امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
فراخوان دعوت بهمکاری
#1
[تصویر:  WhatsApp-Image-2021-09-23-at-00.32.37.jpg]

فراخوان دعوت به همکاری 

کمیته فصلنامه پیام بهبودی انجمن معتادان گمنام ازشما اعضا ی محترم درهرمقطعی ازپاکی که هستید دعوت بعمل می آورد برای کمک بما دست به کار شوید وازسرگذشت ها ؛اتفاقات خوب وبد زندگیتان ؛ وتجربیاتی که بدست آورده اید؛ازقدرت تخریب مواد ؛ازمعجزات که بچشم دیده اید؛ برای ما دراین صفحه بنویسید کمیته فصلنامه درنظردارد ؛سرگذشتها و مطالب شمارا که دراینجا به اشتراک می گذارید  درمجله پیام بهبودی به چاپ برساند .
Heart منتظر دریافت مطالب ارزشمند شما هستیم  Heart
پاسخ
 سپاس شده توسط مهدی1 ، Darush sistan ، حـمـیـد ، admin4 ، ناظر14
#2
داریوش معتاد
برای زندگی به هر راهی میزدم اما نمی توانستم خوب زندگی کنم به مصرف مواد مخدر و الکل روی آوردم.اما فقط روزهای اول این مصرف من احساس می کردم خوب هستم.همسرم با یک فرزنداز من جدا شد.از شغل م اخراج شدم و....معجزه من هستم.پس از چند سال در جلسات  NA قطع مصرف کردم.از زندان آزاد شده بودم و هیچ نداشتم حتی مدارک هویتی.به سختی در جاهای مختلف کار می کردم.حقوق بسیار کمی زندگی می کردم.بعد از مدتی توانستم با پسر اولم که نابینا بود و مدتها به دلیل مصرف از من دور بود ارتباط برقرار کنم و سعی کردم که دوست باشم تا نقش پدر را بازی کنم و سعی کردم تا از پسرم  جبران خسارت نمایم.پس از ازدواج مجدد صاحب پسر دوم شدم و پسر سوم بدنیا امد برای اولین بار خودم شغل دامداری را انتخاب کردم و بیشتر نیاز خودم را تولید می کردم.با راهنما ارتباط داشتم به جلسات می رفتم و قدم کار می کردم و خدمت هم جزئی از زندگی جدید من بود.همه چیز داشت به خوبی پیش می رفت و هر روز به پسران وابسته تر می شدم.اما ناگهان پسرم بدحال شد و به بیمارستان بردم تشخیص های مختلف دادند و پس از چند روز در بیمارستان به کما رفت و ۴۸ ساعت بعد فوت شد.تمام این مدت به این فکر می کردم که چرا کاری از دستم بر نیامد.پشت سر این اتفاق چند تا از دامهایم تلف شدند و مرغ هایم نیز بیمار شدند و تلف شدند.شاید در عرض کمتر از یک ماه این اتفاقات افتاد.مدتی از آن شهر دور شدم.اما همچنان راهنما.قدم.خدمت جزو اولویت های زندگی ام بودند.احساسات ناخوشایندی را تحمل می کردم و احساس ناتوانی داشتم.مدتی بعد محل زندگی ام را تغییر دادم و تا امروز همچنان یاد پسر مرحومم در من زنده است.و در کنار ۳ پسر دیگرم با وجود سختی ها زندگی می کنم و هیچ گاه در کاری در نمانده ام.امروز هم در ۱۱ سال پاکی دارم به راهنما زنگ میزنم.قدم میخوانم.خدمت میکنم و نشریات مطالعه میکنم.
پاسخ
 سپاس شده توسط مهدی1 ، myahya ، آریا داریوش ، حـمـیـد ، ناظر14
#3
پدرم مصرف کننده بودومادرم بخاطرسرطان ازدنیارفت ماسه برادربودیم ک باپدرمون زندگی میکردیم ومن ازهمه بزرگتربودم وضع مالی خیلی خوبی داشتیم وازلحاظ درس ودرس خواندن چیزی کم نداشتیم ولی جهت والگوی خاصی برازندگی یازندگی گرم خانوادگی نداشتیم ارام ارام اعتیادبسراغ هرسه ماامدباالکل شروع شدوتااخرش رفتیم یبارک تازه اززندان ازادشده بودیم همان شب برادرکوچکترم بخاطرمصرف واوردوزازدنیارفت واشوب بدتری زندگیمونوگرفت اون زمان من ازشهرخودم بشهردیگری رفته بودم چون ریشه اعتیادمودردیگران ومحل زندگیم میدیدم من تامرزمرگ وکارتون خوابی توخیابون رفتم وبخاطرمصرف بهرکاری دست زدم وقتی واردانجمن شدم باناباوری ومصرف اززندگیم چیزی باقی نمانده بودولی الان بعدازحدودپانزده سال زندگی بابرنامه قدمهاوروال هدفمندبلطف خدازندگیم برگشت بچهای خوب وشایسته وکارابرومنددارم کانون خانوادگیم گرم وسرشارارامشه بخاطروجودتک تک اعضاانجمن ولطف خداوندبی نهایت سپاسگزارم ومیدانم تازمانی که این راه راادامه میدهم ارامش شادی ونشاط همراه من است
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر۴ ، ناظر14
#4
سلام میخام مطلب واسه مجله پیام بهبودی بنویسم کدوم قسمت وارد بشم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر14
#5
سلام میخام مطلب واسه مجله پیام بهبودی بنویسم کدوم قسمت وارد بشم..
سلام دوست عزیز خوش آمدید
از طریق پیام رسان های واتساپ یا تلگرام به شماره مجله
0919-312-2729
نامه ات رو ارسال کن.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر۴ ، ناظر9 ، ناظر14


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان