امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 42 : آیا بیماریم را با تمام گستردگی اش پذیرفته ام ؟
#1
سوال 42 : آیا بیماریم را با تمام گستردگی اش پذیرفته ام ؟
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ssaeedg ، ناظر9 ، حوریا ___Bu ، mehdi9666 ، ناظر14
#2
هدف این سوال اینه که من پشت دیوار انکار قرار نگیرم و بیماریم را بپذیرم
سلامتی توافقی است بین جسم و روح و روان و هر گاه یکی از اینها دچار مشکل شود ناخود آگاه بر ابعاد دیگر نیز تاثیر می گذارد .و لازمه پذیرفتن بیماری اعتیاد شناخت آن است و این با قدم کار کردن اتفاق می افتد .
امروز در مورد مصرف مواد مخدر اما و اگر ندارم ولی برای شاخه های دیگر بیماری وقتی در شرایط قرار می گیرم باز هم خیلی دوست دارم که آنرا انکار کنم و بگویم که این ربطی به بیماری ندارد مثل شهوت رانی
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، ناظر9 ، hesam.jv60 ، حوریا ___Bu ، ناظر10 ، mehdi9666 ، ناظر14
#3
من متوجه شدم که بیماریم دارای چهار بعد ( روحانی روانی جسمانی و احساسی ) می باشد که قسمت های از ان را شناخته ام و قسمت های را هنوز شناسایی نکرده ام وقتی که خوب به زندگی خود نگاه می کنم متوجه می شوم که هنوز بسیاری از قسمت های بیماریمان اعتقادات و باورهای نادرستمان و رفتاری های معتاد گونه امان را نپذیرفته ایم بعضی اوقات قدرت ویران گر بیمار یو عجز در مقابل ان را فراموش می کنیم و شروع بع جنگ می کنیم خیلی اوقات نقش خود را در مسائل و مشکلات نمی پذیریم و دنبال نقش دیگران هستیم خیلی اوقات نقش خود را انکار می کنیم   رفتارهای خودمان و رفتارهای اشتباه دیگران را نمی پذیریم در همه مسائل حق را به خود می دهیم و از همه مهمتر برای توجیه رفتارهای بیمار گونه خطا ها و اشتباهاتمان بهانه و دست و اویز می اوریم زمانی که من یک مسئله را بپذیرم ( تسلیم و تغییر ) نه فقط قبول کنم ( اقرار ) دیگر نیازی به دست اویز و بهانه و جنگ ککردن ندارم -
 اقرار سه حالت دارد : اقرار نمی کنم
اقرار می کنم حرکت نمی کنم اقرار بعد حرکت کامل : که مورد سوم چیزی است که به ما جواب می دهد 
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، حوریا ___Bu ، mehdi9666 ، ناظر10 ، ناظر14
#4
بله .
پذیرفتن یعنی شناخت از ماهیت بیماری و تایید آن در وجود خودمان به اقرار کردن به اینکه من بیمار هستم .
ای بیماری گسترده است و گستردگی‌اش شامل ابعادی همچون جسم و روح و روان و احساس را تحت تاثیر قرار می دهد، یعنی جسم و روح و روان و احساس من بیمار می باشد و باید به بهانه‌ها و دستاویز های بازگشت را در ابعاد بیماری شناسایی و درمان نمایم.

 پذیرش بستگی به عملکرد من دارد.

 در صورتی که پذیرفته باشم ،برای بهبودی گام برمی‌دارم و تسلیم اصول برنامه خواهم شد.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، hesam.jv60 ، حوریا ___Bu ، AMAN56 ، mehdi9666 ، ناظر14
#5
وسوسه ,اجبار,عادت خودمحورانه .
تاوقتی که درشرایط قرارنگرفته ام نمیتوانم بگویم که ابعادبیماری را پذیرفته ام .پذیرش من درمورد رفتاروپذیرفتن اعتماد دیگران نسبت به من است.کامل یعنی مداوم بودن (دائم روی بیماریم کارکند)
موقعی که دربیماریم گیرمیکنم نپذیرفته ام
وقتی که بهانه ودست آویزمیاورم ,
هرکجا که زندگی غیرقابل اداره میشود.هرکجاکه نسبت به اصولم کم می آورم ,قایم شدن پیش رهجو,راهنما,کار,استفاده نادرست ازاصول برنامه وبرای استفاده ازبیماری یعنی نپذیرفتن.
اولین قدم برای پذیرفتن هرچیزی,شناخت واقرارمیباشد.
اقراربه حاشیه های زندگی یعنی پذیرفتن ابعادبیماری.
وقتی نپذیرم ,باورمن نسبت به نیروی برترکاهش پیدا میکند.
نواقصم راپشت پرده انکارنگه میدارم.همیشه ازمقایسه با دیگران استفاده میکنم.وقتی سه بعد بیماری را شارژ نگه میدارم,کاملا پذیرفته ام,عاجزعمل میکنم ومشورت میکنم.منظورپذیرش کامل یعنی پرهیزکامل ازهرگونه نقص بیماری من که امروز جسم وروح وروان مرا آزارمیدهد.
اقرارامروز من ازروی بیماری صورت میگیرد.وهرموقع به ضررمن است,اقرارنمیکنم.
گاهی اوقات به بیماری به سر میبرم ولی فکر میکنم درخدمت هستم .مثال مخ زنی درمورد خدمت کردن وخراب کردن دیگران.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، hesam.jv60 ، حوریا ___Bu ، mehdi9666 ، ناظر14
#6
ابعاد بیماری اعتیاد جسمی روحی روانی .چنبه جسمی تاثیرات بیماری است که اجبار به مصرف است .که کاملا پذیرفتیم که هر گونه ماده مخدر غیر قابل کنترل از طرف ما میباشد
روانی : تاثیر روانی همان انحراف فکری و ناطق بودن بیماریست که به این صورت در گذشته مدام درگیر مصرف ما را میکرد و چگونگی بدست اوردن مواد وووو
و امروز از راه نواقص مثال ترس کنترل خودازاری خشم وابستگی ما را در بر میگیرد
جنبه روحانی بهم محض پاکی خلا تنهایی خودمحور ی در ما رشد میکند ما یک شبه درمان نمیشویم و برای شناخت بیشتر خود از اصول روحانی برنامه استفاده میکنیم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، hesam.jv60 ، حوریا ___Bu ، mehdi9666 ، ناظر14
#7
بله فکرو عقل من تحت تاثیر مواد مخدر به من فرمان میداد من برای زندگی نکبت بار معتاد گونه ام نیاز به محرکی داشتم تا زنده بمانم چون جرأت مردن نداشتم

مواد میزدم تا احساساتم رو تو خودم بکشم.
احساس غم وپشیمانیرنج وگناه افسوس وکینه.
احساسات نا خوشایند وبرعکس احساس شادی دوست داشته شدن
بروز دادن عشق ومحبت مهربون شدن زرنگ شدن.
تحمیل  محترمانه خودم به دیگران زیاد احساس کردم چون نه خودم ونه احساساتم رو نمیشناختم .
بلد نبودم با احساساتم برخورد کنم

اما امروز باتکرار وتمرین سعی میکنم احساسات واقعی خودم را هرچند دشوار بروز دهم .
خود واقعیم باشم بدون نقاب
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، hesam.jv60 ، حوریا ___Bu ، mehdi9666 ، ناظر14
#8
با سلام
تجربه شخصی!!!!در مورد این سوال برای من موضوع پذیرش اعتیادم کمی متفاوت است در کلام میگویم ابعاد اعتیادم را پذیرفته ام اما بهبودی در رفتارم دیده نمیشود صادقانه هنوز با بعضی از ابعاد اعتیادم خوب آشنا نشدم یا هنوز با آنها روبرو نشدم و در شریط عود بیماریم رفتارهای عجیب از خودم نشان میدهم مثلا فکر میکنم چون پاک شدم باید همه چیز اوکی باشد ولی گاهی ترکشهای اعتیادم سالها بعد به من میخورد یا مثلا ممکن است باید تا آخر عمر از بعضی کارها پرهیز کنم.
پذیرفتن ابعاد کامل اعتیاد به یکباره کار آسانی نیست.
مثلا آیا پذیرفته ام که در برابر بعضی چیزها خیلی زود وسوسه میشوم و کنترل رفتارم را از دست میدهم؟
از خودم بپرسم اگه میگم اعتیادم رو پذیرفتم آیا تسلیم در رفتارم دیده میشود؟آیا با راهنمایم صادقم؟آیا بطور مرتب جلسه میروم؟خدمت میکنم؟قدم کار میکنم؟رنجشهایم را تراز میگیرم؟به تازه واردین شماره میدهم؟شماره میگیرم؟ ماسک میزنم؟وقتی در خلوت خودم به این سوالات جواب میدهم میتوانم به خودم بگویم آیا اعتیادم را پذیرفتم یا نه.
گاهی هم آنقدر روی پذیرفتن شعار و مانور میدهم که تَوَهُم میدانم و میتوانم به سراغم میاید و از بهبودیم مراقبت نمیکنم و به دردسر می افتم.
من با پذیرفتن اینکه یک معتاد هستم و بیماری اعتیاد بخشی از وجود من است مشکلی ندارم و آنرا پذیرفتم اما با مسئولیت بعد پذیرش گاهی به مشکل میخورم.
من مسئول بیماری خودم نیستم و شاید بعضی از ابعاد اعتیادم را هیچوقت نتوانم بپذیرم مثلا چرا احساسات و افکار بد دارم چرا وقتی همه چیز خوب است من خوب نیستم یا کجا چگونه و چه زمانی بیماریم عود میکند؟؟ اما مسئولیت رفتار ناشی از اعتیادم با خود من است نه با کس دیگری یا خداوند.
من وقتی از درون میپذیرم تا حدود زیادی اعتیادم متوقف میشود.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، hesam.jv60 ، حوریا ___Bu ، mehdi9666 ، ناظر14
#9
این بیماری از کودکی با ما بوده است.
و حالا می توانیم با بیماری مان روبرو شویم و بهش رسیدگی کنیم
وقتی خود بیماری را بپذیریم
تمام ابعاد جسمی، روحی و روانی آن را نیز می پذیریم
یعنی بیماری ما فقط جسمی نیست.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، hesam.jv60 ، حوریا ___Bu ، ناظر10 ، mehdi9666 ، ناظر14
#10
با سلام

پذیرفتن بیماری اعتیاد با تمام گستردگی وماهیت آن به من کمک می کند که هیچ گونه بهانه و دست آویزی برای عدم انجام اصول برنامه که باعث پاکی و بهبودی من می گردد نداشته باشم .لازمه بهبودی پذیرش ابعاد کامل بیماری     ( جسمی ، روحی وروانی واحساسی می باشد) زیرا که بیماری من پیش رونده ، لاعلاج ، کشنده ، مرموز ومزمن است . Heart
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، hesam.jv60 ، حوریا ___Bu ، ناظر10 ، mehdi9666 ، حـمـیـد ، ناظر14
#11
سلام
بله
بیماری مزمن پیشرونده و لاعلاج که با یکبار مصرف شروع و به زندان،تیمارستان و مرگ ختم می شود.شرکت مداوم در جلسه مشارکت با راهنما قدم کار کردن.خدمت بهبودی را بر زندگی من مستولی می کند و از مصرف مواد جلوگیری می کند.
پاسخ
 سپاس شده توسط hesam.jv60 ، ناظر9 ، حوریا ___Bu ، ناظر10 ، mehdi9666 ، حـمـیـد ، ناظر14
#12
باسلام
من فقط بیماری ام راپذیرفته ام
ابعادووگستردگی اش راهم میدانم امازبانی کافی نیست،عملکردمن نشانگرتسلیم من دربرابراین بیماری است که من فرصت فائق اومدن راپیدامیکنم یعنی اینکه بی توجه به بیماری اصول رااجراکنم
من ازلحاظ روحی وروانی نیازبه ذهنی بازدارم که آرامشم روحفظ وازیک شخص دیگروخداوندکمک بگیرم
ازلحاظ جسمی بایدبخودم توجه کنم
بایدکمبودهای اخلاقی خودم رابرطرف کنم تانواقصم نمایان نشود
برای شروع همه مامیپذیریم امابعدازگذشت چندسال تازه متوجه میشویم که مادرتمامی زمینه های زندگی دچارمشکل میشویم
پاسخ
 سپاس شده توسط kakam04 ، ناظر9 ، حوریا ___Bu ، mehdi9666 ، حـمـیـد ، ناظر14
#13
بله بیماری من بسیارمرموزوپیش رونده وکشنده است باابعادناشناخته بسیاردارای جنبه های جسمی روحی روانی احساسی و...بنظرمن هدف ازطرح این سوال اینه که پشت دیواربهانه وانکار ودست آویز قرارنگیرم پذیرش ابعاد کامل بیماری یعنی پذیرش عجز یعنی تسلیم دربرابرخداوندوتمام اصول روحانی نهفته در12قدم یعنی مشورت وگوش دل دادن هرگاه ابعادکامل مرضم روبپذیرم وحضورمرتب درجلسات ومشارکت صادقانه وتماس باراهنماوکارکردن وانتقال قدمهاراادامه دهم یعنی در روندتسلیم وپذیرش هستم وهیچ بهانه ودست آویزی مثل ناآگاهی برای مصرف مجددموادمخدرندارم وتلاش واقدام وعمل برای شناخت ابعادکامل مرضم روانجام میدم.مواردزیربیانگرعدم پذیرش ابعادکامل بیماریمان میباشد:نداشتن آگاهی ترس درانکارمرض بودن جداوشرطی کردن اصول عاجزوتسلیم نبودن توهم وتصورات باطل داشتن خودمحوربودن نداشتن صداقت روشن بینی وتمایل بخودمتکی بودن وحفظ کردن بهانه ودست آویزها
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حوریا ___Bu ، mehdi9666 ، حـمـیـد ، ناظر14
#14
درود بر همه 
بله من بیماری خودم رو پذیرفته‌ام وبخاطر همین است ک ب طور مرتب در جلسات شرکت میکنم.
قدم کار میکنم . خدمت میکنم .با راهنمایم تماس‌ میگیرم و در مواردی ک برایم پیش می‌آید صحبت میکنم و مشورت میگیرم 
من این بیماری را پذیرفته‌ام ولی هنوز آن را نمیشناسم.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، mehdi9666 ، حـمـیـد ، H A M E D - A ، ناظر14
#15
سلام

مزمن.پیش رونده ولاعلاج هر زمان من درگیر این سه مساله بشوم بیماری ام دوباره عود می کند و یا بدتر می شود.امروزه مسیرهایی برای رهایی وبهبودی به من تجربه داده شده که باید ازآن استفاده نمایم.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، mehdi9666 ، حـمـیـد ، ناظر14
#16
سوال 42 : آیا بیماریم را باتمام گستردگی اش 
پذیرفته ام ؟(قدم۱)
من بیماریم را پذیرفتم ولی گستردگی آن را نه  .
بیماری ما عوارض خود را به صورت رفتارهای ضداجتماعی نشان می دهد و در نتیجه  تشخیص ، طبقه بندی و درمان آن بسیار دشوار است . (کتاب پایه)
اگر امروزهنوز به بهانه ها و دستاویزها چسپیده ام یعنی گستردگی بیماریم را نپذیرفتم .
پاسخ
 سپاس شده توسط mehdi9666 ، حـمـیـد ، H A M E D - A ، ناظر14
#17
بطورکلی خیرمن چیزی رامیپزیرم که شناخت ازش داشته باشم نه بیماری ناشناخته روانکارهم عامل دیگری برای نپزیرفتن ابعادکامل بیماریست من تاانجاکه شناخت واگاهی ازبیماری پیداکرده ام بصورت نسبی پزیرفته ام ولی بطکرکامل خیر
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، mehdi9666 ، حـمـیـد ، جعفر۲۱ ، ناظر14
#18
اگر گستردگی بیماری اعتیاد شناخته شده بود برای بهبودی هم تایم وجود داشت ...پذیرش گستردگی بیماری اعتیاد بستگی به عملکرد من دارد هر چقدر تسلیم شویم باز هم جای تسلیم وجود دارد ...
پذیرش زمانی  حاصل میشه که نیرو را صرف توجیه و بهانه نکنم ما از شعار به شعور میرسیم گستردگی بهبودی برابر با گستردگی بیماریست 

اگر سولات قبل را پذیرفته باشم الانم هم میتونم بگوییم پذیرفتم 
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر14
#19
سلام
-گستردگی بیماری ام مزمن پیش رونده و لاعلاج بودن است وبه من می فهماند در هر مقطع از زندگی بیماری اجبار و وسوسه حضور دارد.من باید مسیر بهبودی را به بهترین شکل طی نمایم...
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر14
#20
به خاطر از دست دادن اراده خود برای اداره زندگیم بیماریم را پذیرفتم
من دقیقاً به خاطر آشفتگی های زندگی ام که تماماً به خاطر عدم شناختم از این بیماری بوده ، بیماریم را پذیرفتم .
یا اینطور بگویم وقتی با مصرف مواد مخدر زندگیم آشفته شده و کنترل همه چیز را در مقابلش از دست داده بودم به عجز کامل رسیدم و در نهایت به انجمن پناه آوردم .
امروز هم وقتی چیزی بر خلاف میلم اتفاق می افتد یا اینکه دچار مشکل کوچکی می شوم از لحاظ روحی و روانی کاملاً به هم میریزم و احساساتم از دستم خارج شده کارهای دیوانه وار انجام می دهم این روند انقدر ادامه دار شده که در مقابل افکار ، رفتار و احساساتم به عجز کامل رسیده ام واین عجز و ناتوانی مرا به این روشن بینی رساند که راه دیگری بجز قبول گستردگی بیماریم ندارم و در نهایت تمایل درخواست کمک در من ایجاد شد .
و می دانم این روزها اولین اشتباهم میتواند آخرین اشتباهم باشد .
HH
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر14
#21
درود برهمداردان  زمانهای که حالم خوب است وشرایط باب میلم پیش می روند وتلنگر به هم نخورده است ادعای  پذیرفتن بیماربم را می کنم تاوقتی که شرایط تغییرکند مثلن ازمن انتقاد شود یا جواب نه بشنوم یا نقشه کشی هایم عملی نشوند یایک ادم بدقلق بخورد به پستم یا خودرادرجای مصرف قراردادن یااحساسات مثل  خودبزرگ بینی یاخود کم بینی یا ترس یاشهوت چقدربهانه دارم برای انجام دادن اینها وتوپ راتوی زمین مقابل می اندازم وبرای کارهایم دلیل تراش میکنم یعنی بیماریم رادرکل فراموش میکنم وشروع به خوراک دادن بهش می کنم ولی زمانهای که تمرکزم روی خودم است وزندگی به روال برنامه راشروع می کنم وحواسم به مصرف یکبارها هست بله بیماریم راباتمام گستردگیش پذیرفته ام
پاسخ
 سپاس شده توسط admin.a ، حـمـیـد ، ناظر14
#22
انکاران بخش ازبیماریست که میگویدبیمارنیستی بعدباعث میشه خودموبادیگران مقایسه کنم وگاهی نتیجه میگیرم ک همه دروغ میگندخشم وعصبانیت وفلان دارن وتاییدات خانواده واجتماع هم خودشیفتگی میاره بعضامیبینم بهترازدیگران عمل میکنم وقت شناس خوش اخلاق خوش حساب واینجورچیزهام واین باعث میشه نتونم گستردگی بیماریودرک کنم وگاهی منکراین مطلب میشم که من بیمارم پذیرش یعنی درصدددرمان وبهبودبودن ولی من اکثرااینجورنیستم وبهتره بگم کامل بیماریمونپذیرفتم
پاسخ
 سپاس شده توسط admin.a ، حـمـیـد ، ناظر14
#23
درود

بله

---گسترگی بیماری در من ایجاد احساس ناخوشایند می نمایدو برای ادامه بهبودی بهانه م اورد و من را در مسیر ناهمواری می گذارد مثل این: تو خسته هستی چرا به جلسه میروی.بعد این مدت پاکی جلسه لزومی ندارد و ...
پاسخ
 سپاس شده توسط admin.a ، حـمـیـد ، Darush sistan ، ناظر10 ، ناظر14
#24
 سلام
پذیرفتن گستردگی یعنی جلسه رفتن روزانه. یا برنامه ریزی برای جلسات . قدم کارکردن و خواندن با راهنما. گرفتن تراز نامه قدم دهم و خواندن با راهنما و خدمت کردن به معتاد در حال عذاب...
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، ناظر14
#25
هرروزیکه جلسه برم تمرکزم روخودم باشه اصولورعایت کنم اقرارازخودبکنم توخدماتم سنتهارورعایت کنم دعاکنم وبراخودم زندگی کنم بله پذیرفتم چون برای انجام اموربهبودیم کم نزاشتم ولی هروقت برای ب اجراد اوردن اصول دلیل تراشی کنم ودنبال بهونه باشم نه معنیش اینه ک قبول دارم بیمارم ولی بیماریمونپذیرفتم
پاسخ
 سپاس شده توسط Darush sistan ، ناظر10 ، ناظر14
#26
امیر معتاد
خیر.
من بیماریم را پذیرفتم  ولی گستردگیش را نه ??
پاسخ
 سپاس شده توسط Darush sistan ، ناظر10 ، ناظر۱۶ ، ناظر14
#27
درواقع کنترل وقصاوت نمیزاره دقیق ودرست بپزیرم ک بیماریم تاچحدگسترده است وقتی خودموباادمهای عیرمصرف کننده مقایسه میکنم گاهامیبینم ازخیلی ازاونهارفتاروکردارم بهتره وهمین امرباعث میشه گاهی گستردگی بیماری یاحتی خودبیماریوانکارکنم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر۴ ، ناظر9 ، ناظر۱۶ ، ناظر14


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان