار پول داشتم ولی بخاطر ترس وتصمیم لخظه گرفتن ومشورت نکردن  یک معامله کردم بعدچندروز دیگرفهمیدم چه کلاه گشادسرم رفت باعث شدروابطم چه باخود چه خانواده وچه طرف معامله ام بدشود وباعث ناراحتی ودلخوری شد
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، حـمـیـد ، ناظر14
#19
ترس باعث میشه افکاربحرانزاروحفظ کنم واجازه بدم توذهنم پرورش پیداکنه تابعدبصورت بمب منفجربشه وازروی هراس بخودم ودیگران صدمه بزنم افکاربحرانزا
افکاریست هجومی که باعث میشه دهنم کاملابسته بشه وبدترین تصمیماتوبگیرم ولی اگرهرفکری مشارکت واقراربشه 
ازحالت بحرانزاخارج میشه وحق انتخواب بدنبال داره
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر14
#20
بله افکاری درون من بحران به پا میکنن و من از ترس قضاوت یا بی تفاوتی یا بیخیالی اون ها رو حفظ میکنم
مثلا رنجش دارم...یا حس خود کم بینی...حسادت...
این ها رو با خودم حمل میکنم 
یا باید مشارکت کنم یا تراز بگیرم یا دعا کنم و از نیروی برترم کمک بگیرم

و گرنه عکس العمل های بیرونی من اینه که روابطم میره تو انزوا
عصبانی میشم
غیبت میکنم
فحاشی میکنم 
جوابگویی میکنم


این ها هم نشانه ای از اینه که درون من بحرانه و من از درون غیر قابل اداره شدم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر14
#21
سوال 36 : آيا افكار بحران زا را حفظ ميكنم، و در برابر هر موقعيتي عكس العمل از روي هراس و ترس نشانميدهم؟ اين مسئله چگونه بر روي زندگيم تاثير گذاشته است؟(قدم۱)
طبیعت بیماری من جوری هست که افکارمخرب و بحران زا را برای خودش حفظ میکنه ، فکر من قدرت چاق شوندگی داره ،اماامروزبرنامه هست و ابزاردارم ،یزمانی چنان اداره افکارم در دست بیماری بود که همه زندگیم شده بودبحران.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر14
#22
بله حفظ افکاراشوب یابحرانزانتیجه دیوانگی وخودمحوری ذهنی شدیدمن است واینکارباعث میشه همیشه پررنجش ترس حس انتقام وکینه باشم اعتمادبنفسموازدست بدم وتصمیمات دیوانه واردرموردهرچیزی روابط کارخریدفروش حرف زدن خانواده ویاهرچیزی بگیرم وغیرقابل اداره باشم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر14
#23
فکر بحران زا یک فکریست که مستقیماً از بیماری من نشئت گرفته سعی می‌کنه منو کنترل کنه به کنترل افکار رفتار و اعمال منو در دست بگیره وقتی که این افکار رو سریعاً اقرار می‌کنم همه چیز به خوبی پیش میره اما مادامی که این فکر و حفظ کنم ملکه ذهنم شده و تمام امور وزندگیمودربرمیگیره ومسلما همه اعتراضات و پیشنهادات و انتقادات و توهین و نوعی حمله خارجی به خودم معنی میکنم و وارد گارد تدافعی میشم و اقدامات تلافی کننده و کوبنده که همگی با هراس و افراطی هستند انجام میدم و تاثیر اون روی زندگیم انزوا آشفتگی‌ و خراب کردن روابط م خواهد بود.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حـمـیـد ، ناظر۱۶ ، ناظر14
#24
بسته بودن ودرگیرذهن بودن ازعوارض بیماری اعتیاده بله من مثل اهن رباک کارش جذب اهنه ن طلایاچیزدیگه ذهنم درگیرجذب حفظ ونگهداری افکاربحرانزاست ودراخرهم تمام عملهاوعکس العملهای غیرمنطقی وبیمارگونه ازهمین افکاراونم بصورت افراطی نتیجه پیشه مثل قهرفحش دعواتصمیمات ناجور
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، ناظر۴ ، ناظر۱۶ ، ناظر14


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان