۱۳۹۸/۱۲/۲۲، ۰۸:۳۳ عصر
اول اینکه به خداوندی که درک میکنم نزدیک بشم ارتباط مداوم بزارم باهاش و این ارتباط منظمم باشه
هدف گروهی و جمع رو در نظر داشته باشم و به چیزی که به سلاح انجمن در کل است فکر کنم در شرکت و حضور تصمیمات
قبل از تصمیم گیری فکرم رو بررسی کنم و اون رو در معرضه روشنایی و در فرایند تصمیم سازی قرار بدم تا بیماری رو ازش جدا کنم
اعتماد داشته باشم به خداوند و اینکه من رابینهود و یا بت من و یا ناجی انجمن نیستم من فقط و فقط یک عضو از یک مجموعه خیلی خیلی بزرگم
تمام صداها رو با گوش فعال و بدونه قضاوت گوش کنم
و...
ب
وقتی این سنت رو به رفتار و اعمال تبدیل میکنم و به صورت غریضه در میاد تو وجودم لبخند میزنم حرس کمتری میخورم و فکر نمیکنم تمام راه حل ها پیشه منه و باید همه ببینن من چی میگم اعتماد اعضا به من و من به خداوند زیاد میشه وقتی تو پیشنهاداتم پافشاری نمیکنم فقط جهتی که فکر میکنم درسته رو نشون میدم و کنار میکشم و اجازه تجربه کردن به هر سطحی رو میدم و البته به خودم برای دیدنه خواست خدا
فهمم از پیرامونم و خوشبینیم به آینده زیاد میشه با اعتماد به خداوند مهربان
الف:
اول از همه اینکه من به بهبودی شخصی خودتامیتوانم توجه وعمل کنم واصول روحانی قدمها را در زندگی شخصی واجتماعیم کار کنم وبا تمرین در محل زنگی شخصی وخانوادگی واجتماعیم شخصیتم را از خودمحوری به خدا محوری سوق دهم وبا تعهد ومسئولیت پذیری در کارها با از خود گذشتگی وایثار سعی در جذب ادمها واطرافیانم شوم چون ادمها یکی از پل ارتباطی بین من وخداوند مهربان هستند ودارای اهمیت خاصی هستند وباید با انها رفتاری فروتنانه پیشه کنم این صورت که به انتقادات پیشنهادات،صحبتهایشان،احساساتشان توجه کرده واهمیت بیشتری قائل بشم وبا بوجود اوردن فضای امن حس اعتماد متقابل،وحس همدلی وهمسانی را همراه با عشق را توسعه بدم
ب:
وقتی این اصول واین سنت را کار میکنم با تمرین ومداومت وثبات در رعایت اصول روحانی باعث رسوخ در افکار واحساساتم میشوم که من جزئی از کل هستم ونتیجتا"روز بروز از خودمحوری وتک روی رها شده وبهبودیم را جدی تر میگیرم ونسبت به اطرافیان باعشق وملاطفت بیشتری توجه میکنم واین سنت ملکه ذهن من میشود که برای دنبال کردن بهبودیم صد در صد به انجمن معتادان گمنام واطرافیان نیاز دارم.
باتشکر از توجه شما دوستان عزیز??
الف:
اول از همه اینکه من به بهبودی شخصی خودتامیتوانم توجه وعمل کنم واصول روحانی قدمها را در زندگی شخصی واجتماعیم کار کنم وبا تمرین در محل زنگی شخصی وخانوادگی واجتماعیم شخصیتم را از خودمحوری به خدا محوری سوق دهم وبا تعهد ومسئولیت پذیری در کارها با از خود گذشتگی وایثار سعی در جذب ادمها واطرافیانم شوم چون ادمها یکی از پل ارتباطی بین من وخداوند مهربان هستند ودارای اهمیت خاصی هستند وباید با انها رفتاری فروتنانه پیشه کنم این صورت که به انتقادات پیشنهادات،صحبتهایشان،احساساتشان توجه کرده واهمیت بیشتری قائل بشم وبا بوجود اوردن فضای امن حس اعتماد متقابل،وحس همدلی وهمسانی را همراه با عشق را توسعه بدم
ب:
وقتی این اصول واین سنت را کار میکنم با تمرین ومداومت وثبات در رعایت اصول روحانی باعث رسوخ در افکار واحساساتم میشوم که من جزئی از کل هستم ونتیجتا"روز بروز از خودمحوری وتک روی رها شده وبهبودیم را جدی تر میگیرم ونسبت به اطرافیان باعشق وملاطفت بیشتری توجه میکنم واین سنت ملکه ذهن من میشود که برای دنبال کردن بهبودیم صد در صد به انجمن معتادان گمنام واطرافیان نیاز دارم.
باتشکر از توجه شما دوستان عزیز??
سلام
الف ) شرکت مرتب در جلسات بهبودی
شرکت و حمایت جلسات اداری
شرکت در جلسات خدماتی
درخواست کمک و راهنمایی از خداوند قبل از ورود به جلسات خدماتی
گوش کردن فعال و توجه به موضوعات
شرکت فعال در هنگام تصمیم سازی و تصمیم گیری
توجه به همه نقطه نظرات
موافق و مخالف باشم اما ناسازگاری نکنم
اصول رو به شخصیت ها ترجیح بدم
در چرخه خدمات ، فقط یک خدمتگزار باشم ولاغیر
خدمتی رو مهم تر یا برتر از خدمت دیگر در نظرنگیرم
فروتنی در خدمت داشته باشم...
ب ) بکارگیری این سنت به من کمک میکنه تا روحیه خدمتگزاری بیشتری داشته باشم
روحیه همکاری و کارگروهی رو افزایش میدهد
با خودم و دیگران جنگ و ستیز نداشته باشم
درتصمیمات به خداوندمهربان تکیه کنم
و درنهایت در کمال صلح و آرامش در کنار دیگران ( دوستان بهبودی ، خانواده ، همکاران ،اجتماع ) زندگی کنم......
تمام سنتها راههای اتحاد ماهستند و من جزیی کوچک اما تاثیر گذار در نقش گیری اتحاد هستم.... سنت دوم هم با نگاهی دیگر ما را به سمت اتحاد رهنمود میکنه زمانی که فارغ از خود به نیروی برتر اتکا میکنم
کارهای بیشتری‌که میتوانم انجام دهم :
اعضا رو تشویق به شرکت در جلسات اداری کنم بوسیله الگو بودن
جلسات اداری ما روند ثابت و مشخصی داره یا ترازنامه گروه هست یا تصمیم‌گیری و من میتونم قبل از قرار گرفتن در این فرآیندها مشورت کنم تا با دست پر در جلسات شرکت کنم
سهم خودم را بدون ترس و با احترام انجام بدم
برای جلوگیری از اتلاف وقت مختصر و غیر تکراری صحبت کنم
وقتی جلسات اداری از روند طبیعی خارج میشود با گرداننده همکاری کنم
با خدمتگزاران گروه رابطه دوستانه داشته باشم
به وجدان خودم رجوع کنم و به شخصیت کسی کاری نداشته باشم
کسی رو مجبور به اطاعت از خواست خودم نکنم
و....
البته یادم نره اگه میخوام عضو سازنده ای باشم باید بیماری اعتیادم متوقف بشه از طریق بهبودی شخصی و تمرین و تکرار در این مورد
در رابطه با قسمت دوم این سوال
وقتی این سنت را بکار میگیرم متوجه شده ام که اعضا به من اعتماد میکنند و خدمتی به من واگذار میکنند.... باعث شده به وجدان جمعی حتی اگر بر خلاف وجدان شخصی من باشه احترام بزارم و خود را ملزم به رعایت آن بکنم
به تصمیمات جمعی خارج از انجمن احترام بزارم
احترام بزارم به کسانی که خلاف عقاید من حرف میزنن و گوش کنم تا زاویه دید بهتری داشته باشم
وراجیهای من کمتر شده و کوتاه حرف میزنم
اون نقص برتری نسبت به دیگران‌که باعث میشد در زندگی حاکمانه رفتار کنم تبدیل به مهربانی و خدمت شده
قسمت اول کمک کرد تاازخودمحوری به اموزش پذیری رسیدم خودم درمورد تصمیمات عقل کل ندانم و کلیت انجمن رادرنظر بگیرم یکی ازکارها این بود که اگاهی خود رابالا ببرم وخدارامحور کارهایم قرار دهم این سنت به من کمک کرد تاروحیه همکاری واحترام به دیگران درمن بیشتر شد
قسمت دوم بروی نظرات خود پافشاری نکنم هیچ.وقت بدنبال باندازی نبودم سعی کردم روحیه صلح آشتی بادیگران و خدمتگزاران داشته باشم وخودم رامالک هیچ گروهی ندانستم بدلیل اینکه هدفم درانجمن مشخص کردم حفظ پاکی تدوام بهبودی وکمک کردن به دیگران ودرک کردم که مرجع نهایی خداوند است ممنون.وسپاس گذارم??
