۱۴۰۰/۱۲/۲۵، ۰۹:۵۷ عصر
ما موقعی میتوانیم مسئولیت زندگی و اعمالمان را بپذیرم که
نسبت به مسئولیت هایمان شناخت ،مهارت ، و آگاهی داشته باشیم و
در رابطه با آنها حق انتخاب داشته باشیم و براساس پذیرش ، آنمسئولیت را بعهده گرفته باشیم ،بنابراین ، زندگی ما به دو بخش
اساسی تقسیم میشود ، اول ؛ در شرایط بیماری
زمانی که ما هیچگونه شناختی ازخود و بیماری خود نداشتیم و غالبا
ٌ افسار زندگی ما در دست بیماریمان بود و اعتیادمان باعث شده بود
تا هیچگونه حق انتخابی نداشته باشیم ،ما در این بخش از زندگی اختیار
خود را از دست داده بودیم در واقع مَثَل ما ، مانند بیماریست که مسموم شده باشد و بدون اختیار در هرمکانی که باشد قی و یا استفراغ
میکند و بدیهیست که به علت
مسمومیت و عدم اختیار نمیتواند مسئولیت آنرا بعهده بگیرد زیرا
که این عمل را غیر اختیاری انجا م داده است ،
بنابراین ، ماهم در شرایط اعتیای که قرار داشتیم در اثر مسمومیتی
در ابعاد و شاخصه های گوناگون در ما بوجود آمده بود ، اختیار و
اراده زندگیمان را از دست داد بودیم و لذا نمیتوانیم مسئولیت
اعمالی که خارج از اختیار ما بود
را بپذیریم .دوم ؛ در شرایط بهبود ی ما اکنون در زندگی ما لحظه ایی
فرا رسیده است که تا حدودی خودرا شناخته ایم و حداقل متوجه
شده ایم که بیماریم و نیاز به درمان داریم و بهترین روش
درمانی برای ما بهبودی می باشد ،بنابراین ما در این بخش از زندگی
سعی میکنیم که با شناخت از مبانی بهبودی اختیار و افسار زندگی خود
را بدست بگیریم و با آگاهی ومهارتهای لازم و حق انتخابی که
از برکات بهبودی بدست آورده ایم ،مسئولیت اعمال خود را بعهده
بگیریم ، بنابراین دستاوردها امروز ، ما را وا میدارد مسئولیت اعمال و رفتار خود را
بپذیریم
قسمت دوم یکی از عوامل موثر در مواجه شدن با مسئولیتها ، شناخت و
الویت بندی کردن بین اقسام و اشکال آنهاست و لذا موقعی که
بتوانیم بین این اقسام و اشکال در رابطه با مسئولیتهای روزانه
بالانس و تعادل بوجود بیاوریم ،زندگیمان در چرخه طبیعی قرار
میگیرد ، و هر گاه ، در هر یک ازاین اقسام گرفتار افراط و تفریط
شویم بدیهیست زندگیمان از چرخه طبیعی خارج و سرانجام زندگیمان
غیر قابل اداره میشود .
گاهی ما به علت علاقه خاص به یک جنبه از زندگی در رابطه با
مسئولیت آن افراط میکنیم و تمام وقت وانرژی خود را صرف آن
میکنیم و در واقع غرق در آن میشویم و در عوض نسبت به
مسئولیتهای دیگر تفریط وکم کاری میکنیم ،
بطور مثال در رابطه با مثلث بهبودی [ کار – خانواده – جلسه ]
رعایت توازن و میزان را نمی کنیم ،یا آنقدر غرق در کار کردن و پول
در آوردن میشویم که خانواده وجلسه را ازدست میدهیم ، و یا آنقدر
افراط در رفتن به جلسات میکنیم ک ه کار وخانواده را از دست میدهیم
در هر صورت یکی از مهمترین
ارکان بیماری ما افراط و تفریط هست و لذا باید مراقب باشیم تادر امور و مسئولیتهای مختلف اندگی دچار این افراط وتفریط ها
نشویم .
نسبت به مسئولیت هایمان شناخت ،مهارت ، و آگاهی داشته باشیم و
در رابطه با آنها حق انتخاب داشته باشیم و براساس پذیرش ، آنمسئولیت را بعهده گرفته باشیم ،بنابراین ، زندگی ما به دو بخش
اساسی تقسیم میشود ، اول ؛ در شرایط بیماری
زمانی که ما هیچگونه شناختی ازخود و بیماری خود نداشتیم و غالبا
ٌ افسار زندگی ما در دست بیماریمان بود و اعتیادمان باعث شده بود
تا هیچگونه حق انتخابی نداشته باشیم ،ما در این بخش از زندگی اختیار
خود را از دست داده بودیم در واقع مَثَل ما ، مانند بیماریست که مسموم شده باشد و بدون اختیار در هرمکانی که باشد قی و یا استفراغ
میکند و بدیهیست که به علت
مسمومیت و عدم اختیار نمیتواند مسئولیت آنرا بعهده بگیرد زیرا
که این عمل را غیر اختیاری انجا م داده است ،
بنابراین ، ماهم در شرایط اعتیای که قرار داشتیم در اثر مسمومیتی
در ابعاد و شاخصه های گوناگون در ما بوجود آمده بود ، اختیار و
اراده زندگیمان را از دست داد بودیم و لذا نمیتوانیم مسئولیت
اعمالی که خارج از اختیار ما بود
را بپذیریم .دوم ؛ در شرایط بهبود ی ما اکنون در زندگی ما لحظه ایی
فرا رسیده است که تا حدودی خودرا شناخته ایم و حداقل متوجه
شده ایم که بیماریم و نیاز به درمان داریم و بهترین روش
درمانی برای ما بهبودی می باشد ،بنابراین ما در این بخش از زندگی
سعی میکنیم که با شناخت از مبانی بهبودی اختیار و افسار زندگی خود
را بدست بگیریم و با آگاهی ومهارتهای لازم و حق انتخابی که
از برکات بهبودی بدست آورده ایم ،مسئولیت اعمال خود را بعهده
بگیریم ، بنابراین دستاوردها امروز ، ما را وا میدارد مسئولیت اعمال و رفتار خود را
بپذیریم
قسمت دوم یکی از عوامل موثر در مواجه شدن با مسئولیتها ، شناخت و
الویت بندی کردن بین اقسام و اشکال آنهاست و لذا موقعی که
بتوانیم بین این اقسام و اشکال در رابطه با مسئولیتهای روزانه
بالانس و تعادل بوجود بیاوریم ،زندگیمان در چرخه طبیعی قرار
میگیرد ، و هر گاه ، در هر یک ازاین اقسام گرفتار افراط و تفریط
شویم بدیهیست زندگیمان از چرخه طبیعی خارج و سرانجام زندگیمان
غیر قابل اداره میشود .
گاهی ما به علت علاقه خاص به یک جنبه از زندگی در رابطه با
مسئولیت آن افراط میکنیم و تمام وقت وانرژی خود را صرف آن
میکنیم و در واقع غرق در آن میشویم و در عوض نسبت به
مسئولیتهای دیگر تفریط وکم کاری میکنیم ،
بطور مثال در رابطه با مثلث بهبودی [ کار – خانواده – جلسه ]
رعایت توازن و میزان را نمی کنیم ،یا آنقدر غرق در کار کردن و پول
در آوردن میشویم که خانواده وجلسه را ازدست میدهیم ، و یا آنقدر
افراط در رفتن به جلسات میکنیم ک ه کار وخانواده را از دست میدهیم
در هر صورت یکی از مهمترین
ارکان بیماری ما افراط و تفریط هست و لذا باید مراقب باشیم تادر امور و مسئولیتهای مختلف اندگی دچار این افراط وتفریط ها
نشویم .