۱۴۰۱/۱۰/۲۷، ۰۷:۲۶ صبح
به خاطر از دست دادن اراده خود برای اداره زندگیم بیماریم را پذیرفتم
من دقیقاً به خاطر آشفتگی های زندگی ام که تماماً به خاطر عدم شناختم از این بیماری بوده ، بیماریم را پذیرفتم .
یا اینطور بگویم وقتی با مصرف مواد مخدر زندگیم آشفته شده و کنترل همه چیز را در مقابلش از دست داده بودم به عجز کامل رسیدم و در نهایت به انجمن پناه آوردم .
امروز هم وقتی چیزی بر خلاف میلم اتفاق می افتد یا اینکه دچار مشکل کوچکی می شوم از لحاظ روحی و روانی کاملاً به هم میریزم و احساساتم از دستم خارج شده کارهای دیوانه وار انجام می دهم این روند انقدر ادامه دار شده که در مقابل افکار ، رفتار و احساساتم به عجز کامل رسیده ام واین عجز و ناتوانی مرا به این روشن بینی رساند که راه دیگری بجز قبول گستردگی بیماریم ندارم و در نهایت تمایل درخواست کمک در من ایجاد شد .
و می دانم این روزها اولین اشتباهم میتواند آخرین اشتباهم باشد .HH