امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 29 : اعتياد من باعث بروز چه مشكلاتي براي من در خانواده شده بود؟
#1
سوال 29 :  اعتياد من باعث بروز چه مشكلاتي براي من در خانواده شده بود؟
پاسخ
#2
با اجبار به مصرف نه تنها کسی حرف مرا قبول نمیکرد بلکه به مرور کسی به حرفم کوش نمیداد ومرتب سرزنش میشدم همواره انگشت اتهام به سمت من بود ارتباط و رفت و آمد با افراد بیمار باعث نارضیتی خانواده شده بود از نظر شخصیتی نه تنها عزت وآبروی خودم بلکه حیثیت واعتبار خانواده ام را زیر سوال برده بودم به مرور کنترم روی گفتار ورفتارم از دست من خارج شده و بین خانواده احساس حقارت قربانی شدن گاهی احساس زیادی بودن میکردم اعتیاد باعث سلب آرامش از خودم وخانواده ام درگیری وپرخاشگری از بین رفتن اعتبار وشخصیت جنگ عصاب فرساینده وتکراری روز مره در نهایت باعث خستگی درماندگی من وانزوای درونی وبیرونی من واحساس پوچی وتواهم از طرفی عدم مسئولیت پذیری وعدم تعهد باعث بروز مشکلات بیشتری برای من در بین خانواده میشد
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، ناظر14
#3
روابط من با خانواده تحت تاثیر بیماری بود و عشق و محبت واقعی در بین من و خانواده جایگاهی نداشت طرد شدم و گاها حتی از من خواسته شد به کار خودم مشغول شوم و با انها رابطه نداشته باشم همیشه به جای کمک کردن به خانواده برای انها دردسر درست میکردم و به انها خسارت میزدم از مشکلات انها خبر نداشتم و فقط انها را به شکل فیزیکی میدیدم خانواده من از رفتارهای من گیج و حیران شده بودند و تمام توان خود را برای مقابله با من بکار برده بودند و نتیجه ای نگرفته بودند و سپس در نهایت من را  رها کردند امروز هم گاهی به واسطه بیماری اعتیاد رفتارهای انجام میدهم که ذهن خانواده ام را معطوف به گذشته ام می کنم 
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر14
#4
بی اعتمادی ،ابرو ریزی،طرد شدن،نداشتن ارامش ،ترس ،نبود ارامش،درگیری بین خانواده و آشفتگی،باز شدن پای کلانتری و ... به منزل  و شوکه شدن اعضای خانواده،و...
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر14
#5
(۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۳۶ عصر)admin.a نوشته است: سوال 29 :  اعتياد من باعث بروز چه مشكلاتي براي من در خانواده شده بود؟
طرافیان ازمن متنفرشده بودند,بواسطه بیماری گوشه گیر ومنزوی شده بودم,بی اعتقادی نسبت به مذهبم که به آنهاسرایت کرده بود.خانواده بابت کارهایی که من میکردم همیشه خجالت زده وشرمنده بودند.بخاطرتنفرخودم ,به آنهااجازه نمیدادم با آنها ارتباط برقرار کنند.به خودم بیشترازدیگران خسارت زدم.امروز هم غرورم وخودمحوریم,باعث شده که نتوانم رابطه درستی باخانواده ام داشته باشم.مثال رفتارم درخانواده برحسب نیاز است.وقتی خرم ازپل میگذرد,خودخواه ومتکبرمیشوم.بیرون شاد وخندان ودرخانواده عبوس.
قابلیت کمک گرفتن درخانواده راندارم.چرا؟چون هنوز منظره عقاب,سیل را نگاه میکند.
به چه شکلی  مثل وابستگی به قول 2
چه تاثیری درروابطم گذاشتهمن میشوم معیار,قربانی,خاسته هاو نیازدیگران,دادن شارژ..
پاسخ
 سپاس شده توسط eshgholi ، toobchi ، kakam04 ، حـمـیـد ، ناظر14
#6
در خانواده پدری ام بخاطر اعتیاد پدر و مادرم همیشه احساس قربانی شدن میکردم و همین احساس اجازه نمیداد تا احساس تعلق کنم و تا جاییکه یادم میاد همیشه با خودم رنجش حمل میکردم و همینکه ازم میخواستند کاری انجام دهم با نق زدن و خودآزاری اون کار رو انجام میدادم
تو خانواده همیشه با برادر کوچکتر از خودم که بر اثر اعتیاد به رحمت خدا پیوست در حال جنگ و جدال بودم
پاسخ
 سپاس شده توسط eshgholi ، toobchi ، kakam04 ، حـمـیـد ، ssaeedg ، ناظر14
#7
1?به چه شکلی؟
مثال?ازخانواده سواستفاده میکنم برای برطرف کردن نیازهای مالی خودم 


2?چه تآثیری درروابطم گذاشته است؟
?حرمتهاشکسته میشود,زمانی که رسوامیشم خجالت زده میشوم,بی اعتمادمیشوم  وبه انزوامیرم وفراریم از اطرافیان
پاسخ
 سپاس شده توسط eshgholi ، toobchi ، ناظر9 ، حـمـیـد ، ناظر14
#8
اجبار به مصرف ورفتار اعتيادي موجب اعتيادي موجب خسارت زدن من به خانواده شده بود نظم وامنیت خانوائه با بي مسوليتي بد اخلاقي و دروغ گوي من تحت شعاع قرار گرفته بود وهمچنين قسمتي بد از بیماری اعتیاد من به خاطر زندگی با انها به ایشان منتقل شده بود وانها همیشه دچار ترس ونگرانی ودلهره از جانب من وررفتار بودند از لحاظ دچار ترس ونگرانی ودلهر از جانب من ورفتارم بودند از لحاظ عاطفی واحساسي هم از بیماری من تاثیر منفی گرفته بودند وبه مرور زمان خانواده نسبت به من بی اعتماد شده واز جانب انها طرد شدم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حـمـیـد ، ناظر۸ ، ناظر14
#9
اما امروز و بیماری اعتیادی که هنوز با من میباشد و زمانهایی که ببماریم فعال شده و اصول را بپا میزنم و تفر خودخواهانه من گل میکند دوباره ب گذشته و رفتارهای پرخاشگر و واکنش گرایانه منفی بخود گرفته و فقط مصرف از من جدا شده و بیماریم در این زمینه فعال شده
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حـمـیـد ، ناظر۸ ، ناظر14
#10
با سلام
از دست دادن جایگاه و اعتبار خود در خانواده یا تنها گذاشتن خانواده در مشکلات مالی و محروم شدن از عواطف گرم خانوادگی.
چه دیروز چه امروز اعتیادم به شکلهای مختلف باعث میشود دیگران برای خانواده من تصمیم بگیرند و من در حاشیه قرار بگیرم چون از مسئولیت خانواده ام طفره میروم اعتیاد گونه در خانواده یعنی فقط تلاش و زحمات خودم رو میبینم و نقش خانواده رو نمیبینم.یا در تقسیم عشق و پول مشکل دارم برای دیگران وقت و انرژی میگذارم برای خانواده ام انرژی مصرف نمیکنم از خانواده ام سوءاستفاده میکنم یا آنها را میترسانم که دوباره میروم مواد مصرف میکنم.من دوست دارم در خانواده تاثیر گذار باشم و حرف اول و آخر رو من بزنم و وقتی کسی ازم انتقاد کند به او بی احترامی میکنم و از این دست.
برای اینکه در خانواده بهبود پیدا کنم باید ببینم من کجا سهم خودم را انجام ندادم یا چرا تمایل به انجام وظایفم را ندارم بهتره با راهنمایم تماس بگیرم.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر۸ ، ناظر14
#11
(۱۳۹۹/۵/۲، ۱۰:۴۳ عصر)essi.toobchi نوشته است: 1?به چه شکلی؟
مثال?ازخانواده سواستفاده میکنم برای برطرف کردن نیازهای مالی خودم 


2?چه تآثیری درروابطم گذاشته است؟
?حرمتهاشکسته میشود,زمانی که رسوامیشم خجالت زده میشوم,بی اعتمادمیشوم  وبه انزوامیرم وفراریم از اطرافیان

اعتیا د با عث بی بر نا مگی بینظمی شلختگی انز وا  وخیلی از مشکلات دیگر بر ای من اتفا ق افتا ده است
پاسخ
 سپاس شده توسط kakam04 ، ناظر9 ، حـمـیـد ، ssaeedg ، ناظر۸ ، ناظر14
#12
با سلام
 در زندگی اعتیادی من هیچ وقت نتوانستم فاصله بین خوب وبد راتشخیص دهم وهمیشه بیماری من دستوردهنده وکنترل کننده من بود وتمام اعمال من از بیماری من شکل می گرفت ودر نتیجه من هیچ وقت نتوانستم آن چرا که دوست دارم انجام دهم وگرنه آدم بدی نبودم . مشکلاتی را که ایجاد می کردم از قبیل :بی نظم بودن ، بی مسئولیت بودن ، بی توجهی به نیازها وخواسته های خانواده ، بی احترامی ، نا امن کردن محیط خانواده ، سوءاستفاده ازامکانات و محیط خانوادگی ، فردی عصبانی ، آشوبگر وبه هم زننده محیط خانواده Heart
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حـمـیـد ، ناظر۸ ، ناظر14
#13
درگذشته مشخص است که هیچ کسی تحمل من رانداشت.دربهبودی هم بیماری من یعنی رفتارهای خودمحورانه ام،خشم، توقع،عدم پذیرش وغیره باعث شده که من درگیری لفظی پیداکنم، وازدیگران وخانواده دورشوم ،هرازگاهی خلا عاطفی دارم.

درگذشته بی آبرویی درست می کردم، آنهاهم درمقابل به من سرویس نمی دادند، امروزهم مشکلاتم باعث شده که من به نوعی از خانواده ناراضی شوم، یاهردوناراضی باشیم، امروز هم گاهی اوقات سخت میتوانند خانواده مراتحمل کنند یامن خانواده را.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ssaeedg ، Darush sistan ، ناظر۸ ، ناظر14
#14
سوال 29 :  اعتياد من باعث بروز چه مشكلاتي براي من در خانواده شده بود؟
وقتی که اداره زندگیت در دست کس دیگری باشد ،آن هم بیماری اعتیاد که مثل طوفان زندگی ها را درهم میریزد، در تمام زمینه ها به مشکل برمیخوری و همه چیزت غیرقابل اداره میشه، فرقی نمیکنه که یه زمانی چقدر انسان موفقی بودی، بیماری که کنترل تو را داشته باشه دیگه فرمان زندگی دست تو نیست.
من اولین خسارتها را که ناشی از اعتیادم بود به خانواده خودم رساندم.
اونا را مجبور به طرد کردن خودم کردم .
دیگه کم کم اعتبارم را درمیان آنهاازدست دادم و حتی در مورد مساعل مهم دیگه بامن مشورت نمیکردن ، باعث فروپاشی کانون گرم خانواده شدم .
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر۸ ، ناظر14
#15
ازچشم همه افتاده بودم که هیچ روی من اصلاحساب نمیشددراطرافم همه احساس ناامنی میکردندومعلوم بودبودن من کسیوخوشحال نمیکردکه هیچ بلکه انرژی منفیم میدادم خانواده بخاطرمن تردشده بودوبچه هاافسرده ومنزوی ....
پاسخ
 سپاس شده توسط Darush sistan ، حـمـیـد ، ناظر۸ ، ناظر14
#16
سلام

عدم مسئولیت پذیری .بی تفاوتی نسبت به اعضا خانواده و مشکلات انها و نیز پذیرش جدایی بدون عواقب ان وعدم توانایی در نگهداری از فرزندم و...
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر۸ ، ناظر14
#17
درود                                                                                             اعتیادوکارهای که می کردم ورفتارهای که ازمن سرمی زد باعث شده بودکل حرمتها شکسته شود خانواده ام بخاطرمن خود راخوار و ضعیف می دیدند وخیلی مواقع التماس اشخاص راکه هیچکس بودند می کردندبخاطرکارهای بی ارزش که من میکردم با ورود به خانه حس طلبکاربودنه فضای خانه رابه تنگ می اورد ازلحاظ روحی وروانی درگیرشان کرده بودم ازلحاظ مالی تهی شان کرده بودم خلاصه مطلب همه جای زندگیشان رادرگیرکرده بودم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، ناظر۸ ، ناظر14
#18
تک رویهاتصمیم برای جمع همراه نبودن باخانواده خودمحوری شدیدسرزنش کردن افرادخانواده
بی مهری کم لطفی مسیولیت وتعهدنداشتن
ابروریزی تومحله وزیرسوال بردن خانواده 
گله کاری کتک کاری ....
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، ناظر۸ ، ناظر14
#19
سیستم خودمحوری وتک روی من درکارخانواده مدرسه محیط کاروحتی خانواده هم گسترده بودبی نظمی علافی وکارنکردن فروش وسایل خونه شب زنده داری ودوری ازفامیل فحش ودعواراه انداختن توخونه کثیف بودن سرووضع وسوراخ سوراخ کردن لباس وفرش وهمچی وهرچی کارخودمحورانه ک بودانجام میدادم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، ناظر۴ ، ناظر۸ ، ناظر14
#20
خشم همیشگی دعواباهمه بداخلاقی عدم نظم تورفت واومدرفیق بازی تصمیمات بیمارگونه براهمه ازدست دادن پول بدنامی بدقیافگی دزدی ازخونه و.....
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، ناظر۴ ، ناظر۸ ، ناظر10 ، ناظر14


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان