۱۴۰۰/۸/۳، ۰۴:۰۳ عصر
سلام
با ترس تو جیبم هم مواد مصرفی درب جلسه خوش آمد گو بهم گفت بزار بیرون جلسه از ترس دزدیده نشدن مواد قایم کردم و بعد دیدم خوش آمد گو من بغل کرد ترسیدم با خودم گفتم من این نمی شناسم چرا من تحویل گرفته همون اول خوشم آمد که با آشفتگی من و وضعیت لباس من چقدر دوستانه تحویل گرفت .این خیلی تو بهبودی کمک کرد.بعد جلسه اعضاء دورم جمع شدن و نمیدونستم با کدوم صحبت کنم ذوق کرده بودم.یکی از اعضاء هم من رسوند خیلی تاثیر گذار بود.
با ترس تو جیبم هم مواد مصرفی درب جلسه خوش آمد گو بهم گفت بزار بیرون جلسه از ترس دزدیده نشدن مواد قایم کردم و بعد دیدم خوش آمد گو من بغل کرد ترسیدم با خودم گفتم من این نمی شناسم چرا من تحویل گرفته همون اول خوشم آمد که با آشفتگی من و وضعیت لباس من چقدر دوستانه تحویل گرفت .این خیلی تو بهبودی کمک کرد.بعد جلسه اعضاء دورم جمع شدن و نمیدونستم با کدوم صحبت کنم ذوق کرده بودم.یکی از اعضاء هم من رسوند خیلی تاثیر گذار بود.