۱۳۹۸/۱۲/۱۳، ۱۱:۱۸ صبح
باور داشتم که به محض خرید مواد حالم خوب می شود .
باور داشتم به محض مصرف آن حالم خوب میشود و هم آرامش پیدا می کنم و هم اعتماد به نفس پیدا می کنم و قدرت مند هم می شوم .
در زمان مصرف باور داشتم که یک روزی ترک خواهم کرد .
باور داشتم که یک روزی زندگیم درست میشود.
" باور داشتم به پدرم که همیشه پشتم بود بهم کمک خواهد کرد و با تمام بدی هایی که کردم باز هم پشتم بود و حمایتم کرد.
حتی به دیواری که تکیه کردهام باور دارم که با خیال راحت تکیه دادهام و استراحت می کنم.
حتی زمینی که رویش راه میره باور دارم.
باور داشتم چیزی هست که خیلی نزدیک بود به من و همیشه در بدترین و تاریک ترین و سخت ترین جاها نوری در دل من روشن می شد که قدرتی میداد ،همیشه او را باور میکردم ولی مطمئنم همان قدرت برتر که خداوند میباشد است، و حال که دیگر تصمیم گرفتم که گناه نکنم و قوانین او را اجرا کنم این قدرت خیلی واضح تر و روشن تر شده برایم و بیش تر حسش می کنم و کم کم آگاهانه تر می شناسم او را.
به این اصول انجمن باور دارم چون خیلی حالت خاصی پیدا کردم با اینکه تازه آشنا شده ام باور دارم چون نیرویی در درونم که همان ندای خداوند می باشد آن را تایید می کند و خیالم را آسوده می کند من قبلا کافر بودم ولی آن نیرویی که از عمق درونم ندا میداد را به خوبی می توانستم حس کنم وای نیرو همان است که الان بیشتر قابل احساس میباشد.
به همین قدرتی که برتر است و من مطمئنم که خداوند است باور دارم که وجود دارد چون همه جا اتفاق هایی می افتد که امکان نداشت به این زیبایی و خوبی بیفتد مطمئنم که این نیرو خداوند است و باور دارم که هر مشکلی پیش آید به راحتی با رعایت اصول نتیجه اش بهترین خواهد بود...
باور داشتم به محض مصرف آن حالم خوب میشود و هم آرامش پیدا می کنم و هم اعتماد به نفس پیدا می کنم و قدرت مند هم می شوم .
در زمان مصرف باور داشتم که یک روزی ترک خواهم کرد .
باور داشتم که یک روزی زندگیم درست میشود.
" باور داشتم به پدرم که همیشه پشتم بود بهم کمک خواهد کرد و با تمام بدی هایی که کردم باز هم پشتم بود و حمایتم کرد.
حتی به دیواری که تکیه کردهام باور دارم که با خیال راحت تکیه دادهام و استراحت می کنم.
حتی زمینی که رویش راه میره باور دارم.
باور داشتم چیزی هست که خیلی نزدیک بود به من و همیشه در بدترین و تاریک ترین و سخت ترین جاها نوری در دل من روشن می شد که قدرتی میداد ،همیشه او را باور میکردم ولی مطمئنم همان قدرت برتر که خداوند میباشد است، و حال که دیگر تصمیم گرفتم که گناه نکنم و قوانین او را اجرا کنم این قدرت خیلی واضح تر و روشن تر شده برایم و بیش تر حسش می کنم و کم کم آگاهانه تر می شناسم او را.
به این اصول انجمن باور دارم چون خیلی حالت خاصی پیدا کردم با اینکه تازه آشنا شده ام باور دارم چون نیرویی در درونم که همان ندای خداوند می باشد آن را تایید می کند و خیالم را آسوده می کند من قبلا کافر بودم ولی آن نیرویی که از عمق درونم ندا میداد را به خوبی می توانستم حس کنم وای نیرو همان است که الان بیشتر قابل احساس میباشد.
به همین قدرتی که برتر است و من مطمئنم که خداوند است باور دارم که وجود دارد چون همه جا اتفاق هایی می افتد که امکان نداشت به این زیبایی و خوبی بیفتد مطمئنم که این نیرو خداوند است و باور دارم که هر مشکلی پیش آید به راحتی با رعایت اصول نتیجه اش بهترین خواهد بود...