امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 31 : از چه چیز یا چه کسی می ترسم ؟ چرا ؟
#1
" ترس "




سوال 31 :  از چه چیز یا چه کسی می ترسم ؟ چرا ؟ 
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ssaeedg ، ناظر9
#2
هر چیزی هر شخصی هر اتفاقی که بخواهد امنیت های منو تهدید یا به خطر بندازه من ازش میترسم امنیت.شغلی .جنسی .اجتماعی.یابخاد مانعی بشه واسه نرسیدن به ارزوهام من ازش میترسم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، ناظر9
#3
در این سوال اسامی ترسهای خود را در تراز نامه می نویسیم و سپس دلیل ان را بررسی می کنیم در این بخش ما لازم است ترس خود محورانه را از وجودمان ریشه کن کنیم تا دیگر نیروی برای انهدام و خراب کاری نداشته باشیم
بعضی از ترسهای ما :

ترس از ناشناخته ها
ترس از درد طرد شدن تنها ماندن مسئولیت پذیری اینده تعهد بزرگ شدن موفقیت شکست قضاوت کم اوردن مسخره شدن تائید نشدن از دست دادن چیزی بدست نیاوردن چیزی بی پولی تاریکی
چرا می ترسم :
نا شناخته بودن
قضاوت ها باورهای غلط خرافات ایمان نداشتن نپذیرفتن و دست کم گرفتن خودم به چیزهای بی خودی بها دادن توهم فرار کردن تغییر نمی کنم چیزهای جدید و نو هستند بی ارزش شدن از تائید نشدن حرف دیگران
چکار کنم که نترسم:
باورها را عوض کنم
قوی کردن ایمان خود باوری شرجه زدن بر بعضی از تر سها دعا کردن روبه رو شدن بها ندادن و اجازه ندادن به ذهن به ساخت ترس های غیر واقعی شناخت و اگاهی پیدا کردن نقش و سهم خود را انجام دادن برقراری ارتباط صحیح با خدا بالا اوردن قدرت جسمی و روحی و اعتماد به نفس جبران خسارت خدمت
پاسخ
 سپاس شده توسط داراب م ، admin.a ، حـمـیـد ، ناظر11 ، ssaeedg ، ناظر9
#4
ازبی پولی ، کمبود قدرت ، عدم رفع مایحتاج خانواده ام.  چون می ترسم

ازاینکه دستم به هرکس وناکسی دراز شود، به خاطرازدست دادن فرزندان وعزیزانم ،ترس ازدعوا چون می ترسم کتک بخورم وآبرویم برود ویازندانی شوم ، ترس از مرگ پدر ومادر چون بی پناه می شوم ،ترس ازفروپاشی انجمن دارم  چون بهبودیم به خطر می افتد  ، ترس از بی خانمانی ، ترس ازلطمه خوردن به آبروی خانواده ام  ، ترس ازمعیوب شدن وفلج شدن خود یا فرزندان .
ترس های خود را اقرار کنید.
پاسخ
#5
هر چیز و هر کسی که باعث ایجاد رعب و وحشت در وجودم بشه برای من ترسناک است و نظر شخصی من اینه که ترس منطقی و غیر منطقی نداریم.
نقطه مقابل ترس ایمان هست که در من ضعیف بود.
من از خدا نمی ترسیدم چون غرق گناه بودم ولی از بندگان خدا می ترسیدم چون نقاب پارسایی به چهره داشتم.

من از مرگ نمی ترسیدم اگه می ترسیدم خودم رو دوست داشتم و با مصرف موادمخدر دچار مرگ تدریجی نمی شدم.
بلکه از ادامه حیات می ترسیدم که تن به مسئولیت پذیری نمی دادم.

من از تاریکی نمی ترسیدم چون در زراد خانه وجودم خودم رو حبس کرده بودم.
ولی از روشنایی ها ترس داشتم.

از شکست ترس نداشتم چون احتیاط نمی کردم.
از موفقیت ترس داشتم که مشورت نمی کردم.

از لغزش نمی ترسیدم چون لغزش کردم و مدتی در لغزش بودم.
از بهبودی می ترسیدم که قدم کار نکردم.

من از خسارت زدن نمی ترسیدم اگه اینطور بود خسارت نمی زدم.
ولی از جبران خسارت می ترسم.

من از انکار ترسی ندارم چون اگه می ترسیدم پشت چهره های قلابی مخفی نمی شدم.
من از اقرار می ترسم.

هدف قدم و چهار و پنج اینه که ترسهای من به ایمان مبدل بشه.
این اتفاق هم ممکن نیست جز با تمرین اصول دقت و صداقت و شهامت.
پاسخ
#6
ترس یک نوع فرکانس یا پیام از عالم ماوراء یا حس ششم است که در انسان تولید میشود و به عقل هشدار می دهد.?
ترس یک احساس و هیجان است که آنرا در ذهن خود می پرورانیم?
احساسی منفی و ناخوشایند که از آن دوری میکنیم✌️
(مثل ترس از زندگی کردن ، تحصیل ، قضاوت و ....)و اینکه احساسات منفی موجب میشوند اقدام بعمل نداشته باشیم.?
 احساس ترس زمانی ظاهر میشود که خطری درونی یا بیرونی مرا تهدید کند.?
ترس معمولا با درد همراه است و ریشه در تجربیات گذشته دارد.?
توضیح اینکه همه رنجش ها ، احساسات و درد ها یک حدو مرز دارند در حالیکه ترس هیچ حدو مرزی ندارد.?

ترس بر دو نوع است?1--ترس واقعی 2--ترس غیر واقعی...
که در مقابل ترسهای حقیقی باید اقدام بعمل داشت و برای ترس های توهمی و غیرواقعی باید باورها را عوض کرد?

(کار عقل تحلیل و تجزیه است .عقل های زائل تشخیص توهم یا ترس را نمی دهند و مصداق عدم سلامت عقل در قدم دوم است)?
ترس و ایمان دو کفه ترازو هستند بنابراین برای غلبه بر ترس ها باید ایمان خود را تقویت کرد?
عمده ترس ما برگرفته از عدم ایمان ما به نیروی برتر است وما هر زمان از ترس هایمان رد میشویم به ایمان میرسیم.?
احساس ترس به شکل تپش قلب ، اضطراب ، گرفتگی ، تنگی نفس ، و ....نمایان میشود?
(مثلا از دوستی رنجش داریم و او را در جلسه که میبینیم تپش قلب و اضطرس میگیریم.?

?در نتیجه???
من به دلیل بیماری اعتیاد از عالم و آدم ترس دارم.?
امروز برای من این مهم است که ترس هایم را شناسایی و ریشه یابی کنم و در دل آنها بروم.?
ترس از سرزنش و به رخ کشیدن گذشته و طعنه زدن?چون خراب میشوم
ترس از دست دادن اعتماد?چون اعتماد دیگران نسبت به من سلب میشود.?
ترس از رو شدن نواقص?چون دیگران به نواقص من پی میبرند?
ترس از دست دادن چیزهایی که دارم یا چیزها و کسانی که به آنها وابسته هستم?مثل دارایی ، فرزند و ...?
ترس از قضاوت?ریشه در تایید طلبی دارد و کسی که ترس از قضاوت دارد برای دیگران زندگی میکند?
ترس از درگیری?چون  خودم یا دیگری خسارت میخوریم?
ترس از بدهکاری?چون بدحساب میشوم ?
ترس از گمنامی?چون موجب قضاوت دیگران میشود?
ترس از برملاء شدن رازهایم?چون دیگران به شخصیت واقعی من پی ببرند?
ترس از بدنامی?چون از اجتماع ترد میشوم?
ترس از گرما و سرما?چون باعث بیمار میشوم?
ترس از بی پولی?چون موجب گدایی میشود?
ودر اخر ترس از خدا?نکند مرا مجازات کند?
و در دوران بهبودی غالبا با ترس های مثل?ترس از راهنماگرفتن?که ریشه در عدم اعتماد دارد.
ترس از قدم کار کردن?ریشه در ترس از فاش شدن رازهایمان دارد?
رهجو گرفتن?نتوانم سرویس دهم?
خدمت کردن?نتوانم خدمت کنم یا بهم تیر اندازی بکنند?
و خیلی ترسهای دیگر
پاسخ
#7
با سلام....
هر گاه قوه ادراک وجود ما نسبت به واقعه ایی این استنباط را بکند که یکی از امنیتهای ما در معرض خطر قرار گرفته حالتی را تجربه میکنیم که به آن ترس میگوییم.


ترس به خودی خود نه تنها چیز بدی نیست بلکه میتواند در شرایط مختلف از تمامیت ما محافظت و مراقبت کند و حامل پیام هستند اما در ما معتادان به دلیل رفتارهای بیمارگونه از حالت طبیعی خود خارج شده و کارکرد آن برایمان دچار اختلال و بی نظمی شده و رفتارهای ما را کنترل و هدایت میکنند.

به سه دلیل ترس در ما شکل میگیرد.
۱- هر وقت اتفاقی بیافتد که فکر کنیم قرار است چیزی را از دست بدهیم مثل: آبرو ، گمنامی ، رهجوها ، دوران جوانی ، سلامتی و پاکی ، نزدیکان و عزیزان و غیره.....

۲- اتفاقی که باعث شود تصور کنیم آنچه را که میخواهیم بدست نمیاوریم مثل: عدم توانایی در حفظ پاکی ، درستی و درستکاری ، صداقت ، رشد مالی ، تکرار اشتباهات ، خوب صحبت کردن در جمع ، ایجاد رابطه سالم ، تعهد به خانواده و غیره....

۳-اتفاقاتی که در شُرف وقوع هستند و فکر میکنیم نمیتوانیم جلوی وقوع آنها را بگیریم مثل: مرگ و باورهای مربوط به آن ، کار نادرستی انجام دادیم یا میخواهیم انجام دهیم که عاقبت خوشی ندارد ، مصاحبه برای گرفتن کار ، قرار گرفتن با مصرف کننده زیر یک سقف آنهم تنها ، انتقام گیری ، از دست دادن شغل ، انتخاب یا از دست دادن همسر ، پست ، خانه و کاشانه و غیره.....
خیلی از این ترسها هرگز اتفاق نخواهند افتاد و فقط زاییده تصورات باطل و باورهای غلط من است و غیر واقعی است در مقابل خیلی از آنها واقعی است و حاصل اعمال و رفتار من است اما چیزیکه در ترسها مرا سرویس میکند مخفی نگه داشتن آن است ور این سوال به کمک تراز و راهنما ترس خود را بازگو کرده آنرا شناسایی کرده و جلوی رشد آنرا میگیرم تا کار احمقانه ایی انجام ندهم که مشکلات خودم را بیشتر کنم.
پاسخ
#8
ترس ها را می توان به دو دسته تقسیم کرد ترس های وافعی وترس های غیرواقعی  ترس های واقعی یاطبیعی که احساساتی هستند واکنشی ، همراه با هیجان واظطراب که حاصل غریزه ما می باشند مثل ترس از تصادف ، ترس ازبیماریهای واگیردار،ترس از حیوانات وترس های غیرواقعی یاغیرطبیعی احساساتی هستند که واکنشی همراه با اظطراب وهیجان  است وزاییده فکر وروان بیماری ما است یعنی احساساتی که خارج از ذهن ما واقعیت ندارد مثل :ترس از عدم موفقیت ، ترس ازتنهایی ،ترس از آینده ،ترس از طرد شدن و....... Heart
پاسخ
#9
سلام
از هر چیزی که ندانم چیست می ترسم.تجربه جدید برایم ترس دارد.ناشناخته ها برایم همیشه ترس آور بود بدون اینکه اتفاقی افتاده باشد.ترس از تنهایی.لغزش
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر10
#10
سوال 31 :  از چه چیز یا چه کسی می ترسم ؟ چرا ؟( قدم۴)
ترس یه عامل هست که همیشه هم بد نیست !
ترس مثل یه نوار خام میماند که ما آن را پر میکنیم.
معمولا بیشترین مشکل ما با ترس های خودساخته است که ذهن ما با خودمحوری آنها را بوجود میآورد و ما پشت آنها زندگی میکنیم.
عامل اصلی ترس ما، از ' کمبود ایمان ، نبود آگاهی لازم و شناخت  ' میباشد .
ترس ها برای هر کس شخصی میباشد که من اینجا اسم آنها را نمینویسم،اما اینامیگم که پشت دیوار ترس زندگی قشنگی در انتظار ماست.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد
#11
هرکس وهرچیزی که ناشناخته باشه ندیده ونشناخته
باشه خاطره بدی ازش باشه
ودرکل هرچیزی که بخادامنیت اجتماعی مالی جنسی وجانی
منوتوخطرقراربده هزینه داشته باشه
طولانی وزمان برباشه احساساتمودست
کاری کنه ترسناکه وازش میترسم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، یثنا
#12
(۱۳۹۸/۱۱/۱۵، ۰۵:۰۰ عصر)shapor z نوشته است: در این سوال اسامی ترسهای خود را در تراز نامه می نویسیم و سپس دلیل ان را بررسی می کنیم در این بخش ما لازم است ترس خود محورانه را از وجودمان ریشه کن کنیم تا دیگر نیروی برای انهدام و خراب کاری نداشته باشیم
بعضی از ترسهای ما :

ترس از ناشناخته ها
ترس از درد طرد شدن تنها ماندن مسئولیت پذیری اینده تعهد بزرگ شدن موفقیت شکست قضاوت کم اوردن مسخره شدن تائید نشدن از دست دادن چیزی بدست نیاوردن چیزی بی پولی تاریکی
چرا می ترسم :
نا شناخته بودن
قضاوت ها باورهای غلط خرافات ایمان نداشتن نپذیرفتن و دست کم گرفتن خودم به چیزهای بی خودی بها دادن توهم فرار کردن تغییر نمی کنم چیزهای جدید و نو هستند بی ارزش شدن از تائید نشدن حرف دیگران
چکار کنم که نترسم:
باورها را عوض کنم
قوی کردن ایمان خود باوری شرجه زدن بر بعضی از تر سها دعا کردن روبه رو شدن بها ندادن و اجازه ندادن به ذهن به ساخت ترس های غیر واقعی شناخت و اگاهی پیدا کردن نقش و سهم خود را انجام دادن برقراری ارتباط صحیح با خدا بالا اوردن قدرت جسمی و روحی و اعتماد به نفس جبران خسارت خدمت
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد
#13
من ازهرانچه برام ناشناخته باشه یااحساس ناامنی کنم میترسم فرقی نداره جانداریابی جان وقتی احساس کنم چیزی یاکسی میخادامنیتموبهم بزنه ویامرادچاراشوب ودردسرکنه که قدرتشم ازمن بیشتره ویادران ضمینه خاطره خوبی ندارم ازش میترسم گاهی هم ازخودم میترسم چون فهمیده ام غیرقابل پیش بینیم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، یثنا
#14
 سلام
از چیزهایی که نمی دانم پیش بیایید چه می شود.
بیشتر ترس هایم از قضاوت ها است.
من در مورد خودم ایجاد ترس می نمایم...
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حـمـیـد


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان