امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 50 :دانش و تجربه گذشته من چگونه بر کارکردن این قدم اثر گذاشت ؟
#1
 سوال 50 :دانش و تجربه گذشته من چگونه بر کارکردن این قدم اثر گذاشت ؟
پاسخ
#2
کارکرد قدم اول در برنامه و همچنین مطالعه نشریات در برنامه ذهن من را اماده پذیرش یک نیروی برتر کرده بود همچنین دانش و اطلاعات گذشته من راجه با ارتباط روحانی انسان با خداوند در این قدم برای پذیرش یک نیروی برتر کمک کرد در واقع ذهن من امادگی حضور این نیرو را بر اساس داشته های گذشته ام داشت همچنین مرور تجربیات گذشته ام در مورد اینکه نداشتن سلامت عقل من چگونه باعث شده بود زندگیم غیر قابل اداره شود پذیرش این موضوع را که سلامت عقل ندارم و کنترلی در دست من نیست را برایم راحتتر کرد
پاسخ
#3
هر چه تجربه داشتم تلخ بود ودانش ها هم بی اساس اما در مسیر بهبودی یاد گرفتم که باید عاجز باشم در برابر افکارم ورفتارم که همگی بیمار گونه هستند باید تغییر و دریچه افکارم باز باشد تمایل داشتم که پاک شوم وپاک بمانم وبه یک نیرو ی برتر از خود وابسته باشم ودوباره تجربه تلخ گذشته را تجربه نکنم بلکه تجربه دیگران را تجربه خود وعجز دیگران عجز خود دانسته ودیگر به افکار خود متکی نباشم دست از خود محوری کشیده خدا محور شوم واگر دانشی هم باشد همراه روشن بینی واگاهی باشد
پاسخ
#4
تمام تجربه‌هاي من در گذشته به عنوان کارهای ناعاقلانه‌ي من سرمایه‌ای عظیم برای بقا و تضمین بهبودی‌ام می‌باشد. هر چه بهتر تجربه‌ي گذشته را درک نمایم در بهبودی‌ام تاثیرگذارتر خواهد بود. اگر دانش و تجربه‌ي گذشته را نداشتم هیچ کدام از سوالات مطرح شده را پاسخگو نبودم. در گذشته عدم اعتماد و عملکرد نشانه‌ای از عدم سلامت عقل بود، اگر دردها و اشتباهات گذشته نبود هیچ‌وقت این قدم را درک نمی‌کردم. امروز با آگاهی و دورنمایی از گذشته‌ي منفی و مخرب خود سعی در برگشت سلامت عقل دارم و از نیرویی که در قدم بعدی بیشتر با او آشنا خواهم شد درخواست کمک می‌نمایم
پاسخ
#5
امروز دیگه مدعی دانش نیستم.
دوره قبل از لغزشم ادعای فهم و دانش میکردم که نتیجه اش غرگی و در نهایت بعد از نه سال پاکی به لغزش منتهی شد.

و اما تجربیاتم که یکیشون همین لغزشم بود باعث شده تا برنامه رو با جدیت دنبال کنم.
تجربه تصمیم گیری برای دیگران که با شکست مواجه شدند به من آموخت که حق انتخاب و فرصت رشد رو از دیگران نگیرم.
تجربه اعتماد بیجا به من یاد داد که همه مورد اعتماد نیستند.
وارد شدن به روابط ناسالم عاطفی و شکست در این نوع روابط عشق به خانواده رو در من پرورش میده.
و تمام تجربیاتم قبل از آموزش ازم امتحان گرفتند.
این مطالب رو به این راحتی که مینویسم تجربه نکردم بلکه درد کشیده ام و هنوز هم آشفتگی های این دردها و بیهودگی ها در زندگیم مشهوده.
نمیگم دانش و تجربه من باعث متواضع شدن من شده ولی باعث این شده که بتونم با تمرین سه اصل روحانی صداقت روشن بینی و تمایل به راه راست وارد شم.
پاسخ
#6
اگر دانش و تجربه ی گذشته ، عدم اعتماد و عملکرد نشانه ای از عدم سلامت عقل بود ، اگر دردها و اشتباهات گذشته نبود هیج وقت این قدم را درک نمی کردم امروز با اگاهی و دورنمایی از گذشته ی منفی و مخرب خود سعی در برگشت سلامت عقل دارم و از نیرویی که در قدم بعدی بیشتر با او اشنا خواهم شد در خواست کمک می نمایم
پاسخ
#7
تمام تجربه‌هاي من در گذشته به عنوان کارهای ناعاقلانه‌ي من سرمایه‌ای عظیم برای بقا و تضمین بهبودی‌ام می‌باشد. هر چه بهتر تجربه‌ي گذشته را درک نمایم در بهبودی‌ام تاثیرگذارتر خواهد بود. اگر دانش و تجربه‌ي گذشته را نداشتم هیچ کدام از سوالات مطرح شده را پاسخگو نبودم. در گذشته عدم اعتماد و عملکرد نشانه‌ای از عدم سلامت عقل بود، اگر دردها و اشتباهات گذشته نبود هیچ‌وقت این قدم را درک نمی‌کردم. امروز با آگاهی و دورنمایی از گذشته‌ي منفی و مخرب خود سعی در برگشت سلامت عقل دارم و از نیرویی که در قدم بعدی بیشتر با او آشنا خواهم شد درخواست کمک می‌نمایم.
هرچقدردردبیخودی کشیدی وازتجربه دیگران استفاده نکردی دانش توبود
هرکاری که باتجربه انجام میدهم موفق ترهستم
برنامه ماتجربی است ودانش به تنهایی کارنمیکند مثل گذشته
پاسخ
#8
شناختی از نیروی برترم پیدا کردم
و کم کم باعث شد بهش ایمان بیارم
حالا شاید اویل پاکی مگن نیروی برتر هر چیزی میتونه باشه .ولی من باید نیروی انتخاب کنم ک همیشه در دسرس باشه
زمانی نیروی برترمو شناختم از ناامید یاس بیرون اومدم
و پذیرفتم سلامت عقل ندارم کم کم با کمک نیروی برترم جلسه کارکرد قدمها باز میگردد
مراحل بدی از دست خودمحوری برداشتم
ک کله من بدرد من نمیخوره باید مشهورت کنم .و مشهورت پذیر باشم
 ب باور جدی رسیدم دست از باورهای غلط برداشتم  روشن بین و فروتنی رو تمرین کردم
پاسخ
#9
گذشته سرمایه های امروز من هستند که چقدر خودمحوری کردم چقدر اعتمادهای بیمورد کردم برای دردهایم از اهل مشورت مشورت نکرفتم و خودخواهی
کردم عایدات این شد جایگاهم را نشناسم در غار تنهایی فرو روم و در سیکل بیماری اعتیاد که چیزی جز وسوسه اجبار مصرف و فراموشی بیوفتم امروز با کارکرد قدمها روز به روز قدرت تشخیص درست را از غلط تمیز میکنم و دیگر با من غیر واقعی زندگی نمیکنم چون برنامه به من نوید داده که من هم میتوانم
راه و روش درست زندگی کردن را با رعایت اصول پیدا کنم ....
پاسخ
#10
من در قدم یکم اقرار کردم گه تسلیم .اما وقتی وارد قدم دوم شدم و زندگی امروزم رو با گدشته مقایسه میکنم دیدم من نیاز به یک نیروی برتر دارم تصمیم گرفتم .وبه تسلیم قدم یکم جامع عمل پوشاندم .
در قدم دوم با خودم بیشتر اشنا شدم ودرک عمیق تری از بیمازی اعتیاد پیدا کردم .وفهمیدم کله که مشکل سازه نمیتونه مشکل رو حل کنه .
در قدم دوم تسلیم نیروی برترم شدم دست از دانایی وتوانایهایی که زندگیمو به تباهی کشید برداشتم .
پاسخ
#11
و پذیرفتم سلامت عقل ندارم کم کم با کمک نیروی برترم جلسه کارکرد قدمها باز میگردد
مراحل بدی از دست خودمحوری برداشتم
ک کله من بدرد من نمیخوره باید مشهورت کنم .و مشهورت پذیر باشم
 ب باور جدی رسیدم دست از باورهای غلط برداشتم  روشن بین و فروتنی رو تمرین کردم
پاسخ
#12
با سلام....
تجربه من مال ذهنیات من و بر اساس برداشتهای ذهنی خودم بود ولی دانش این برنامه ذهنیات من جهت درستی داد تا از این تجربیات در راستای بهبودی بهتر استفاده کنم تجربیاتی هم در اعتیاد و هم در بهبودی داشتم ولی نمیتوانستم آنها را به شیوه درست و قابل فهم بیان کنم دانش کمک کرد بتوانم قابل فهم و درک صحبت کنم و تجربه های کج و کوله خودم را درست کنم و نتیجه بهتری بگیرم.
مثلا اگر یک تجربه سالم برایم کار نمیکرد همان تجربه را به شیوه دیگری انجام بدهم.
دانش چیزی ست که از اطرافیان میگیرم به آن عمل میکنم و نتیجه آن میشود تحربه من و این کمک میکند بفهمم فرآیند سلامت عقل یعنی چی.
دانش درس حاصله از تجربه های ست که از باورهای جدید قدم دو گرفتم من به اندازه ایی دانش دارم که از قدمها درک میکنم و به آنها عمل میکنم و این ربطی به علم و سواد من ندارد مثلا وقتی جلسه میروم پیام میگیرم و وصل میشوم و هیچ چیز مثل وصل شدن نمیتواند به من کمک کند و این ربطی به دانش خالی ندارد.
تجربیات انسانها تبدیل به دانش میشود و دانش از طریق تکرار تجربیات و دیدن تاثیر آنها برای بهتر زندگی کردن بدست میاید.
دانش و تجربه لازم و ملزوم یکدیگرند.
پاسخ
#13
سلام
هر زمان فکر می کردم که داری را دارم درست انجام میدهم شکست و خسارت بود.همیشه با فکر بکر خودم کاری را انجام می دادم.حال یاد گرفتم مشورت کنم.اشتباهات گذشته را تکرار نکنم و برای زندگی هم سعی و تلاش کنم.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر6
#14
Heart 
RE: سوال 50 :دانش و تجربه گذشته من چگونه بر کارکردن این قدم اثر گذاشت ؟
بانام خدا

زینال بندری هستم یک معتاد
داشتن آگاهی ودانش  ودرس گرفتن از رفتار بیمارگونه گذشته ام باعث میشود که الان دیگر آن رفتار گذشته ام را ادامه ندهم وهروقت بخواهم درمسیر بهبودی دچار لغزش شوم واشتباهی را انجام بدهم بانگاه به گذشته و پند وتجربه گرفتن از گذشته وآن همه درد و گرفتاری که تحمل کرده ام را دوباره انجام ندهم وبه عنوان یک تجربه درکارکرد قدم ها از آن استفاده کنم.. Heart
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر12 ، حـمـیـد ، ناظر9 ، ناظر6
#15
در واقع دانش وتجربه گذشته من در رابطه با شکست های پی در پی در ترک اعتیادم، عود مجدد بیماریم، راحل های نا موفق، احساس درماندگی وسرشکستگی، عجز وناتوانی،سرخوردگی وپوچی از اینکه علی الرغم ادعا هایم نتوانستم راه رهای از اعتیاد را پیدا کنم باعث شد امروز دست از جنگیدن وکنترل کردن بردارم وتسلیم برنامه شوم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، سالار44 ، omed44 ، حسین یاری ، فریبرز۶۵ ، ناظر6 ، حـمـیـد
#16
در گذشته خودمحوری هایم  و فکر بکر خودم ،باعث اشتباهات و بدبختی هایم بود و بیشترین خسارت را به من زد به طوری که مرا زمینگیر کرد و اینکه همیشه به فکر و نیروی خودم متکی بودم و باوری جز شکست و بدشانسی نداشتم اما در این قدم متوجه شدم نیاز به کمک دارم  با کمک خواستن و مشورت کردن  و تکیه  به یک نیروی برتر و جایگرین کردن باورهای جدید مثل اینکه اگر اقدام و عمل داشته باشم من هم موفق می شوم در کارها و زندگی ام و نتیجه خیلی بهتری برایم رقم می خورد و این دانش و تجربه در این راستا برایم بسیار راهگشا بود چون اگر این دانش را نداشتم متوجه عجز و ناتوانی و نادانی خودم نمی شدم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر6 ، حـمـیـد
#17
وقتی اصول روحانی قدمهارودرزندگیم اجرایی میکنم
موفقم ازخوومحوری بدورمیشوم قدرت تصمیم گیری
بهتری دارامیشوم ونگرشم بیشترمیشود
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد
#18
سلام

-گذشته ام همیشه تکرار اشتباه وانتظار نتیجه متفاوت بود- اما حال می دانم که نباید یک اشتباه را دوباره تکرار کرد- باید مشورت نمایم تا مثل گذشته با فکر خودم همیشه گرفتار نباشم- باید گوش نمایم- باید قدم های بعدی را کار نمایم...
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر14
#19
درزندگی خیلی غلط رفتم تصمیمات اشتباه گرفتم وراهوبیراهه رفتم امادرقدم دوم فهمیدم ودرک کردم میتوانم بهترببینم بهترتصمیم بگیرم بعدازتمرکزروی این قدم زندگیم خیلی خیلی تغییرکردواشتباهاتم خیلی کمترشدوتصمیمات کاربردی تروبهتری گرفتم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر14
#20
دانش و تجربه های من سرمایه ها و گنج گران بهایی هستن که دارم 
اگه نبودن نه من درس میگرفتم و نه میتونستم بهتر عمل کنم
حالا این تجربه ای از خطاهای گذشته هست
یا تجربه ای از بهتر عمل کردن های من تو برنامه هست

که اگه نبودن من از این قدم چیزی نمیفهمیدم
مثال اگه تجربه نداشتم نمیفهمیدم بهبودی فراینده
یا اگه باورمو نسبت به نیروی برترم عوض نمیکردم زندگیم عوض نمیشد

خدایا شکرت
پاسخ
 سپاس شده توسط Darush sistan ، ناظر14
#21
سوال 50  ـ  دانش و تجربه گذشته من چگونه بر کارکردن این قدم اثر گذاشت ؟
وای از تجربه‌ها و دانسته‌ها و دانش گذشته‌ام ، که هیچ چیز جز خرابی ، دربه‌دری ، بی آبرویی انتخاب‌های اشتباه و از دست دادن‌ها برایم نداشت .
با کارکرد این قدم فهمیدم باید بپذیرم نه می‌دانم نه می‌توانم چون سلامت عقل ندارم باید یاد بگیرم بپرسم و عمل کنم تا توانایی ادامه زندگی را پیدا کنم .
باید قوی‌تر از گذشته و مصمم حرکت کنم باید برای توانایی ادامه دادن مسیر زندگی خودم را به این نیروهای برتر چون (جلسه ، قدم‌ها و اصول ، تجربه راهنما ، تجربه اعضا ، نشریات ) بسپارم .
این ها همان سپردن ارده و زندگیم به خداوند است .

HH
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، ناظر14


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان