۱۳۹۹/۵/۶، ۰۸:۲۹ صبح
از حال و احساسم بگم که اصلا خوب نیست.امشب.با یه بیمار به خاطر کار بحثم شد.و باعث دلخوری شد.
در رابطه با سوال .ما معتادا اکثرا دیوار انکار خیلی بلندی داریم.که وقتی هر کاری رو به اجبار انجام میدادیم.به قدری براش توجیه و بهانه میاریم.که خودمون هم باورمون میشه.که عمل و کاری که انجام دادیم واقعا درست بوده.وای به حال اطرافیان.مثلا من تو زمان مصرف که سر کار میرفتم.کار و وظیفه ای که به عهده داشتم رو به خوبی انجام نمیدادم.و میگفتم.شرکت وضع مالیش خوبه.زیاد کار نکنم .یا حقوق نمیده.بزار بهش خسارت بزنم.و هزار تا مسئله دیگه.یه معتاد استاد توجیه و بهانه است
در رابطه با سوال .ما معتادا اکثرا دیوار انکار خیلی بلندی داریم.که وقتی هر کاری رو به اجبار انجام میدادیم.به قدری براش توجیه و بهانه میاریم.که خودمون هم باورمون میشه.که عمل و کاری که انجام دادیم واقعا درست بوده.وای به حال اطرافیان.مثلا من تو زمان مصرف که سر کار میرفتم.کار و وظیفه ای که به عهده داشتم رو به خوبی انجام نمیدادم.و میگفتم.شرکت وضع مالیش خوبه.زیاد کار نکنم .یا حقوق نمیده.بزار بهش خسارت بزنم.و هزار تا مسئله دیگه.یه معتاد استاد توجیه و بهانه است