امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
از سر راه خود کناررفتن
#1
از سر راه خود کناررفتن
مقدار زیادی از تجاربمان نتیجۀ نوع برداشت مان از قضایا است. شاید دربعضی مواقع و باوجود اینکه شرایط بیرونی مان ناپایدارمی باشند, احساس آرامش کنیم. درعین حال تحت شرایطی دیگر ممکن است همه چیز خوب بنظر برسد اما ما احساس ازهم گسیختگی می کنیم. ما توانایی آن را داریم که ازمیان سَ رخوردگی ها و تغییر مسیرهایمان عبور کنیم و شاهد پیشروی های خود در در زندگی باشیم. یا شاید علی رغم اینکه همه چیز واقعأ خوب پیش می رود ,احساس شکست خوردگی کنیم. شاید آنچه که ما به عنوان خوب یا بد درک می کنیم, تنها یک رویداد باشد و این ما هستیم که می توانیم بواسطۀ نگرش ها و واکنش هایمان آنها را خوب یا بد نماییم. ما می توانیم یک پسرو ی ساده را به ماجرایی تبدیل کنیم که تا ابد ادامه خواهد داشت و تقصیر شخ ص دیگری خواهد بود. اگر ما مشکلات مان را به سادگی بپذیریم و به حرکت مان ادامه دهیم, بسیار زودتر از میان آن مشکلات عبور خواهیم نمود. وقتی یادمی گیریم به قضیه آنقدر سفت و سخت نچسبیم, رها نمودن آسان تر می گردد .شاید مجبور به قبول این واقعیت شویم که محدودیت هایی برایمان وجود دارد. محدودیت هایی که ممکن است توسط شرایط و یا زندگی مان برسر راهمان قرارداده شده و حق انتخاب را از ما گرفته اند. اما اغلب آن موانعی که خودمان برسر راهمان گذاشته ایم از پیشروی مان جلوگیری می کنند. آنقدر به دیدن خود به طرق مختلف عادت می کنیم که مشکل می توانیم دید متفاوتی داشته باشیم. می توانیم نسبت به خودمان بسیار بی رحم باشیم. به خود فرصت استراحت دادن یکی از مهمترین مهارت هایی است که دربهبودی بدست میاوریم که خود تأثیر بسزایی برروی توانایی مان در تغییرکردن دارد. اگر بخود اجازه ندهیم تا ناکامل باشیم, به سختی خواهیم توانست چیز جدیدی بیاموزیم .کمبودها و نقائص اخلاقی مان ما را از اعمالی که درجهت منافع مان انجام می دهیم, بازمی دارند .شاید برخی از دشوارترین چیزهایی که رها می کنیم باورهایمان درمورد خود و محدودیت هایمان باشد.

موانع فرصت آن را به ما می دهند تا تمایل خود را آزمایش کنیم. بعضی از ما باوجود معلولیت های جسمی, سوابق
جنایی یا موانع دیگر, با چنگ و دندان به دنبال یک هدف می رویم. موانعی که درسر راهمان بدان برمی خوریم, می توانند ما را نسبت به اهداف مان متعهدتر کنند. ما راهی را برای انجام کارغیرممکن پیدا می کنیم. درمواقع دیگر ,موانع به ما انگیزه می دهند تا خلاقانه تفکر کنیم و به جهات دیگر بنگریم تا به بهترین وجه بتوانیم از انرژی مان استفاده کنیم.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حـمـیـد ، Reza.z1362
#2
درجۀ موفقیت و شکست ما مقیاسی از برنامۀ ما نیست و پسروی های ما نمی توانند ما را تعریف کنند. شکست,
تجربه نیرو و امیدی است که ظاهر خود را عوض کرده باشد. دانستن تفاو ت بین "درکاری موفق نشدن" و "شکست
خوردن" از اهمیت به سزایی برخوردار است. زمانی که از خود صداقت نشان می دهیم, می توانیم مسئولیت نقش
خود را به عهده بگیریم. ندامت می تواند باعث شود برای تغییر کردن تمایل تازه ای پیدا کنیم. شکست همانند موفقیت
نقش به سزایی را در زندگی مان ایفا نموده و ما را به مکان هایی می برد که هیچوقت داوطلبانه نمی نرفتیم. آن می
تواند ما را آزاد کند تا چیزهای جدیدی را جستجو نموده و حتی به دنبال افق های گسترده تری نیزباشیم. بعضی اوقات
آنچه که به عنوان شکست تجربه می کنیم درواقع یک تغییر جهت می باشد. می توانیم آنقدر متمرکز شویم که به یک
نیروی جدی برای تغییر جهت مان نیاز داریم. یکی از اعضا که دوران سختی را پشت سرگذاشته و درعین حال پاک
مانده بود چنین گفت: " من به شکست خوردن نیازداشتم. فکر می کردم کاملأ برروی همه چیز کنترل داشتم اما کنترل
همه چیز از کفم خارج شده بود. من موفقیت بیرونی را با رشد درونی در بهبودی اشتباه گرفته بودم". واکنش ما نسبت
به ترس هایمان تلاش در کنترل بیشتر و درنتیجه ایجاد مشکلات بیشتری می باشد. اغلب وقتی که ما دریک قسمت از
زندگی مان به چالش برمی خوریم, بخش های دیگر نیز صدمه می خورند. زمانی که شرایط دشوار می گردند,
هیچوقت به نظر نمی رسد که تنها یک کارمان مشکل دار شده باشد و دوباره شروع می کنیم به استفاده از الگوهای
رفتاری قدیم, با وجودیکه می دانیم, یا حداقل زمانی می دانستیم, که آنها کارایی ندارند. آشفتگی خودش را تغذیه
می کند و درس سختی در فروتنی به ما یادآور می شود که ما هرگز فارغ التحصیل نخواهیم شد.
پاسخ
#3
++وقتی دیگر اصول پایه را تمرین نمی کنیم, با مشکل مواجه می شویم. گذاشتن خود در معرض خطر نیاز به شهامت دارد. اگر ریسکهایی که برمی داریم واقعی باشند, مطمئنأ در بعضی مواقع ناکام خواهیم شد. اگر هر چند هرازگاهی یک بار کم نیاورده و به هدف مان نرسیم, این بدین معنی است که احتمالأ اهدافمان بیش از حد ساده بوده اند. ما از طریق اشتباهات مان یاد می گیریم و چنین تجاربی می تواند به ایمان و عزم مان نیرو بخشد. ازهمه مهم تر این است که مجبورنیستیم این کار را به تنهایی انجام دهیم. همچنان که می پذیریم حتی در ناامیدی می توانیم خوب باشیم, شروع می کنیم به داشتن احساس راحتی بیشتری نسبت به ایدۀ ریسک برداشتن. یاد می گیریم به غریزۀ خود گوش فرا دهیم وبه تدریج با ریتم زندگی مان حرکت کنیم. می توانیم بدون قضاوت, تشریج و یا ازدست دادن تمرکز خود, نسبت به تغییراتی که رخ می دهند واکنش نشان دهیم.برای خودمان هدف تأیین می کنیم .
++پاکزیستن++
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حوریا ___Bu ، حـمـیـد ، آریا داریوش
#4
موانعی که خودم برسر راه گذاشته ام  از پیشروی م جلوگیری می کند. آنقدر به دیدن خود به طرق مختلف عادت می کنم که مشکل می توانم دید متفاوتی داشته باشم. می توانم نسبت به خودم بسیار بی رحم باشم. به خود فرصت استراحت دادن --یکی از مهمترین مهارت هایی است که دربهبودی بدست میاورم که خود تأثیر بسزایی برروی توانایی مان در تغییرکردن دارد. اگر بخود اجازه ندهم تا ناکامل باشم, به سختی خواهم توانست چیز جدیدی بیاموزم .کمبودها و نقائص اخلاقی مان ما را از اعمالی که درجهت منافع مان انجام می دهم, بازمی دارند .شاید برخی از دشوارترین چیزهایی که رها می کنم باورهام درمورد خود م و محدودیت هام باشد.

موانع فرصت آن را به ما می دهند تا تمایل خود را آزمایش کنیم.ماانجمنی ها باوجود معلولیت های جسمی, سوابق
جنایی ویا مشکلات عدیده ای که درزندگی داریم   یا موانع دیگر, با چنگ و دندان به دنبال یک هدف می رویم. موانعی که درسر راهمان بدان برمی خوریم, می توانند ما را نسبت به اهداف مان متعهدتر کنند. ما راهی را برای انجام کارغیرممکن پیدا می کنیم. درمواقع دیگر ,موانع به ما انگیزه می دهند تا خلاقانه تفکر کنیم و به جهات دیگر بنگریم تا به بهترین وجه بتوانیم از انرژی مان استفاده کنیم.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حـمـیـد ، آریا داریوش
#5
 سلام
یکی از ویژگی های زمان مصرف دخالت در کار نیروی برتر بود ک این عادت شده بود. زندگی من اشفته بود مدیریتی ورای تفکرات و تصورات من لازم داشت و این میسر نبود مگر با دخالت نکردن در کار خداوند..
.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، آریا داریوش


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان