امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 35 : آيا هر اعتراضي را توهين تلقي ميكنم؟ اين مسئله چگونه بر روي زندگيم تاثير گذا
#1
سوال 35 : آيا هر اعتراضي را توهين تلقي ميكنم؟ اين مسئله چگونه بر روي زندگيم تاثير گذاشته است؟
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، admin ، Essi.toobchi ، Amir abbas ، ssaeedg ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر9 ، مهدی1 ، ناظر۸
#2
انتقاد یعنی کار من نیاز به اصلاح دارد
اعتراض یعنی من دارم حقی را از کسی ضایع می کنم و مورد اعتراض واقع می شوم .
در زمان مصرف مواد مخدر هر انتقادی را توهین تلقی می کردم چه برسد به اعتراض ولی با قطع مصرف و در برنامه بودن به مرور این قضیه تغییر کرد و امروز شاید به ندرت اعتراضی را توهین تلقی می کنم و حتی در این صورت سعی می کنم به دیگران هم حق اشتباه کردن را بدهم و خودم را با آنها وارد جنگ نکنم .
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، admin ، Essi.toobchi ، Amir abbas ، ناظر6 ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر9 ، ناظر10 ، ناظر۸
#3
بله : حتی اگر این اعتراضات حق انها باشد را هم نمی توانم بپذیرم غرور و توقع باعث این موضوع است-
 تاثیرات : در مسائل روزمره انتقاد پذیر نیستیم و اراده بر روی افکار و رفتار و گفتار ندارم
باعث شده در روابطم غیر قابل اداره باشم و کنترلی نداشته باشم و سریع خشمگین می شوم و جبهه می گیرم اما باید بدانم که من به عنوان یک معتاد در حال بهبودی باید هر اعتراضی را یک پیشنهاد برای رشد خودم تلقی کنم دیگران با اعتراض و انتقاد خودشان در واقع به نوعی من را تائید می کنند  
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، Essi.toobchi ، Amir abbas ، ناظر6 ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر10 ، ناظر۸
#4
مشکل من از اونجایی شروع شده که تفاوت بین شخصیت و رفتار رو تشخیص نمیدم چون من یک رفتار یا یک حرکت اشتباه انجام میدم و از نظر دیگران این حرکت قابل قبول نیست و به رفتار من اعتراض میکنن اما من  فکر میکنم دارن شخصیتمو خورد میکنن و به من اهانت میکنن و هویت من زیر سئوال رفته به همین خاطر از دیگران رنجش و کینه دارم و ارتباطم با دیگران محدود و قطع میشه و انسان سرکشی میشم .
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، ناظر11 ، admin ، Essi.toobchi ، Amir abbas ، Iraj_z ، ssaeedg ، ناظر6 ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر۸
#5
قبلا بلی ولی الان نه.
قبلا وقتی توهین تلقی میکردم ،اولا عصبانیت در من کار میکرد و از روی احساس خشم عمل میکردم و احتمال درگیری هم بود و نتیجه‌ی منفی در بر داشت.
ولی الان اعتراض را توهین تلقی نمیکنم بلکه ب نفعم استفاده میکنم ،و اعتراض را روشن بینانه اگر بنگرم به من کمک میکند تا ایرادم رو رفع کنم تا بدانم ک دلیل اعتراض چیست و آن مشکل رو رفع کنم و انتقاد پذیر شده‌ام و انتقاد مرا میسازد و نقطه ضعف هایم را نشان میدهد و من باس اونا رو برطرف کنم.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، admin ، Essi.toobchi ، Amir abbas ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر10 ، ناظر۸
#6
از آنجایکه قدم یک در هر مقطع پاکی وبا هر اندازه دانشی که امروز بدست آوردم بازهم نیاز به تسلیم وصداقت دارد باید بگم خیلی مواقه وقتی درانکار بیماری هستم یافکر میکنم خوب شدم دچار خود محوری میشوم خیلی وقتها کاریکه طبق میلم نیست را انجام نمیدهم نیاز دیگران برایم کم رنگ میشه وقتی کسی اعتراض میکنه برای حمایت از طریقه بیماریه امروزم مجبور به دفاع کردن میشم وقتی ام که پی به اشتباهم میبرم برای بهتر کردن اوضاع افراط وتفریط میکنم این همان شرایتی است که من زندگی ام غیرقابل اداره است من نمیتوان تعادل درست وقاطع داشته باشم وقتی من بایک کلام بایک نگاه حتی بایک پنچری ماشین یا گروسنگی بهم میریزم چگونه میتوانم در مقابل اعتراض دیگران فروتن باشم من شناخت بیماریم خودم را آرام میکنم وهمیشه در حال تمرین هستم اما من سعی میکنم خودم راخوب نشان دهم اما درونم چیزه دیگری است که فقط خودم میدانم بخاطره این اعمال که امروز خیلی بهتر شده بازهم تاثیرش از نظر دیگران خوب نیست بازهم دیگران در خیلی از شرایت ترس دارنند حرفی مشکلی یاچیزی را به من بگن این قدم یک است میتواند دیوار انکار بیماریه مرا ترک بدهد من بیماریه اعتیاد دارم وفرآیند بهبودی سفر مادام عمر است...
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر10 ، admin ، Essi.toobchi ، Amir abbas ، ssaeedg ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر۸
#7
این سوال تاکید بروی۲ نقص ما دارد 
خودبزرگ بینی و خود کم بینی
خودبزرگ بینی : ینی کسی حق انتقاد وصحبت نداره۰من نامبر وان هستم۰اصلا هیچکس آدم نیست۰ینی خودمحور کامل۰ینی دنیا حول محور من میچرخد وباید بچرخد
این نقص به شدت در ما فعال است برای همین هر انتقادی این نقص را آزار میده چون مخالف آن است
مواقعی که ازم انتقاد میکنند نه تنها تایید نمیشوم بلکه زیر سوال هم میروم چه اشکالی داره که زیر سوال برم؟
یک اشتباه کردم حالا دارم زیر سوال میرم طرف هم داره بهم تذکر میده پذیرش ندارم که بگم اشتباه کردم شما درست میگید
ما یک جو پذیرش نداریم۰
یک جو پذیرش به خرمنی از ارامش تبدیل میشه
( کون آسمون پاره شده ما افتادیم پایین )
مواد نمیزنیم اومدیم انجمن چن سالی هم هست که پاکیم چهار تا حرف هم یاد گرفتیم حالا همه باید خفه بشن بشینن پای حرفای ما
توهم آدم کار درست داره کار دست ما میده در صورتیکه با این بیماری که ما داریم زره ایی بیش نیستیم 
یادمون رفته که تمام منیت ما به یک پک ویک پیک بنده

حالا نقص خود کم بینی به چه صورته  : تا یه یکی حرف میزنه وحرکتی میکنه در برابر نظر وصحبت ما فورا خود کم بینی میاد سراغمون چون اون لحضه احساس میکنیم داریم کم میاریم
یک احساس بی ارزشی میاد سراغمون 
اینجاست که شروع میکنیم به واکنش های زنجیره ایی 
فحش۰۰ناسزا۰۰دری وری۰۰۰۰ ومرحله به مرحله جلو میرویم
با این روش میخواهیم که طرف متوجه نقص کوچک بودن ما نشود و خودمان را پیش طرف گنده کنیم بگوییم که اصلا تو غلط کردی که این را میگویی طرف رو از کرده خودش پشیمون میکنیم
که معلومه چه تاثیری روی روابط من میزاره
این نشون دهنده نداشتن پذیرش واحترام نزاشتن به خود است
واینکه به خودمون حق اشتباه نمیدیم۰
زمان مصرف میگفتیم گردن گرفتن فول است هنوز هم همینو میگیم۰اما امروز باید گردن بگیریم تا حالمان بهتر شود
ینی مسعولیت رفتارهایمان را باید بپذیریم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، jahad ، admin ، Essi.toobchi ، Amir abbas ، ssaeedg ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر10 ، ناظر۸
#8
(۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۳۲ عصر)admin.a نوشته است: سوال 35 : آيا هر اعتراضي را توهين تلقي ميكنم؟ اين مسئله چگونه بر روي زندگيم تاثير گذاشته است؟
تمام سوالات قبلی به همین علت بودم که نمیتوانستم بپذیرم وبه اعتراض تبدیل میشد.چون فکرمیکنم هرکاری که من میکنم درست است.بنابراین همین فکر,هرچیزی راکه به من میگویند اعتراض تلقی میکنم.
زمانیکه نتوانستم اجازه بدهم ,کسی به من اعتراض کند,به نادانی رسیده ام.چون اعتراض باعث رشد هرانسانی میشود وبزرگترین کمک را به من میکند.مثال ثبات عاطفی واخلاقی و......ندارد.
چون قادربه پذیرفتن احساس دیگران نیستم ,می جنگم.قبول نکردم که اعتراض قسمتی از زندگی من است.
اعتراض,سوال کردن ازمسئولیتی که خودم انجام میدهم
1تاثیروتلقی وتوهین 
2ترس ازدیگران ,ازمن,درمورد خانواده وانجمن
راهنمایی هیچ کسی را قبول نمیکنم,فکر میکنم تمام امنیت من مورد تهدید قرارگرفته است.
هراعتراضی پیام دارد.اگر دوباره درحین موقعیتی قرارگرفتم سریعا بهم نریزم.جواب کاررا سنجیدن,تمرین,درراستای انتقادپذیری و شارژ روحی,نیاز دیگران را درنظر بگیرم.
دراین صورت هراعتراضی را توهین تلقی نمیکنم.
پاسخ
 سپاس شده توسط Amir abbas ، حـمـیـد ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر۸
#9
به بلوغ روحانی نرسیده بودم و با توهم بهبودی نقاب پرهیزگاری بر چهره داشتم که دوستان با عشق انجمن به من اعتماد کردند و برای رابط بین گروه رای دادند و هر زمان در جلسات اداری به نحوه حضورم و عدم مسئولیت پذیری ام اعتراض میکردند توهین تلقی میکردم و در مقابل معترضین جبهه میگرفتم

نتیجه رنجیدن از اعضا و جلسات و بدنبال آن عدم حضور و قطع ارتباط و کنار نیامدن با زندگی طبق اصول قدمها و لغزش...

اعتراض همسرم به نحوه زندگیم
اعتراض مشتری به نوع کاسبی و ...

اعتراض دوستانم در جلسات بهبودی به حرافی و ....

دوستانی که در مسیر رشد هستند با این اعتراضات رشد میکنند و به بیداری میرسند

چون من در رکود بودم و از واقعیات فاصله گرفته بودم بیشتر به قعر فرو میرفتم و دچار غفلت روحانی شدم.
پاسخ
 سپاس شده توسط Amir abbas ، حـمـیـد ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر10 ، ناظر۸
#10
جواب این سوال نیازی به فکر کردن ندارد . چون نصحیت راهم توهین و دخالت در
زندگی خویش تلقی میکنم از درون که به روش زندگی خود اعتماد نداشته باشم وقتی تنها به فکر خود اعتماد کنم هر نو رفتار از طرف دیگران برای من توهین تلقی میشود من نیاز دارم
کمی انتقاد پذیر باشم برخلاف رفتار خودم که از همه چیزو و همه کس (از رانندگی دیگران. از نوع پوشش دیگران. نوع مشارکت دیگران ......)انتقاد میکنم خود انتقاد پذیر و انعطاف پذیر نیستم. جالب است که بیشتر انتقادات من در ذهن من جای دارد و میدانم که انتقاداتم بی پایه و اساس است و بخاطره همین است شهامت نمیکنم به انتقاد شوندگان بیان کنم.
وقتی در روابطم با دیگران مشکل دارم،وقتی در سر کار وظایف محوله رو به طور احسنت انجام نمی دهم ، وقتی در شخصیت رفتاریم دارای کمبود های قابل مشاهده ای هستم،
وقتی گفتارم،مدیریتم وامثال اینها دچار مشکل هست. دیگران یا از سر دلسوزی یا بخاطره اسیبهایی که از این قبیل ضعفهایم میبینند دست به اعتراض میزنند که در اصل مارا به بهتر شدن از اینی که هستیم سوق دهند یا به تعبیر بهتر بتوانند مارا تحمل کنند.
اما هیچ اعتراضی را ما تا اخر نشنیده ایم و تا احساس خطر در سخن کسی کردیم صحبت اورا قطع کرده و سخنی از روی پرخاش کرده ایم .
این مسله باعث شده در بهبودی کمتر رشد داشته باشیم تنها بمانیم و از خود احساس رضایت کمتری داشته باشیم وما مثل یه مار نیاز به پوست اندازی داریم یک مار وقتی نتواند پوسته کهنه خودرا عوض کند محکوم به مرگ است وهمچنین ماهم نتوانیم اندیشه ی جدیدی یا ایده ای جدیدی به خود بپذیریم تنها می مانیم و تنهایی برای یک معتاد همان مرگ است.
گه گاهی این ایده جدید یا پیام خداوند با لبه ی تیز تر و زبر برای از بین بردن زنگار و صیغل ما
به ما میرسد که یکی از این روش ها میتواند اعتراض از سمت یک دوست باشد.
پاسخ
 سپاس شده توسط Amir abbas ، حـمـیـد ، ناظر6 ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر10 ، ناظر۸
#11
اگر بگم نه که ناصادقی کردم بله من هر گونه اعتراضی رو توهین وترور شخصیتی میدونستم چون پذیرش نداشتم سلامت عقل نداشتم همیشه قیافه حق به جانب وموضع دفاعی میگرفتم واماده نبرد بودم سعی نمیکردم نواقصمو بپذیرم واین مسئله باعث میشد که همه از من دوری کنن ومن در انزوا باشم.
پاسخ
 سپاس شده توسط ابی ن ، Amir abbas ، حـمـیـد ، ناظر6 ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر10 ، ناظر۸
#12
با سلام
اعتراض یعنی اعلام مخالفت ولی توهین یعنی اهانت.
وقتی به من اعتراضی میشود و من مسئولیت آنرا نمیپذیرم یعنی توهین تلقی کردم.یکی از ابزارهای فرار من اینستکه هر اعتراضی را توهین تلقی کنم و سلیته بازی در بیاورم
من متوجه شدم اگر در جمع به من اعتراض کنند واکنشهای من افراطی تر از زمانیست که در خلوت به من اعتراض میکنند.گاهی هم کسی را که دوستش دارم به اعتراضش گوش میدهم.
هر زمان کسی اعتراضی به من میکند او به من توهین نمیکند بلکه مت توهین به شعور و شخصیتم را خودم در ذهنم بوجود میاورم چون توان رویارویی با احساسات حاصله از انتقاد و اعتراض را ندارم.هنگام اعتراض و انتقاد بهتر است کمی سکوت کنم و به پیام آن توجه کنم اعتراض میتواند سازنده باشد اگر من نسبت به آن واکنش افراطی نشان ندهم و حالت تدافعی نگیرم.از زاویه بهتری هم میتوان به اعتراض نگاه کرد مثلا آیا کار من نیاز به اصلاح دارد؟آیا حق کسی را ضایع میکنم؟
وقتی نگاهم از بالا به پایین میشود اعتراض را توهین تلقی میکنم چون بیشتر با شخصیت خود ساخته ذهنی ام زندگی میکنم تا شخصیت واقعیم.
پاسخ
 سپاس شده توسط ابی ن ، Amir abbas ، حـمـیـد ، ناظر6 ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر۸
#13
سلام  رفقا روزای خوبی براتون ارزو دارم
پاسخ
 سپاس شده توسط Amir abbas ، حـمـیـد ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر10 ، ناظر۸
#14
با سلام

الف – اگر در شرایط روحی و روانی خوبی باشم معمولا خیر ولی اگر در شرایط روحی وروانی خوبی نباشم بله ،زیرا که ریشه ساختار بیماری ما خودمحوری میباشد  وما معتادان آدمهای بسیار خودمحور ومغروری می باشیم واین باعث شده که ما در توهم اینکه اصلا اشتباه نمی کنیم زندگی کرده ایم بنابراین ما هر اعتراضی را توهین به شعور وشخصیت خود می دانیم
ب – ایجاداحساس حقارت و بی قدرتی ، فعال شدن نواقصی چون عصبانیت ، کینه ، رنجش ، بددهنی ،درگیری ، ازدست دادن اعتماد به نفس واز دست دادن تمام قابلیت های خودم   Heart
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر6 ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر۸
#15
اصولا من انتقادپذیرنیستم.وقتی انتقاد پذیر نیستم، دیواری روی رشد‌و روشن بینی خودمی کشم، وهر اعتراضی راتوهین تلقی می‌کنم، چون شخصیت معتاد گونه من باعث می‌شود من خود را کامل ببینم.
درتصورات باطل ورویاهایم خودراازدیگران بهترمی دانم، ووقتی درذهنیت خودم خودرابی عیب می‌دانم هرکس انتقاد کند توهین می‌دانم، این ازغرورزیادمن است.
وقتی توهین تلقی میکنم معمولاواکنش منفی نشان می‌دهم آن هم عدم پذیرش من است. غرور اجازه نمی‌دهد،که باعث دلخوری می‌شود. خودخواهانه می‌خواهم ثابت کنم که حق با من است، دراین شرایط اعتمادم نسبت به دیگران کم رنگ،برخوردوروابط هایم بد،ودرنتیجه خودم ازخودم بدم می آید وچراها شروع می‌شود ،این جاست که روی ر‌وابطه من تاثیر منفی می‌گذارد.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر10 ، ناظر۸
#16
قسمت اول سوال ) بله ما عموماً هر اعتراضی را توهین بخود تلقی میکنیم زیرا که در نهایت خود پرستی و خودمحوری ،  خود را از هر نظر از دیگران برتر میپنداریم ، احساس میکنیم که ما چیزهای را میدانیم که دیگران قادر به فهم آنها نیستند و لذا انتقادها و اعتراض های آنها را به مقام شامخ خود نوعی توهین قلمداد میکنیم و در روند همین خودمحوری عاقبت از خود بتی میسازیم بدون اشتباه و کامل وبدون نقص و شروع به پرستیدن خود میکنیم  و در نهایت گرفتار اوهام میشویم و خود را یک موجود بدون اشتباه می پنداریم بنابراین در چنین شرایطی کوچکترین اعتراض را توهین تلقی میکنیم 
 قسمت دوم سوال ) خود محوری و خود پرستی ، ما را در شرایطی قرار میدهد که فکر میکنیم در تمام زمینه ها حق با ماست و لذا این اوهام باعث میشود که وقتی دیگران کوچکترین انتقاد و یا اعتراضی به ما میکنند آنر توهین تلقی کرده و خشگمین میشویم و با دیگران وارد جنگ و مرافع میشویم ، بخصوص در سطح خانواده در اثر همین خودمحوری فضای زندگیمان همیشه متشنج می باشد و در سطوح مختلف اجتماعی گرفتار مصائبی از قبیل ؛ درگیری ، نزاع ، خشم ، طغیان ، کینه ، و و ... میشویم ، و لذا رفته رفته زندگیمان زهرمار شده و سرانجام در لاک انزوا فرو میرویم و در نهایت زندگیمان غیرقابل اداره میشود .
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، عبدالرحیم_بوشهر ، حـمـیـد ، ناظر۸
#17
متاسفانه بله چون  من  تازمانیکه خودم رانپذیرفتم وباخودم درصلح نباشم وباورها وبرداشتهای من برحسب کنترل ها وقضاوتهایم باشدهر اعتراضی را من توهین تلقی میکنم 

واین مساله باعث میشود من تک رو  ؛ خودمحور تلقی شوم تنها شوم وارتباطم بادیگرون قطع شود روابطم تیره وتارگرددواحساس خوبی تجربه نکنم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، عبدالرحیم_بوشهر ، حـمـیـد ، ناظر10 ، ناظر۸
#18
بله عدم انتقادپذیری یکی ازمهمترین دلایل بهم خوردن روابط ورنجش گیری منه من بعنوان یک ادم خودخواه وخودمحورهرکس یاهرچیزی که بخواهدبحریم رفتاریم واردشودرادشمن میبینم  وقاعده حذف مخالف وشیشه ای بودن شخصیتم باعث نشنیدن ودرک نکردن کلام انتقادکننده میشه وسریع واکنش نشون میدم خودمحوری یعنی دنیاحول محورمنه حالاکی جرات داره ازاین جورادمی ایرادبگیره
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر10 ، ناظر۸
#19
اکر به اعتراضات و انتقادات های که به من میشود توجه کنم رشد میکنم و بی توجهی به ان موجب رکود من میشود 

به دلیل ترس از درد تعقیر هر اعتراضی را بد تعبیر میکنم و در های رشد بسته میشه اعتراض برایم حس خود کم بینی .حقارت .بی ارزشی .و..... به دنبال دارد که در من باعث واکنش افراطی میشود 
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر10 ، ناظر۸
#20
سلام
-زمانی که بیماری ام را نپذیرفته باشم هر کسی که نسبت به رفتارم اعتراض نماید مورد غضب من قرار می گیرد که باعث دور شدن و عدم پذیرش دیگران می گردد.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر10 ، ناظر۸
#21
سلام بله متاسفانه چونکه ادم ضعیف هستم وزحمت رشد کردن رابه خودم نمی دهم دربیشترمواقع جبهه می گیرم ورنجش برمی دارم اگراینطورنبودم که کارم به اینجا نمی کشید خیلی جاها اعتراض به کارهایم رفتارم می شدولی من باکمال پرروی حتی می دانستم اشتباه انجام می دهند وطرف درست می گوید ولی پذیرش قبول کردن رانداشتم ‌وبه هم می ریختم وشربه پا می کردم من چوب خشک هستم که اصول برنامه می خواهد درمن نفوذکند وانعطاف پذیر شوم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر10 ، ناظر۸
#22
خودخواهی خودمحوری وعدم انتقادپدیری نتیجه فروتن نبودنه
بله اکثراوقتی ازم انتقادمیشه بدون درنظرگرفتن شخص انتقادکننده یاموردان بهم میریزم وحالم بدمیشه گوش نمیدم وخشمگین ورنجشی میشم وبدون توجه به اینکهدچه انتقادی ازم شده لجبازوکینه توزمیشم ومواردخطای شخص منتقدرابرخش میکشم یاازهمینه ک هست بتوچه دلم میخاد.... استفاده میکنم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر10 ، ناظر۸
#23
سلام...بله توهین تلقی میکنم...چون فکر میکنم خیلی کاردرست هستم...فهمم بالایه...
تایید طلبم تا اعتراض بهم میشه حس میکنم تایید نمیشم به غرورم برمیخوره...دچار خشم درونی و احساس بی ارزشی میشم و رنجش میگیرم به جای اینکه مرور کنم که آیا این اعتراض درسته یا نه
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، حـمـیـد ، ناظر۸
#24
سوال 35 : آيا هر اعتراضي را توهين تلقي ميكنم؟ اين مسئله چگونه بر روي زندگيم تاثير گذاشته است؟(قدم۱)
اگه بیماری سوارم باشه فرقی نمیکنه چه به حق و چه به ناحق هر کی بگه بالای چشمت ابرو سریع جبهه میگیرم ،
چون دست خودم نیست، چون بیماریم جوابشو میده ، چون ثبات درونی ندارم، من باید اداره افکارم و زندگیم را از بیماریم پس بگیرم وگرنه در پاکی هم درد میکشم و در زندگی بدلیل پی نبردن به اشتباهتم و خطاهام رشد نمیکنم 
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر۸ ، ناظر۷
#25
من همیشه خودموعقل کل میدونستم وخودمحوریم به گونه ای بودکه انتقادونصیحت را به هیچ وجه قبول نمیکردم وبنظرم میومدشخص منتقد دشمن منه ومیخادمنوخراب کنه تند برخوردمیکردم طرفوسرزنش میکردم اشکالاتشوبروش میاوردم وحالم ازش بدمیشدورنجش میگرفتم هرچندطرف درست بگه واینگونه خیلی روابطموخراب کردم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، ناظر۸
#26
خودخواهی وخودمحوری من عدم نصیحت پذیری ویک دنده گی باعث میشه هراعتراضی را توهین تلقی کنم جبهه بگیرم وبرخوردم بدبشه واین باعث ازبین رفتن حرمتهاودوستی ها و روابطم شده...
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر۱۶ ، ناظر14 ، ناظر۸ ، ناظر9 ، ناظر۴


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان