۱۴۰۰/۸/۲۶، ۰۸:۱۹ صبح
انکارآن قسمتی ازبیماری من است که میگویم بیمار نیستم ویا وقتی کارهایم ورفتارهایم را توجیح میکنم مثل، گذشته که مصرف مواد مخدر راانکار میکردم.
انکارپذیرفتن واقعیتها رابرایم مشکل یاغیره ممکن میسازد.
انکار مرا ازدیدن حقایق باز میدارد، بعضی مواقع توجیه هایی می آورم وطرف مقابل هم میپذیرد ولی خودم میدانم واقعی نیست.
اخیرا دلایل موجه ولی غیرواقعی برای رفتارهایم
داشته ام مثلا: بااینکه می دانم رفتن به جلسه برایم لازم است ولی میگویم ده دقیقه دیر شده لزومی نداره بروم دلیل موجه ولی غیر واقعی.
واقعی این است که لازم است بروم.
شکستن انکار فروتنی رابه همراه می آوردولازمه بهبودی است.
انکارپذیرفتن واقعیتها رابرایم مشکل یاغیره ممکن میسازد.
انکار مرا ازدیدن حقایق باز میدارد، بعضی مواقع توجیه هایی می آورم وطرف مقابل هم میپذیرد ولی خودم میدانم واقعی نیست.
اخیرا دلایل موجه ولی غیرواقعی برای رفتارهایم
داشته ام مثلا: بااینکه می دانم رفتن به جلسه برایم لازم است ولی میگویم ده دقیقه دیر شده لزومی نداره بروم دلیل موجه ولی غیر واقعی.
واقعی این است که لازم است بروم.
شکستن انکار فروتنی رابه همراه می آوردولازمه بهبودی است.