امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 35 : به خاطر ترسهایم ، چگونه خود را فریب داده ام یا به خودم کلک زده ام ؟
#1
سوال 35 :   به خاطر ترسهایم ، چگونه خود را فریب داده ام یا به خودم کلک زده ام ؟ 
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، ناظر9
#2
با خودم ناصادقی می کنم ،ماسک می زنم ،بزدلانه فرار می کنم با دروغ گفتن به خود و پنهان کردن واقعیت (انکار)خودم را هم فریب می دهم.

من به اشکال مختلف انکار می کنم از جمله : مشکلی وجود دارد ،بطور کلی ان را انکار می کنم و می گم مشکلی نیست.- یا اینکه مشکلی هست ولی در زندگیم اشکالی وارد نمی کنه --قسمت دیگر دلیل تراشی می باشد و دلایل غیر واقعی برای خودم می آورم . ترس از اینده دارم می گم این که ترس نیست ،دوراندیشیه
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، ناظر9
#3
در بعضی از اشتباهاتم می گویم من بیمارم و کار بیماریم بود به دیگران هم می گویم تو بیماری می پذیرمت در حالیکه از ترس او را پذیرفته ام کار امروز را به فردا افکندن بی پولی و بی کاری را با لباس و زیور الات پوشش می دهم می گویم سر کار نمی روم خدمت می کنم از ترس تاریکی سوت می زنم یا اواز می خوانم از مشارکت می ترسم و می گویم عشق را به دیگران می دهم انکار کردن ترس تر ساز بازگو کردن دارم می گویم راهنما حالش بد می شود گناه دارد -
پیام سوال : برای فرار از ترس ها و رو به رو نشدن با انها خود را تو جیه می کنیم و به خود دروغ می گوییم تا ارام شویم و ترسها را نبینیم در واقع برای فرار از ترسها سر خور ار کلاه می گذاریم و به خود کلک  می زنیم اما باید بدانیم این راه حل موقتی و لحظه ای ست و اثرات ترس پس از خود فریبی به قوت خود باغی می ماند 
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، ssaeedg ، ناظر9
#4
استفاده ازابزارها واصول برنامه .مثل به خدابسپار ، فقط برای امروز ، من با دیگران فرق می کنم ، یک روزپاک یک روز موفق،یامقایسه خودم بازمان مصرف ویامقایسه خودم بادیگران ، عدم توجه به
خسارتهایی که ممکن است به دیگران
بخورد ، کارامروزرابه فرداانداختن ، توجیه ترسها وخودفریبی ، دیدتونلی وازیک زاویه نگاه کردن ، محور قرار دادن خودم .
پاسخ
#5
ترس های من از زمانی بارور شد که برای صداقت احمقانه تنبیه شدم.
بخاطر اعتماد بیجا از دست دادم.
از آنجا بود که فکرم بهم راهکار می داد.
و با این تصور که باید بخوری تا نخورند.
بزنی تا نزنند و ...
و اینکه حق با منه یا اینکه طرف خودش خواست.

یا اینکه چون نمی تونم از حق و حقوقاتم دفاع کنم و امیدی به برگشت چیزی که از دست داده ام رو ندارم وانمود می کنم بخشیده ام و دیگه نمیخوام بهش فکر کنم.
پاسخ
#6
با توجیح ، انکار و تظاهرکردن از روبرو شدن با آن ترس خودداری میکردم و میکنم..?
با خنده و شوخی بیجا---باتفریح وکلوپ بازی کردن---با دروغ گفتن به خودم و دیگران مثلا در حساب و کتاب کردن..?
یا خودم را به مریضی وخواب 
زدن به خیال اینکه یک روزی مشکلم حل میشود و یا کسی متوجه ترس در من نمیشود.?
با حماقت کردن و خود را شجاع نشان دادن--با دیگران را مقصر نشان دادن--با ماسک زدن--با دلیل موجه برای خود آوردن?
با سازش بر سر اصول--با فرافکنی کردن--با تهمت زدن  و نسبت ترسو دادن به دیگران تا خودم را نزد آنها شجاع نشان دهم و ترسم بودنم را پنهان کنم?
با لجبازی کردن ، خودمحوری و خودخواهی کردن--با عصبانیت و حق بجانبی همیشه خودم را به خاطر ترس هایم فریب میدادم?

با رو برو نشدن با واقعیت ها و فرار از آنها --با استفاده از نواقص موجب فریب و کلک به خودم میشوم..?
من امروز باید واقعیات را بپذیرم و با ترس هایم روبرو شوم
پاسخ
#7
با سلام....
خودم را فریب میدهم و به خودم دروغ میگویم تا از خودم چهره قابل قبولی به نمایش بگذارم اما هر وقت با خودم خلوت میکنم از خودم به خاطر ماسکهایی که در طول روز میزنم متنفر میشوم.

ترس از شکست ، تنهایی ، بی پولی ، و غیره بیشتر با ذهن ارتباط دارند تا عوامل بیرونی و آنها منعکس کننده احساساتی ست که با خود به همراه داریم مثل احساس طرد شدن که سعی میکنیم جلوی آنرا بگیریم بعد به همین خاطر خودمان را مورد سوءاستفاده شدن یا سوءاستفاده کردن قرار بدهیم.

ما بدنبال این نیستیم که ترس را آنالیز کنیم بلکه به دنبال این هستیم که ترس با زندگی ما چه کرده.
پاسخ
#8
باسلام به همه دوستان همدردم من درگذشته ودرزمان مصرف با انکار فرار از واقعیتها تحریف واقعیتها برای موجه جلوه دادن ترس های خودم یا اینکه بخاطر ترس هایم قید اون کار رو میزدم با این که برایم منفعت زیادی هم داشته باشه و.. ولی الان شکر خدابا قدم گذاشتن درمسیر بهبودی سعی در روبرو شدن با ترس هایم می کنم که اگر ترس واقعی بود نحوه روبرو شدن با ترس را یاد می گیرم و اگر غیر واقعی بود راه از بین بردن این ترس را یاد می گیرم وشکر خدا تا حدودی موفق بودم و ایمان دارم که می تونم موفق بشم Heart
پاسخ
#9
بعضی اوقات در زمان بهبودی اگر چیز با ارزش و قابل اهمیتی به دست آوردیم . ممکن است ترس از دست دادن آن باعث شود تا بر سر اصول مصالحه و سازش کنیم . ما لازم است که ترس خودمحورانه و خودخواهانه را از وجودمان ریشه کن کنیم تا دیگر نیرویی برای انهدام و خرابی نداشته باشد.
پاسخ
#10
موادوسیگارومشروب یاسکس 
بجزاینهاتودموگول میزدموفریب میدادم
بدیگران تهمت میزدم فرارازوافعیت
وتحریف جریان ودرکل هرکاری 
که تسکین انی بهم بده وکمک کنه
ازجریان دوربشموانجام میدادم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد
#11
انکاروناصادقی مصرف موادخودفریبی
وخودراناچاردانستن همیشه برام وجود
داشته خودمومقایسه میکردم بااگروشایدوبعدا
وطوری نیست مصرف سیگاروالکل وجیع وداد
سعی میکردم وانمودکنم که اصلاترسی ندارم
وبرعکس خیلی هم شجاعم که فلان کاروکردم
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان