امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
17. برای من تا چه حد مهم است که دیگران مرا دوست داشته باشند ؟آیا بر سر آن چیزی که باو
#1
17. برای من تا چه حد مهم است که دیگران مرا دوست داشته باشند ؟آیا بر سر آن چیزی که باور دارم واقعیت است،به خاطر تایید دیگران مصالحه میکنم؟
پاسخ
#2
محبت ،عشق ودوست داشتن به نظر من چه درNAوچه بیرون ازNA یک امر ضروری هستش.چون من در یک جامعه وهمراه انسانهای دیگه زندگی میکنم وبرای من خوشایند هستش که دیگران منو دوست داشته باشند.در گذشته هرکاری انجام میدادم تا دوستم داشته باشند و در اخر متوجه میشدم که به من علاقه ای ندارند بلکه اون کاری رو که واسه دیگران انجام میدم مورد توجه هست و اگر نمیتونستم کاری برای دیگران انجام بدم انچنان هم دوست داشتنی نیستم .پس کارهایی انجام میدادم که گاهی برخلاف ارز ش هام بود
وبعد انتظار داشتم که حالا که من هرچه دیگران گفتن انجام دادم پس اونها هم ملزم هستن تا خواسته های بجا و بیجای منو انجام بدن.
 
أوائل خيلي برام مهم بود و حتي درصد بيشتري از خدمتي كه انجام ميدادم مخصوصا داخل كميته كارگاه ها واسه اين بود كه همه دوستم داشته باشن و منو تائيد كنند و مورد تحسين همه باشم اگه از خدمتي كه من داشتم انتقاد شده بود حالم بد ميشد،همه مثبتها رو فراموش ميكردم و به همون انتقاد ميچسبيدم.
اما اين سالهااگه خدمتي ميكنم  در راستاي قدم ١٢ و سنت ٥و مفهوم ١و ٨ هست ومتوجه باشم برای خدمت وحتی یک عضو در گروه بودن نیازاست که تراز قدم ده و تراز خدمتی را فراموش نکنم. متوجه سنت 12 و قدم 11 باشم تا بتوانم در چهار چوب خدمات بجای دوست داشته شدن ودرک شدن،عشق و درک کردن رابیاموزم واینکه در فراز ونشیبهای خدماتی متوجه پایداری اصول ورعایت انهاباشم.چون اگر درپذیرش ودرک فهم مشترک مشکل داشته باشم روحیه انتقاد پذیریم هم ضعیف هست وفقط بدنبال تاییدها وتشویقها هستم اگرشخصی ازم انتقادکند من بهم میریزم واکنش نشون میدم. بصورت روزانه سعی میکنم شخصیت پردازی نکنم واصول رو ترجیح بدم به شخصیتها
وتمام تلاشم اینه مراقب توقع وانتظاراتم باشم تا اگرموردانتقاد قرارگرفتم به دید مثبت نگاه کنم وبهره وری کنم .برای انجام بهترخدمات
نیازدا رم متمرکز رو بهبودی شخصیم باشم با مشورت حرکت کنم وازتمام زوایا موارد رو بررسی کنم.امروزتعهد به بهبودیم و تعهد به انجمنی که راه و روش بهتر زندگی کردن را نشانم داد جای تائیدطلبی را گرفته وترس از قضاوت یاتلافی از بین رفت ومصالحه با اصول هم از بین رفت.
چون به این درک رسیدم که بقای من به تایید شدن ودوست داشته شدن ازطرف یک عضو(حتی راهنمام) بسته نیست .

بقای من به بقای گروه ودرکل به بقایNAبستگی دارد.
پاسخ
#3
17. برای من تا چه حد مهم است که دیگران مرا دوست داشته باشند ؟آیا بر سر آن چیزی که باور دارم واقعیت است،به خاطر تایید دیگران مصالحه میکنم؟(سنت۲)
این نقص تأیید طلبی باعث می شود که من بدنبال تأیید به هر قیمتی باشم و همین من را غلام حلقه بدوش دیگران میکنه ، دیگه مطیع و فرمانبردار دیگران و بی اراده میشوم ، نمیتونم خود واقعی خودم را بیان کنم و یا هر جا که لازم بود بر علیه اکثریت یا برخلاف عقیده جمع صحبت کنم ، دیگه ترس از طرد شدن و عدم دوست داشته شدن از جانب دیگران مرا از حقیقت و بیان آن دور میکند ،در هر حال زمانی که من چه در انجمن و چه بیرون آن طبق برنامه و به موازات اصول حرکت و عمل کردم بیشتر مورد پسند اطرافیانم قرار گرفتم .
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان