۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۰۳ عصر
سوال 3 : وقتی نسبت به چیزی وسوسه دارم چه احساسی پیدا می کنیم ؟
سوال 3 : وقتی نسبت به چیزی وسوسه دارم چه احساسی پیدا می کنیم ؟
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۰۳ عصر
سوال 3 : وقتی نسبت به چیزی وسوسه دارم چه احساسی پیدا می کنیم ؟
۱۳۹۸/۱۰/۲۳، ۰۷:۲۸ عصر
وقتی گرفتارجریان فکری وسوسه میشم بااحساسات واقعی خود بیگانه میشم افکارم تحت تاثیرریشه های بیماریم مثل لذت جوی وتاییدطلبی وارد چرخه بیماری میشه احساس توانایی میکنم واجباربه عمل به سراغم میاید درواقع بیماریم فعال میشود
۱۳۹۸/۱۰/۲۸، ۰۷:۳۱ عصر
وقتی که من نسبت به چیزی وسوسه دارم احساسات زیاد و گاهی متضاد در من شکل می گیرد و اولین انها احساس نیاز است که سریعا هم می خواهم ان را به لذت طلبی ختم کنم و در یک لحظه توام با ان چند احساس قدرتمند و پیچیده به من حمله می کند
و بزرگترین انها احساس کمبود و نیاز و خلاء و از همه مهمتر لذت جوئی است و البته گاهی در حین وسوسه احساساتی همچون شک و تردید .بکنم یا نکنم –درماندگی و دودلی – نگرانی و ناامیدی – پوچی – بی عرضگی و ناتوانی –بی ارزشی و حقارت – و گاهی اوقات هم یک احساس و ندای درونی که مرا از عواقب کارو دردهای ان اگاه می کند سراغم می ایید قسمت دوم سوال : زمانیکه من وسوسه می شوم فکرم متمرکز بر روی ان عمل لذت بخش است و هیچ چیز دیگر را در نظر نمی گیرم و با تمام قدرت به فکر رسیدن به هدف و لذت جوئی هستم – فکر من حالت تونلی پیدا می کند و اشتغال فکری مرا در بر می گیرد –و افکار من تماما در ارتباط با ان وسوسه و عمل از روی ان نقص است
۱۳۹۸/۱۱/۱۰، ۱۱:۱۹ عصر
مواقعي كه وسوسه ي انجام كاري را داريم بيشتر به "لذت اني " ان فكر ميكنيم نه به پيامدهاي ان.
مثال: وسوسه ي انتقام از يك نفر را دارم كه از دست او عصبي هستم و ميخواهم ماشينش را اتش بزنم يا او را بكشم.در اين حال احساس خوبي دارم (احساس لذت بخش انتقام)فكرم ميگويد بعد از انجام اينكار حال خوبي نصيبت ميشود.اما بعد از انجام كار....؟؟؟؟؟؟ مثال:وقتي بعد از دوماه ترك نيكوتين،وسوسه ي يك پك سيگار بالاخره مرا به مصرف رساند انوقت تازه فهميدم اين بوي كبابي كه مي ايد از خر داغ كردن است. وسوسه مانند تيوپي پر از باد است كه با خودت به بالاي كوه برده اي،اولين استارت را تو ميزني اما بقيه ي مراحلش با تو نيست بدون كنترل و اختيار توست. را حل وسوسه ي منفي:گذر از موقعيت و فرصت دادن به خود است مثال : صبح تا ظهر كار كرده اي –با احساس خوبي ناهار خورده اي –حالا ميخواهي 20 دقيقه چرت بزني.اولين قدم كشيدن بالش زير سر است انهم با اختيار من –اما چقدر بخوابم خارج از كنترل و اختيار من است.دو ساعت بعد كه از خواب بلند ميشوم احساس بدي خواهم داشت. طريقه ي افكار ما )ايا در ان حال افكار ما طريقه ي خاصي را دنبال ميكند) زمانيكه وسوسه ميشويم روي ان چيزي كه ميخواهيم،" قفل" ميكنيم مانند صفحه ي پرتاب موشك كه روي يك شيء قفل ميكند.در اين لحظه بايد مكث كنيم افكار ما در اين لحظات همه چيز را فقط از يك زاويه ميبيند و از ساير زوايا "نميخواهد" واقعيت را ببيند يا انطوري كه دوست دارد ميبيند نه انطوري كه هست
۱۳۹۸/۱۱/۱۲، ۰۶:۵۹ عصر
من احساس لذت و درد رو با هم دارم چون تا چیزی برا من لذت نداشته باشه وسوسه نمیشم اما بخاطر شکستهاییکه از وسوسه هام خوردم و خیلی تحقیر شدم احساس درد رو هم دارم .
۱۳۹۸/۱۲/۶، ۰۴:۰۹ عصر
احساس نیاز شدید و اجبار وفقط دیدن لذت ها وافکار توهمی لذت طلبی و در صورت مانع هم احساس خلا و خود کم بینی و ناامیدی و پوچی را تجربه میکنم ودر ادامه راههای سریع رسیدن به وسوسه وفکر کردن به لذتها و ندیدن عواقب( نداشتن روشن بینی )
۱۳۹۸/۱۲/۶، ۰۸:۱۳ عصر
۱۳۹۸/۱۲/۱۵، ۱۱:۱۹ صبح
وقتی وسوسه بسراغم می آید در اولین قدم فکر رسیدن به لذتی مرا از خود بیخود میکند در واقع این وسوسه ریشه در یکسری از احساسات من مثل لذت طلبی ؛ خشم ؛ و ... دارد . مثلا وقتی لذت مصرف مواد بسراغم بیاید قطعا وسوسه آن نیز بدنبالش می آید . سابق بر این از روی وسوسه عمل میکردم و تمام ذهنم بر رو ی انجام آن عمل قفل میشد . ولی اکنون کمی درنگ میکنم فکرم را با دوستان بهبودی و راهنمایم به مشارکت میگذارم همین موضوع باعث میشود اثر وسوسه کمرنگ شود چون وسوسه یک فکر زود گذر و مخرب است بهمین جهت وقتی افکارم فیلتر میشود بهتر می توانم تصمیم گیری و عمل کنم .
وقتی وسوسه ای بسراغم می آید احساساتی مانند شرم , گناه ؛عدم رضایت از خود نیز بهمراه دارد اگر نتوانم دریچه افکار خود را به روی یک نیروی برتر باز کنم مسلما قدرت وسوسه مرا به انجام عملی آن وسوسه خواهد انداخت که در آنصورت باعث بخطر افتادن آرامش و روحانیت و زیر پا گذاشتن اصول روحانی انجمن خواهد شد
۱۳۹۸/۱۲/۲۱، ۰۴:۵۴ عصر
با سلام....
وقتی وسوسه به انجام کاری دارم اول دنبال جواب برای قانع کردن خودم و دیگران هستم،تلاش میکنم همه چیز عادی بنظر بیاید ماسک آدم خوبه میزنم ، خوب حرف میزنم ولی همزمان احساس ترس و هیجان هم دارم ذهنم درگیر میشود و مراقب رفتار و اعمالم نیستم. من حتی وقتی وسوسه به انجام کار خیرخواهانه هم دارم انرژی زیادی از دست میدهم ترس از تایید نشدن یا نگرفتن نتیجه دلخواه مثل خدمت در NA یا زمانیکه میخواهم در جلسه اداری پیشنهاد سازنده بدهم. خالق وسوسه همیشه خود من هستم و خاصیت وسوسه اجبار است.ما مسئول وسوسه نیستیم ولی مسئول مراقبت از خودمان هستیم.وسوسه ها چه با نیت خیر چه با نیت بَد افکاری میدانی ست که ما همیشه دور خودمان میچرخیم و در چنین مواقع ما انرژی و زمان خود را مصرف نمیکنیم بلکه آنرا میسوزانیم. من وقتی وسوسه میشوم فقط آن وسوسه مرا پُر میکند چون من آنجایکه احساس خلع میکنم بیشترین وسوسه را دارم و همانجاست که احساس مالکیت و کمال پرستی هم دارم. وسوسه ممکن است ریشه در غیاث و مقایسه داشته باشد در وسوسه ها حال بیماریم خوب است ولی حال خودم خوب نیست. وقتی میخواهیم وسوسه هایمان را شناسایی کنیم باید حساسیتهایمان نسبت به مسائل را شناسایی و شفاف سازی کنیم.
۱۳۹۹/۳/۲۷، ۱۱:۴۸ صبح
سریع میخوام که انجامش بدم بهش فکر نمیکنم تمام افکار منفی جای افکار مثبت رو میگیره گرگ درونم تبدیل میشه به روباه و
۱۳۹۹/۴/۱۶، ۰۹:۰۸ صبح
(۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۰۳ عصر)admin.a نوشته است:احساس لذت جویی واینکه بادیگران فرق دارم،احساس پوچی یابی ارزشی،یااینکه اصول افراطی است و دست وپا گیرم شده است،سستی وناتوانی،احساسات منفی،فراموشی،دلهره ونگرانی ثمره این احساسات وآژیرخطرروح است. وسوسه یک فکر احمقانه ،مرموز وادامه داراست وفکری که مراازسلامت عقل وجسم دور می کند وباعث می شودکه من ازروحانیت ومعنویت دورشوم ونقطه مقابل وسوسه صداقت است که ازطریق بررسی رفتارهایمان ومشارکت صادقانه وگرفتن ترازنامه حاصل میشود.
۱۳۹۹/۴/۱۸، ۱۲:۳۸ عصر
فعال بودن بیماری در من همیشگی است . اون جاهایی که خود از محوری و تنبلی و ... خلاصه نواقص شخصیتی که توی جلسات در موردشون صحبت مشه و منم کم ندارم استفاده می کنم همون زماناییه که بیماری من فعاله
زمانی که خودم را عقل کل می پندارم
زمانی که عجولم
و ...
که در همه ی این موارد میخوام بشینم جای خدا ، همون وقته که افسار دست بیماریه
۱۳۹۹/۴/۲۱، ۱۲:۳۰ عصر
(۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۰۳ عصر)admin.a نوشته است:اول احساس دوگانگی بسراغم می آیدکه آیاآن کارراانجام بدهم یانه وچون افکارمن نوع خاصی رادنبال میکندکه درزمینه مصرف بیماری می باشددست به هرکاری میزنم چون هنوز شناختی نسبت به احساسات وافکارخودندارم (حالا چطوربه اجرادربیاورم؟) کوتاهترین راه راباامنیت بیشتررا انتخاب میکنم وافکارمثبت من متوقف میشود مثال استفاده ازنقص شهوترانی (به چه طریقی دیگران را خراب میکنم؟) غیبت وبدگویی,احساس یعنی واکنش های درونی من نسبت به محیط بیرون ازطریق خاص افکارم,اول نقشه میکشم شناخت احساسات(احساس غم وتنهایی,ترس,پوچی,وقتی به مشارکت گذاشته نشود,عامل تحریک کننده میشود)
۱۳۹۹/۵/۲، ۰۶:۴۰ عصر
احساس خلا میکنم.
افکارم طریقه چگونگی مصرف یا انجام کار را دنبال می کند، چطور عمل کنم که لذت بیشتری ببرم و ....
۱۳۹۹/۵/۲، ۱۰:۳۰ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۳۹۹/۵/۴، ۰۹:۰۵ صبح، توسط Essi.toobchi.)
?درصورت وسوسه باچه احساسی واردمیشوی؟
مثال? تائیدشدن 2?احساس توتبدیل به چه احساسی میشود؟ ?بالارفتن انتظارات 3?باچه احساسی خارج میشوی؟ ?غرور 4?درموردوسوسه باچه فکری وارد میشوی؟ مثال?سرزدن به خانه اقوام 5?تبدیل به چه افکاری میشود؟ ?اگرکنترل کنم افکارم درگیرمیشود 6?باچه فکری خارج میشود؟ ?مقایسه کردن آنهابا خودم
۱۳۹۹/۵/۴، ۰۸:۵۱ صبح
به این شکل است که آنقدر به خواسته خود فکر کنم ، که برای من تبدیل به نیاز شود و آن نیاز هم تبدیل به وسوسه می شود . هر موقع نسبت به چیزی وسوسه شدم ، لازم است نسبت به طریقه ای که افکارم زمینه سازی می کند آگاه باشم ، تا بتوانیم از این طریق با وسوسه افکار خود مقابله کنیم .
۱۳۹۹/۵/۶، ۰۸:۲۵ صبح
احساس پوچی یابی ارزشی.
یااینکه اصول افراطی است و دست وپا گیرم شده است. سستی وناتوانی. حساسات منفی. فراموشی. دلهره ونگرانی ثمره این احساسات وآژیرخطرروح است. وسوسه یک فکر احمقانه ،مرموز وادامه داراست وفکری که مراازسلامت عقل وجسم دور می کند وباعث می شودکه من ازروحانیت ومعنویت دورشوم.ونقطه مقابل وسوسه صداقت است که ازطریق بررسی رفتارهایمان ومشارکت صادقانه وگرفتن ترازنامه حاصل میشود.
۱۳۹۹/۵/۱۰، ۰۶:۱۵ عصر
فکر کردن مداوم در مورد وسوسه تبدیل به نیاز میشود
وسوسه یکی از درهایی است که بیماری میتواند از ان وارد شود افکارم تنها به دنبال راهی برای انجام دادن ان وسوسه میشود
۱۳۹۹/۵/۱۴، ۰۵:۳۴ عصر
احساس نیاز و کمبود و تفکرم فقط طریقه خاصی را دنبال میکند.
۱۳۹۹/۵/۱۹، ۰۳:۱۴ عصر
نبایستی هرگز با وسوسه در ذهن بحث یا مجادله کنیم زیرا در نهایت به دلیل خودفریبی، توجیه و بهانه ودلایل به ظاهر موجه بازنده ما هستیم.بنابراین بایستی وسوسه را با اقرار در نطفه خاموش کنیم.
۱۳۹۹/۹/۲، ۰۷:۴۳ عصر
(۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۰۳ عصر)admin.a نوشته است:??????????????? وسوسه چیست؟ و چه مراحلی دارد؟ وسوسه یعنی ، میل به تجربه دوباره... کاری که در گذشته از آن لذت برده ایم، وسوسه یکی از نقص های بزرگی است که ماهیت شر دارد ، یعنی عمل به آن سرانجامش منجر به پشیمانی می شود و همین طور فکریست موذی و سمج ، اما آنی و زود گذر ، که اگر به آن بها بدهیم چرخه و فرایند خود را طی می کند که پایان آن چیزی جز لغزش نیست! ?1- لذت طلبی ........ اولین مرحله وسوسه است که اگر در همین مرحله کنترل نگردد، وارد مرحله بعدی یعنی بهادادن می گردد. ?2- بها دادن ....... یعنی بجای اقرار کردن وسوسه به او اجازه ورود ومجوز فعالیت درمحدوده ذهنمان بدهیم . ?3- مخفی کردن ...... یعنی وجود وسوسه در خود را ، انکار و آنرا با راهنما یا دوستان پاک در میان نمی گذاریم و یا در جلسات آنرا مشارکت نمی کنیم . ?4- نقشه کشی ..... وقتی مراحل فوق طی شد وبه این نقطه رسیدیم ، لذا برای اجرای وسوسه خود شروع به نقشه کشی میکنیم . ?5- فکر قوی ....... در اثر روند فوق به مرحله ای می رسیم که دیگر ذهن خود را مداربسته می کنیم و به هیچ پیامد دیگری توجه نمی کنیم . ?6-اقدام به عمل......... یعنی برای وسوسه ای که برای آن نقشه کشیده ایم و دیگر به یک فکر غیر قابل برگشت و یک فکر قوی تبدیل شده شروع به اقدام وعمل می کنیم . ?7- لغزش..... با بها دادن به فرایند فوق عاقبت در شرایط لغزش قرار می گیریم ، لغزشی که در اثر یک فکر که به راحتی می توانستیم آن را از خود دور کنیم اتفاق می افتد .. ![]() ![]()
۱۳۹۹/۱۰/۱۶، ۰۸:۴۶ صبح
۱۳۹۹/۱۰/۱۷، ۰۳:۰۲ عصر
من زمانی که نصبت به چیزی وسوسه دارم احساسات زیادو متضادی در من شکل میگیرد و اولین احساس احساس نیاز است. که ما میخوایم آنرا به لذت طلبی ختم کنیم و در یک لحظه توام با آن چند احساس قدرتمند و پیچیده به ما حمله میکند وبزرگترین آن احساسات احساس کم بود و نیاز و خلاء . و از همه مهم تر لذت جوئ است و البته گاهی در حین وسوسه احساساتی همچن شک و تردید . بکنم یا نکنم .دودلی و درماندگی. نگرانی و نا امیدی . پوچی. ناتوانی و بی عرضه گی. بی ارزشی و حقارت. و گاهی وقتاهم یک احساس و ندای درونی که مرا از عواقب کار و درد های آن اگاه میکند سراغم می اید ...،،
پخش بعدی سوال: . زمانی که من وسوسه میشوم فکرم متمرکز بر روی آن عمل لذت بخش است و هیچ چیز دیگر را در نظر نمیگیرم. و با تمام قدرت فکر رسیدن به هدف و لذت طلبی هستم. فکر من حالت تونلی پیدا میکند و اشتغال فکری من رو دربر میگیرد. و افکار من تماما در ارتباط با آن وسوسه و عمل از روی آن نقص است :::
۱۴۰۰/۴/۲۱، ۰۱:۰۳ عصر
با سلام به همه همدردان عزیرم که با بودن شماها ودرکنار شماها من هم میتونم پاک باشم وسوسه از افکار میاد اول یه فکر تو ذهن آدم میاد که اگر به اون فکر بها بدهم این فکر تبدیل به وسوسه میشود وآنقدر این وسوسه شدید می شود که در آخر تبدیل به عمل میشود که خوشبختانه انجمن ابزارهای لازم را دراختیارم قرار داده می توانم با مشارکت درجلسات یا اقرار پیش راهنما ویا اگر اینها دردسترسم نبودن میتوانم بامطالعه نشریات واولین و بزرگترین ابزار دعاکردن ودرخواست کمک ازخداوند می باشد
۱۴۰۰/۶/۱۶، ۰۹:۵۱ صبح
(۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۰۳ عصر)admin.a نوشته است:سلام.وسوسه اختیار فکری و عمل ان را از دست من می گیرد و برای عملکرد من را به سمت مصرف و استفاده از نواقص می برد.برای جلوگیری از ان باید به راهنما اعتماد کرد و مشارکت انجام بدهیم.برای دور شدن همیشه در نظر داشته باشیم که ما خودمان را در معرض زمین بازی نگذاریم.
۱۴۰۰/۸/۳، ۰۵:۲۵ عصر
باسلام
وقتی نسبت به چیزی وسوسه دارم تمایل شدیدی به انجام آن دارم ولی از انجام آن می ترسم واحساس گناه می کنم ولی در این حال افکارم به من می گوید انجام این کار اگربا کنترل باشد اشکالی در من بوجود نمی آورد وبه من می گوید امروز توپاکی واز اجبار رها شده ای وحق انتخاب داری و میتوانی با کنترل کردن این کارهارا انجام دهی مثلا:خوردن مشروب ، روابط جنسی نامشروع و...
الف – احساس کمبود ، احساس نیاز ،احساس لذت ، بیقراری ، احساس ترس ،احساس حق به جانبی ، احساس قدرت
ب – بله ، فکر من نقشه می کشد وبه من دروغ می گوید وراه رسیدن به وسواس را هموار می کند ، فکرتوجیه وبهانه وسوسه را مهیا می کند ، فکر به وسوسه را ارزش میدهد وآن را منطقی جلوه می دهد ، فکربه من می گوید که یکبار خودت را امتحان کن ![]()
۱۴۰۰/۸/۲۶، ۰۷:۲۶ صبح
وسوسه اجبار به دنبال دارد و هردوشاخه واضح اعتیادوعجزاست.
دیگرحق انتخاب ندارم وبی اختیارمی شوم، لذت جویی رادنبال میکنم، قدرت تصمیم گیری ندارم شخصیت دوم( بیماری اعتیاد) تصمیم می گیرد،وسوسه رابزرگ میکنم، درحالت عمل قرارمی گیرم. هرگاه بخواهم حال درونم را با چیزی بیرونی یاکله خودم عوض کنم یعنی استارت وسوسه راهمان وقت زده ام واحساس لذت میکنم.فقط لذتهارادنبال میکنم به فکرعاقبت و نتیجه کار نیستم، فقط به رسیدن فکر میکنم تونلی،لحظه ای فکر میکنم و توجیه میکنم که زیاد ازخودت توقع نداشته باش. وسوسه مساوی است با اجبار.مساوی بارفتاریاعاداته خودمحورانه.
۱۴۰۰/۹/۶، ۰۸:۲۵ صبح
اصولاً وسوسه جزو ماهیت وساختار بیماری ما می باشد ،
وسوسه های ما عموماً از لذت جویی های بی حد و حصرمان سرچشمه میگیرد و از آنجائیکه لذت طلب و لذت پرست هستیم ، وقتی نسبت به چیزی وسوسه می شویم، احساسات ما پر از تمنا می شود در واقع احساسات ما مثل معده گرسنه ایی می شود که فقط به خوردن می اندیشد و دیگر هیچ . هر چند عقلمان می خواهد پایداری کند، اما حس های لذت طلب ما به قدری مشتاق لذت هستند که از طریق مختلف بخصوص افکارمان به عقل و خرد ما هجوم می برند و افکار بیمار ما با بهانه ها و دستاویزها عقل را وادار به تمکین میکند ، بنابراین وقتی افکارمان درگیر احساساتمان می شود، ذهن ما شروع به تصویرسازی و بزرگنمایی کردن از آن لذت را می کند و با تصویرسازی های خیره کننده ذهنی ، عقل ما را در شرایط آچمز قرار می دهد و لذا در چنین شرایطی عقل و دور اندیشی ما کارآیی خود را از دست میدهد . این طریقی است که در تمامی وسوسه های ما وجود داشته است . در واقع امیال شهوانی ما و یا همان هواهای نفسانی ما موقعی میتوانند به خواسته های خود برسند که سیستم ذهنی و عقلی ما بیمار باشد ، بنابراین بهترین شرایط برای کسب موفقیت برای وسوسه بستر ذهن بیمار است. وسوسه یعنی ، میل به تجربه مجدد عملی که در گذشته از آن لذت برده ایم "منظور لذتهای گناه آلود و یا غیر اخلاقی می باشد "، وسوسه ، افکاریست شیطانی که ماهیت شر دارد ، یعنی عمل به آن سرانجامش منجر به پشیمانی میشود و همینطور فکریست موذی و سمج ، اما آنی و زود گذر ، و اگر به آن بهاء بدهیم چرخه و فرایند خود را طی می کند و چرخه وسوسه به این شرح است: لذت طلبی : یعنی آغاز وسوسه بهاء دادن: یعنی بجای دیپورت کردن وسوسه به او اجازه ورود ومجوز فعالیت درمحدوده ذهنمان بدهیم . مخفی کردن:یعنی وجود وسوسه در خود را ، انکار و آنرا با راهنما در میان نمی گذاریم و یا در جلسات آنرا مشارکت نمی کنیم . نفشه کشی: وقتی مراحل فوق طی شد وبه این نقطه رسیدیم ، لذا برای اجرای وسوسه خود شروع به نقش کشی می کنیم . فکر قوی: در اثر روند فوق به مرحله ای می رسیم که دیگر ذهن خود را مداربسته می کنیم و به هیچ پیامد دیگری توجه نمیکنیم اقدام: یعنی برای وسوسه ای که برای آن نقشه کشیده ایم و دیگر به یک فکر غیر قابل برگشت و یک فکر قوی تبدیل شده شروع به اقدام وعمل میکنیم . لغزش: با بهاء دادن به فرایند فوق عاقبت در شرایط لغزش قرار می گیرم ، لغزشی که در اثر یک فکر که به راحتی می توانستیم آن را از خود دور کنیم اتفاق می افتد .
۱۴۰۰/۱۱/۱۹، ۰۲:۰۹ عصر
۱۴۰۰/۱۱/۲۸، ۰۸:۳۹ عصر
وسوسه یعنی میل به تجربه مجدد عملی که در گذشته از آن لذت برده ایم.وسوسه جنبه روانی بیماری است و زیرمجموعه افراط است.
وسوسه فکری ثابت و سمج که بسته به فرد و موقیعت کاملاً متفاوت است بنابراین عروس هزارچهره لقب می گیرد. که باعث تغییر در رفتار،تداخل در عملکرد اجتماعی و شغلی، اختلال در تمرکز و همچنین احساس ناراحتی ، بدخلقی ،بیقراری و نیاز می گردد. که با مراحل لذت طلبی/بهاء دادن/ مخفی کردن/ نقشه کشی/ فکر قوی/ اقدام/ اجبار و لغزش همراه می باشد. نبایستی هرگز با وسوسه در ذهن بحث یا مجادله کنیم زیرا در نهایت به دلیل خودفریبی، توجیه و بهانه ودلایل به ظاهر موجه بازنده ما هستیم.بنابراین بایستی وسوسه را با اقرار در نطفه خاموش کنم.
۱۴۰۱/۴/۱۹، ۰۲:۲۶ عصر
سوال 3 : وقتی نسبت به چیزی وسوسه دارم چه احساسی پیدا می کنیم ؟(قدم یک)
بنا به شرایط و نوع وسوسه ام احساسات متفاوتی را تجربه میکنم. اما امروزعمدتا دو نوع احساس دارم ؛ احساس لذت جویی و احساس ترس لذت جویی آنی و کاذب نشأت گرفته از آن نوع وسوسه ، و ترس از عملی کردن آن وسوسه . که معولا هرچقدرکه آگاهی ما بیشتر شود و عواقب را بسنجیم و این ترس را درنظربگیریم که ممکنه از این راه چه صدماتی به خودمان و دیگران بزنیم کمتر به احساساتمان در این مقطع بها بدهیم ، در این مقطع بهتره بدون مشورت احساساتم را عملی نکنم .
۱۴۰۱/۴/۲۰، ۰۸:۲۱ عصر
وقتی نسبت به چیزی وسوسه پیدا میکنم .احساسی از قبیل بی قراری و نیاز شدید اما کاذب بمن دست میده .و فقط فکر میکنم با انجام مورد وسوسه من کامل میشم.ناخودآگاه به زمان گذشته و لذتهای گذشته سوق پیدا میکنم.و تموم اون ناملایمات گذشته رو فراموش میکنم .و توانایی اندیشیدن به عواقب آن کار از بین میره و تموم اون امکانات و توانایی ها برای رسیدن به وسوسه در من بسیج میشه.من در شرایطش قرار نگیرم بها ندم و مخفی نکنم ،که فقط باید قبل از اجرا و عملی کردن وسوسه ،اونو مشارکتش کنم و اقرارش کنم تا رها بشم از اون مورد وسوسه .
۱۴۰۱/۵/۲۰، ۰۵:۵۰ صبح
۱۴۰۱/۶/۲۵، ۰۲:۴۱ صبح
وسوسه همیشه برامن یک خلاایجادمیکنه ک نسبت ب چیزی ک وسوسه دارم تمام ذهنمودرگیرمیکنه ویک کمبوددرون خودم حس میکنم حس نیازحس تهی بودن واین احساس مراوادارمیکنه ک ازروی وسوسه وبرای بدست اوردن حالاهرچی نسبت بهش وسوسه شدم عمل کنم این احساس باعث میشه حس بی تابی وعجله داشته باشم ومثل ادم تشنه نسبت به اب بی صبرباشم
۱۴۰۱/۸/۷، ۰۹:۵۲ صبح
(۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۰۳ عصر)admin.a نوشته است:فکر فریب کار احساساتی به من میدهد که برای نداشتن انها سریع اقدام وعمل کنم . که رجوع به مصرف هر چیزی از نشانه های فریب کاری افکارم است زیر بنای وسوسه ها خود خواهی است که باعث بسته شدن افکارم میشود و تمام امکانات وتوانایی خود را برای رسیدن به ان مورد خاص جمع میکنم احساساتی که پیدا میکنم 1.توانایی 2.نیاز 3.لذت 4.نا ارام وعجول میشوم ..... {لازمه رشد کردن درد کشیدن نیست}
۱۴۰۱/۸/۱۴، ۰۹:۳۱ عصر
۱۴۰۱/۱۰/۲۹، ۰۲:۳۳ عصر
باسلام زمانهای که دردام وسوسه قرارمیگرم احساس نیازشدیدبرای بدست اوردن ان چیزخاص پیدا می کنم خیلی شتابزده عمل می کنم ترس برای بدست نیاوردن ان تمام زندگیم رافرا می گیرد دیگر نه هیچ چیز غیرازان برای اهمیت دارد نه می شنوم ونه می بینم واگربه وسوسه عمل کردم دوباره خرمن خاکسترم زبانه می کشد
۱۴۰۱/۱۲/۵، ۰۳:۰۵ عصر
وقتی سیستم وسوسه برام فعال میشه کاری ندارم وسوسه موادیاچیزدیگه عمومادچارحالت ترس واضطراب میشم دلهره میگیرم واحساس کمبودونیازشدیدی نسبت به ان چیزپیدامیکنم گذرزمان کندمیشه وحرص وولع رسیدن به اون چیزوجودموپرمیکنه فکرم درگیرهوراهیومیخام پیداکنم که فورابهدان چیزبرسم
۱۴۰۱/۱۲/۱۲، ۰۴:۲۶ عصر
درود
--ترس از اجرای آن اما به هرحال امکان عمل از روی وسوسه دارم بسته به شرایط قرار گرفتن من در ان است.
۱۴۰۲/۱/۱، ۱۱:۳۲ صبح
من وقتی به چیزی وسوسه پیدا کنم اهداف خود را فراموش میکنم و احساس شرم و بی لیاقتی نا امیدی اخساس پوچی میدانم که یک فرصت جدید احساس خود محوری احساس خیانت احساس مسئولیت احساس وفا داری دارا بودن بیماری اعتیاد مرا وادار به افکار متفاوت میکند گونه آن به این شکل است که میگوید به عجز برسی راه است مصرف کن و گونه دیگر میفرماید به اخر خط رسیدی و اینبار در زندگیت جدی باش و از مصرف پرهیز کن
۱۴۰۲/۴/۲۲، ۰۴:۵۵ عصر
سلام
ترس و لذت هم زمان و به این فکر می کنم که بهتر است انجام دهم شاید به این دلیل قدرت بیماری ام است و من بیشتر دنبال وسوسه و استفاده ابزاری است.به دنبال تغییر احساس هستم...
۱۴۰۲/۴/۲۵، ۱۰:۱۱ صبح
احساسات دو گانه به من دست میدهد
اگر تسلیم باشم با تماس با راهنما و اقرار وسوسه از چرخه بیماری خارج می شوم ولی اگر به وسوسه خود اقرار نکنم وارد مرحله خودمحوری شده و بدون در نظر گرفتن عواقب آن وسوسه به آن عمل میکنم . بهترین راه خلاصی از وسوسه اقرار به آن است.
۱۴۰۲/۵/۲، ۰۷:۲۱ صبح
عموماوقتی نسبت بچیزی وسوسه دارم این وسوسه تمام ذهنمومیگیره احساس سستی وبی قدرتی شدیدی دارم وتمام فکرم پرمیشه ازبدست اوردن ورسیدن به ان وسوسه احساس نیازشدیدوبی قراری دارم وفکرم باتمام توان راهی راجستجومیکنه که عموماغیرروحانیه برای رسیدن به ان وسوسه
۱۴۰۲/۶/۳۰، ۰۶:۳۰ صبح
وقتی وسوسه چیزی میشم استرس نرسیدن ب اون چیزومیگیرم روش تمرکزمیکنم وراه بدست اوردنشوبانقشه کشی دنبال میکنم سعی میکنم بهرقیمتی بدستش بیارم ازمعیارهاواصولم دورمیشم وتمام ذهنم پرمیشه ازاون چیزوشدیدارویاپردازمیشم احساس نیازدیونم میکنه
۱۴۰۲/۷/۵، ۰۱:۰۹ عصر
وسوسه فقط مواد مخدر نیست
در سکس در دزدی و تمام چیزهایی ک به ما ِلذت میدهند وسوسه میشیم پرخاشگر میشیم صبرمون کم میشه به ذلت آن چیز نگاه عمیقی نمیکنیمو از چرخه ی تسلیم در میایم
۱۴۰۲/۷/۶، ۰۵:۱۷ عصر
وقتی وسوسه هستم دیدم تونلی میشه به عواقب کار فکر نمیکنم فقط به لذتهای وسوسه فکر میکنم نیاز و خواسته دیگران در نظر نمیگیرم تایید طلب میشم و درکل ارتباط برقرار کردن برای من سخت میشه و انتظار و توقعم از دیگران زیاد میشه
۱۴۰۲/۷/۱۵، ۰۷:۴۱ صبح
وقتی به چيزی وسوسه دارم انرژی ذهنی ام به تحليل می رود و شروع به نقشه کشی" قضاوت " کنترل ديگران می کنم و در اين حال فکرمن انواع توجيح و بهانه ها را خلق ميکند تا آن را موجه نشان دهد، سيستم انکار من هم به کمک آمده تا موانع موجود بين من و انجام آن کار را
از ميان بر دارد.. ضمنا ناگفته نماند که وجدان من هم تا حدودی در گير شده و پيام هايی برای متوقف شدن وسوسه فکری به من ارسال میکند !!
۱۴۰۲/۷/۱۹، ۰۴:۳۴ صبح
(۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۰۳ عصر)admin.a نوشته است:باسلام من وقتی به چیزی وسوسه میشوم مشورت نمیکنم مخفی کار میشوم کنترل میکنم قضاوت میکنم وازتمام نواقصم برای پاسخ مثبت دادن به آن وسوسه استفاده میکنم وتا به اجرا گذاشتن آن وسوسه از هیچ کاری دریغ نمیکنم انرژیم هدر میرود خسته میشوم ناامید میشوم تا جایی که اشخاص عادی هم از جسمم میفهمنند که درگیر مسله ای هستم
۱۴۰۲/۷/۲۴، ۰۲:۱۹ عصر
سلام دچاراحساس خلانیازشدید
یابقول خودمون خماری ناشی ازنبود یاکم بوداون چیزمیشم برانبودش سست وبی رمق میشم وتمام ذهنم دنبال راهی برا پیداکردن وبدست اوردن اون چیزمیشه
۱۴۰۲/۷/۳۰، ۰۳:۵۱ عصر
سلام وقتی وسوسه ای میادعموماباحس لذتش میادوترس ازنداشتنش
اصلاوسوسه هابرامن این جوریه ک باحس عجله وبایدهمراهه وحس ترس برای اینکه نکنه نشه نکنه تموم شه نکنه نباشه تو وجودم شدت میگیره
وقتی به وسوسه پاسخ میدم توذهنم قوی میشه وقوت پیگیره فکر و احساساتمودرگیرمیکنم به همه چیز بی توجه میشم
وشدیدا بی تاب انجام اون وسوسه میشم مدام نقشه میکشم ودیدم کاملاتونلی وبسته میشه
۱۴۰۲/۹/۲۱، ۰۲:۳۳ عصر
سلام
وسوسه کلا زمانی بوجود می آید که من در زمینه افکارم آن را حفظ کنم و برای خودم راهی برای بیماری گذاشته باشم...
۱۴۰۲/۱۱/۱، ۰۷:۳۰ عصر
سلام در تمام زندگی نسبت آنچه علاقه پیدا میکردم فکر میکردم وبرای بدست آوردنش نقشه میکشیدم وتلاش میکردم ودر مواردی که موفق نمیشدم زمانی مناسب را هر چند سالها طول میکشید وراه بدست آوردنش سخت شده بود بدون فکر کردن به اینکه چه میشود وچه کسی صدمه میخوردبه آن چنگ زده وتصاحب میکردم وحتی گذشت زمان واینکه علاقه ام از مدتها پیش است و امروز به دردم نمیخورد در فکرم چرخ نمیزد واین حالت باعث شد نسبت آنچه تمایل پیدا میکنم بلافاصله عمل کرده وزمان را از دست ندهم و به خواسته هایم میپرداختم با داشتن این نقص ونقصهایی از این دست وعدم آگاهی از این معایب ونتیجه شان زمان مصرف مواد وتوهم تواناتر شدن از قبل ودانستن راهها و دوستان زیادی که در اطرافم میدیدم برای بدست آوردن و استفاده موارد مورد علاقه هم که آنها نیز تغییر کرده ومتعدد شده اند حریص شده وفقط خودم و خواسته هایم ودستیابی آنها اهمیت داشتند و به نیاز های اطرافیانم توجه نمیکردم اما امروز که مصرف مواد را کنار گذاشته ام وقتی نسبت به موردی یا چیزی تمایل پیدا کرده ودوست دارم برای من باشد هنوز افکار قدیمی و مخرب که راههای آسان دستیابی را جستجو میکردند وخودمحور وخود بین بودند کم کم فعال شده وقدرت تشخیص نیاز داشتن یا هوس رانی و خواسته را ازمن میگیرد و لذت طلبی و توانستن و موفق شدن و به رخ کشیدن را مانند اینکه گذشته و حال و آینده را با هم تصور کنی به نمایش گذاشته و خاطراتی را به یادم میآورد و حس قدرت داشتن و توانستن و بهره برداری را تلقین میکند در حالت اگر وابستگی هارا رها کرده و با دوستی تماس گرفته یا مشورت کنم سریع از شرش خلاص میشوم ولی در غیر این صورت گام به گام با افکار و احساسات پیش رفته و برای به دست آوردنش قدم بر میدارم و کلیه این داستان ماهیت بیماری من است که توسط من شکل و قیافه ای نوازشگر بخود گرفته و من را نابود میکند
۱۴۰۲/۱۱/۷، ۰۶:۲۱ صبح
(۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۰۳ عصر)admin.a نوشته است:سلام ...احساس نیاز..حرص؟و از ...و بدون اینک به عواقب ان فک کنم اونکار رو انجام میدم ولی امروز با کارکرد قدمها و تاثیرش در من معمولا کمی دست به عصا و گاهی اصلا انجام نمیدهم و حتما در موردش مشورت میکنم و بیشتر در اولین قدم در موردش دعا میکنم
۱۴۰۲/۱۲/۱، ۰۷:۴۵ عصر
با سلام علی معتاد 2 سال 5 ماه یک روز وقتی وسوسه سراغم می اید قدم دهم بمن گفته وسوسه یا اجبار وسوسه یک فکر سمج و زودگذر هست ولی اجبار پایان تلخ داره فوری رجوع میکنم به قدم دهم چون حق انتخاب بمن داده پس بهبودیم را انتخاب میکنم و ادامه میدهم حرکت به جلو
۱۴۰۳/۳/۱۹، ۰۸:۱۹ صبح
سلام وقتی نسبت به چیزی وسوسه دارم ابتدا لذت های ان چیز به سراغم می آید بیماری اجازه نمیدهد به ذلت ها فکر کنم .اگر همان لحظه اقرار کنم دیگر به اجبار نمیرسد اما اگر اقرار نکنم توجیه وبهانه وانکار باعث میشود ار روی ان موضوع عمل کنم
ابتدا احساس حق به جانبی ولذت وبعد از استفاده احساس گناه وخجالت توجیه وبهانه انکار و به گردن دیگران انداختن
۱۴۰۳/۴/۲۳، ۰۳:۵۹ صبح
سلام عرض ادب احساس نیاز میکنم به عواقب کار فکر نمیکنم گذشته که توی مصرف بودم میگفتن مکانی که میخوای بری مواد خرید کنی پر از مأمور هست از آنجایی که افراط در لذت طلبی داشتم و مسولیت اعمالم را نادیده میگرفتم بخاطر فرار از درد جسمانی ترور شخصیتی وله زندان امکان داشت بی افتم فکر نمیکردم فقط به نیازم که دردخمتریم از بین برود فکر میکردم ،اما الان که پاک هستم یک چیزی استعداد را که گاهی از من میگیرد(بیماری اعتیاد) چمدان در افکار دستور میدهد که تو این عمل را انجام بده موفق میشی از آنجایی فقط برای امروز ابزاری دردست دارم جلسه نشریات. کارکرد ۱۲قدم واقرار به نفری دیگر به عنوان همدرد رهامیشوم به افکارم امروز جهت میدهد این ابزار جدید دردna ارزش درمانی کنیم به معتاد به معتاد دیگر است
۱۴۰۳/۴/۳۱، ۰۱:۲۱ عصر
باسلام
وسوسه یعنی چهارچوب نیازها و من احساس نیاز میکنم درآن شرایط افکارم مرا متقاعد میسازد که لذت های آن زیاد وخطرآن را کم کنم چنانچه مابین وسوسه و اجبار باراهنمای خود مشورت کنیم افکارم من را در دام اجبار قرار نمیدهد
۱۴۰۳/۵/۱۹، ۱۱:۳۶ صبح
اول احساس دوگانگی به سراغم می آید که آیا آن کار را انجام بدهم یا نه و چون افکار من نوع خاصی را دنبال میکند که در زمینه مصرف بیماری می باشد دست به هر کاری میزنم چون هنوز شناختی نسبت به احساسات و افکار خودم ندارم
۱۴۰۳/۹/۱۲، ۰۱:۵۱ عصر
وقتی دنبال لذت طلبی هستم وسوسه به سراغم میایید وقتی آن را پنهان کنم و به عواقب ان با مشورت قدم بر ندارم دیگر تبدیل به یه فکر سمج نمیشود و نمی تواند من را در حالت اچمز قراردهد
۱۴۰۳/۱۰/۲۳، ۱۱:۱۴ صبح
وسوسه به معنی افکارهای مخرب وافکارهای موذی و زمانی که من وسوسه بشم کلا دیدم تونلی میشه وبه عواقب کار اصلا فکر نمیکنم و فقط یاده لذت طلبی میوفتم احساسم میشه احساس لذت طلب احساس کلافه گی احساس بی تابی
![]()
۱۴۰۳/۱۱/۲، ۰۱:۱۲ صبح
به نوعی دچار یک تضاد احساسی میشوم جنگی بین بیماری وبهبودی دردرونم شکل میگیردوقتی که درشرایط وسوسه قراردارم احساسات زیاد و گاهی متضاد در من شکل می گیرد و اولین انها احساس نیاز است بزرگترین انها احساس کمبود و نیاز و خلاء هست البته گاهی در حین وسوسه احساساتی همچون شک و تردید .بکنم یا نکنم –درماندگی و دودلی – نگرانی و ناامیدی – پوچی – بی عرضگی و ناتوانی –بی ارزشی و حقارت – و گاهی اوقات هم یک احساس و ندای درونی که مرا از عواقب کارو دردهای ان اگاه می کند به سراغم می اید.
زمانیکه من وسوسه انجام کاری می شوم فکرم متمرکز بر روی ان عمل است و هیچ چیز دیگر را در نظر نمی گیرم و با تمام قدرت به فکر رسیدن به هدفم هستم – فکر من حالت تونلی پیدا می کند و اشتغال فکری مرا در بر می گیرد –و افکار من تماما در ارتباط با ان وسوسه و عمل از روی ان نقص است .
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|