۱۳۹۹/۹/۱۵، ۰۹:۵۰ صبح
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۳۹۹/۹/۱۵، ۰۹:۵۰ صبح، توسط امیر عباس.ک.)
حدود پانزده سال پیش وقتىکه اعتیاد مرا به نقطه عجز، بیهودگى و تسلیم
را پیدا کردم. در آن انجمن AA هنوز تشکیل نشده بود و من NA کامل رساند
با معتادان دیگرى آشنا شدم که آن ها هم راه حل مشکل خود را در آن برنامه
پیدا کرده بودند، اگر چه مىدانستم که هنوز تعداد زیادى سراشیبى
سرخوردگى، خوارى و نیستى را طى مىکنند و نمىتوانند متوجه همسانى خود
شوند. وجوه مشترکى که آن ها مىدیدند در حد علائم ظاهرى AA و الکلىها در
خلاصه مىشد و به حدود عمیقتر احساسات و عواطف که در آن همدلى تبدیل
به مرهمى درمانى براى تمام معتادان مىشود، نمىرسید. در ماه جولاى سال
که به ما و برنامه AA 1953 به کمک چند نفر از معتادان و عدهاى از اعضاى
اعتقاد زیادى داشتند، انجمنى را که اکنون به نام معتادانگمنام مىشناسیم،
شروع کردیم. ما احساس مىکردیم که پس از آن معتادان مىتوانند از افرادى
که بهبودىهاى درازمدت دارند به عنوان نمونه استفاده کنند و همسانىهایى را
که براى متقاعد کردن خود لازم دارند در آن ها ببینند و به خود بقبولانند که
آن ها هم مىتوانند پاك بمانند.