امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 2 : ایا اعتقاد داشتم که می توانم مصرفم را کنترل کنم ؟ چند مثال در در مورد تجربه
#1
نداشتن سلامت عقل 

سوال 2 : ایا اعتقاد داشتم که می توانم مصرفم را کنترل کنم ؟ چند مثال در در مورد تجربه خود با کنترل کردن و چگونگی ناموفق بودنتان بزنید ؟
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ssaeedg ، ناظر9 ، ناظر14
#2
قسمت اول سوال : ما از یاد آوری رفتار و اعمال گذشته خود همیشه بنوعی فرار میکنیم و اینهم به این دلیل است که در گذشته بعلت عدم سلامت عقل و فعال بودن بیماری دست به کارهای زدیم که ، اینک آنها برای ما غیرقابل باور هستند ، نمیتوانیم اعمال گذشته خود را باور و یا قبول کنیم حتی از یادآوری آنها هم آزرده میشویم و همه اینها نشان دهنده وخامت دیوانگیها و نداشتن سلامت عقل در ما میباشد و لذا نمیتوانیم آنها را باورکنیم ، رفتارهای زننده ایی از قبیل ؛ دزدی ، تقلب ، ناصداقتی ، قرض گرفتن و آنرا پس ندادن ، خوردن مال مردم ، چرت زدن در نهایت آشفتگی در انظار عمومی ، التماس کردن و گدایی کردن برای بدست آوردن پول مواد ، جفا به خانواده و ظلم در حق بستگان ، و . . .

قسمت دوم سوال ) ما در اثر بیماری فعال و عدم سلامت عقل و نیاز به مصرف ، خود را همیشه در معرض خطر جدی قرار میدادیم و خیلی وقتها هم در اثر همین اعمال گرفتار مصائبی میشدیم ، دیوانگیهای ما در گذشته حدومرز نداشت بطور مثال ؛ دست به اقدامی میزدیم که اگر گیر میکردیم ممکن بود تا آخر عمر به زندان برویم و یا حتی اعدام بشویم و لذا همین جا از خداوند بخاطر حمایتهایش از ما در اوج دیوانگی هایمان تشکر میکنیم و همچنین او را بخاطر هدیه پاکی و بهبودی که امروز به ما عطا کرده سپاسگزاریم .

قسمت سوم سوال ) ما در اثر بیماری فعال و عدم سلامت عقل و اینکه دیگر اراده ای از خود نداشتیم ، رفتارهای کرده ایم که در حال حاضر با یاد آوری آنها و یا با مواجه با کسانی که به آنها خسارت زده ایم و یا با رفتارهای ناپسند خود امنیت روانی واجتماعی آنها را متزلزل و مغشوش کردیم احساس خجالت میکنیم ، بطور مثال ؛ حضور در جلسات رسمی و مراسم های خانواده گی و یا فامیلی با اوضاعی آشفتنه و پریشان و در حال چرت زدن و یا در اثر توهم مواد چرت و پرت گفتن و الفاظ رکیک بکار بردن و . . .

قسمت سوم و چهارم ) اینکه ما در گذشته دست به این اعمال و رفتار میزدیم نشانگر این است که ما واقعاً در دیوانگی محض بسر میبردیم ، و لذا ما نقش بیماری و نداشتن سلامت عقل را به وضوح اکنون مشاهده میکنیم ، نکته قابل تامل این است ، که این سوال نمیخواهد ما را محکوم کند ، و یا بخاطر کارها و رفتارهای گذشته ، ما خودمان را سرزنش کنیم ، بلکه منظور سوال اینست که ما اقرار به عدم سلامت عقل خود کنیم ما هرگاه در هر زمینه و شاخصه ایی از بیماری اقرار به عدم توانایی میکنیم روزنه ایی از امید وکمک به روی خود باز میکنیم و لذا ما با این اقرار خود را آماده میکنیم تا دست از خودمحوری برداشته و برای کمک نیروی برتر که در راه است و میخواهد ما را در جهت پیدا کردن سلامت عقل یاری بکند ، خود را مهیا کنیم ، اقرار به عدم سلامت عقل در واقع نقطه عطفیست که ما را به سلامت عقل نزدیک میکند
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، admin.a ، ناظر11 ، ناظر9 ، hesam.jv60 ، tazarviman ، ناظر14
#3
مواد مخدرو سیگار -روابط با دوستان نا موفق بهبودی خشم که هر موقع خواستم کنترل کنم بدتر هم شد کنترل شهوت و سکس دروغ گویی رابطه کنترل شده استفاده موفقیت امیز از نواقص اخلاقی
نکته عجیب : انکه من با دیدن تمام شواهد و اینکه بارها به من ثابت شد که نمی توانم مصرفم را کنترل کنم اما باز هم احساس می کردم که کنترل در دست من است * احساس کنترل یعنی شروع بیماری *
پیام سوال : من همیشه در توهم کنترل هستم و فکر می کنم که انقدر عاقل هستم که کنترل مصرف مواد و یا دیگر رفتارهای ناشی از روی بیماریم را داشته باشم
اما این مثالها و و تجربه ام در برنامه به من ثابت کرد که اولین دلیل نداشتن سلامت عقل من نداشتن کنترل روی رفتارهای من است در این بخش دوباره نگاهی به قدم اول می اندازیم که که عدم سلامت عقل من چگونه باعث خرابی زندگی من شده بود اما حتی ممکن است که دوباره مصرانه مصرانه مسائل را توجیه کرده و وانمود کنیم که کنترل هنوز در دست ماست اما نهایتا نتیجه این کارها این بود که دیگر نمی توانستم خودم را تحمل کنم و و وقتی نگاه واقع بینانه ای به خود می اندازیم متوجه می شویم شدیدا کنترل از دست ما خارج شده و عمیقا نیازمند بازگشت سلامت عقل هستیم من هر گاه فکر می کنم کنترل در دست من است عملات عاجز بودن خود را رد می کنم و مصرف کنترلی بزرگترین دروغی است که معتاد به خود می گوید تا مجوز مصرف بگیرد وضعیت امروز من بزرگترین شاهد است تا درک کنم نتوانستم کنترل کنم 
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، admin.a ، ناظر9 ، hesam.jv60 ، ناظر10 ، ناظر14
#4
من همیشه اعتقاد داشتم که میتوانم مصرف مواد را کنترل کنم و بارها بارها و بارها در دوران مصرف این باور را تجربه کردم بیشترین کنترل من به یک ماه نرسید ولی باز هم باور نمیکردم نمی توانم خودم را کنترل کنم همش فکر می کردم که تفننی مصرف تفننی مصرف کردن من دلیلی محکم بر عدم اعتیاد من است در واقع داشتم خودم را گول میزدم چون با هر بار کنترل مصرف کردن مجبور به ترک فیزیکی و فکری و روحی بودم که هر بار زیان های جدیدی به من می‌رساند ۰
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، admin.a ، ssaeedg ، ناظر9 ، hesam.jv60 ، ناظر14
#5
خواستم عدم پذیرش را کنترل کنم روز به روز بدتر شدم و بیشتر خسارت زدم خواستم....
ما همیشه یک فکر داریم که!! بعدا خوب میشم و این بزرگترین مصیبت در بهبودی است .نباید وقت را هدر بدهیم مثل مشکلا مواد که همیشه در ترک بودیم ولی در حال مصرف.حال امروز هم همین است بعدا حرکت میکنم .انسان روشن بین از مصرف بیشتر نواقص پیشگیری میکندومابا کار کرد قدمها میخواهیم انسانهای روشن بین بشویم پرهیز کردن از مواد و نقص بهتر از کنترل کردن ان است
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، admin.a ، ناظر11 ، ssaeedg ، ناظر9 ، hesam.jv60 ، ناظر10 ، ناظر14
#6
بلی.

تکرار اشتباه و انتظار نتیجه‌ی متفاوت..!

همیشه این جا در این مورد گَزیده شده‌ام : اینبار با فلان مواد به این روش و اونطوری و ...مثلا  هر از گاهی الکل که بشوره بدنم رو نذاره عادت و وابستگی بیاره و یا درست بالانس کنم و شستن مورفین با الکل یا مواد صنعتی و.... که طبق معلوم باز می افتادم به چرخه مصرف و اجبار ...
با تجربه‌هایی ک مکرر داشتم ثابت شد چیزی به نام کنترل مصرف مواد به هیچ عنوان ندارن و اصلا دوست نداشتم ک کنترل داشته باشم در مصرف، وهر دفعه ک باز هم شروع کروه بودم خیلی بدتر از دفعه‌ی قبل شده بود...
پاسخ
 سپاس شده توسط admin.a ، حـمـیـد ، ناظر9 ، hesam.jv60 ، حوریا ___Bu ، ناظر14
#7
بله همیشه فکر میکردم بادیگران فرق دارم ویا معتاد کسی هست که کارتون خوابه من احساس توانای میکردم همیشه فکر میکردم که دارم کنترل شده مصرف میکنم همین باعث شد که چند نوع مواد مخدر را جاگزین کنم وقتی فهمیدم که دیگه چند مواده شده بودم وهمیشه قمار بودم .امروز خیلی مواقه درگیر خود محوری میشوم فکر میکنم بعد چند سالی پاک هستم میتوانم یک سری کارها رو کنترل شده مصرف کنم بیماری امروز من همان بیماری گذشته است وکارش را به خوبی بلته این من هستم که باید تجربه گذشته را با دانش امروزم امیخته کنم تا زنده بمانم .باید این رابدانم بیماری اعتیاد هرگز اجازه نمیدهد که من تعادل داشته باشم من فقط برای امروز زندگی کنم من هیچ چیزی را نتوانستم کنترل شده مصرف کنم چونکه افراط وتفریط بیماری من است.  Huh
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، حـمـیـد ، admin.a ، ناظر9 ، hesam.jv60 ، حوریا ___Bu ، ناظر14
#8
زمانی که من مصرفم را شروع کردم جلوی ارامگاه نادر پاتوق معتادان بود مینشستنو چرت میزدن خرید و فروش میکردن و من برای رسیدن به محل کار هر روز ازاونجا رد میشدم و این صحنه ها رو میدیدم و با خودم میگفتم من مثل اینا نمیشم من میدونم چطوری مصرف کنم که درست زندگی کنم و کسیم نفهمه اینا نتونستن ولی من میتونم . یا بعد از چند روزی قطع مصرف حالا دیگه فهمیدم چطوری مصرف کنم دیگه یاد گرفتم فقط هفته ای یکی دو بار مصرف کنم ایندفعه با دفعه های دیگه فرق میکنه ..
پاسخ
 سپاس شده توسط admin.a ، ناظر9 ، hesam.jv60 ، حوریا ___Bu ، ناظر10 ، ناظر14
#9
در گذشته بله اعتقادات داشتم که می توانم مواد مخدرم را مصرف کنم و آن را کنترل کنم و فکر می کردم که می توانم از عهده این کار برایم و در اوایل مصرفم آن را تاحدودی کنترل می کردم و از دل غافلم نمی دانستم که من دارم در دام اعتیاد غرق می شوم و وقتی که اجبار به مصرف شدم متوجه شدم که کنترل مواد مخدر و بیماری اعتیادم را از دست دادم و خبری از کنترل کردن نبود وقتی ترک می کردم با خودم می گفتم که این دفه با دفعات قبل فرق داره و الان می دانم چطور آن را کنترل کنم ولی وقتی مصرف می کردم باز همان آشفتگی ها برایم بوجود می آمد در کل بارها بارها ترک مخدر می کردیم و یا ساعت ها مصرفمان و یا خود مواد مخدر را تغییر می دادیم و همیشه به دنبال یه نتیجه متفاوت بودیم و فکر می کردیم که از گذشته بهتر می شود ولی هر بار که تجربه اش می کردیم می دیدیم که باز همان بدبختی ها وآشفتگی ها و خیلی چیزهای دیگر به سراغمان می آمد یعنی تجربه تلخ را مجددا تجربه می کردیم و هیچ نتیجه ای نمی گرفتیم و این باعث شد که صدمات زیادی به ما بزند صدماتی از لحاظ جسمی ، روحی ، احساسی ، روانی ، فکری و این همان فعال بودن بیماری اعتیادمان بود که چنین تجربهایی می کردم ولی وقتی به برنامه معتادان گمنام آمدیم متوجه شدیم که اعتقادات ما همان باورهای غلط و نادرست مان بود و متوجه شدیم که ما نه تنها مواد مخدرم را نمی توانستیم کنترل کنیم بلکه حتی کنترل خودمان را هم از دست داده بودیم.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، hesam.jv60 ، حوریا ___Bu ، ناظر14
#10
باور یا اعتقاد وضعیتی است در ذهن من  که فکر میکنم کاری که انجام میدم درسته.

من با این دیدگاه موادمخدر مصرف کردم، فکر میکردم هیچوقت به بدبختی و فلاکت دچار نمیشم.
فکر میکردم با دیگران فرق دارم.
فکر میکردم هروقت بخوام میتونم قطع مصرف کنم یا به مکان و زمان مشخصی محدود کنم.

بعد از کارکرد قدم یک متوجه شدم آن وضعیت توهمی بیش نبوده، اگه واقعیت داشت سالها پیش باید قطع مصرف میکردم و به زندگی سالم می پرداختم.
.
بدون اینکه نیاز به حضور مرتب و اقرار به عچز در جلسات داشنه باشم.

دلایل شکست من عدم آگاهی از بیماری اعتیاد و باور و اعتقاد گذشته ام وضعیتی که واقعیت نداشت ولی من اعتقاد داشتم که درسته، بود
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، hesam.jv60 ، حوریا ___Bu ، ناظر14
#11
در این سوال منظور از ( اعتقاد ) همان باورهای غلط و ناسالم و خانمانسوز است . اما چرا ما در گذشته به این باور غلط رسیده بودیم که میتوانیم کنترول شده مصرف کنیم  شاید علت هایی داشته بطور مثال ؛
-         شاید ، در دوره اولیه مصرف چون میتوانستیم بطور کنترل شده مصرف کنیم به این نتیجه رسیده بودیم که همیشه میتوانیم به اینصورت ادامه بدهیم .
-         شاید بعلت دیدن کسانی که مواد را ظاهراً  میتوانند کنترلی مصرف کنند ( مثلاً بطور ، هفتگی یا ماهانه و یا حتی سالانه ) ما هم به این نتیجه رسیده بودیم که میتوانیم به روش آنها مصرف کنیم .
این ادله های غلط که از عدم سلامت عقل و ناآگاهی ما سرچشمه میگرفت سرانجام منجر به اعتقادهای غیر سالم و مخرب  درما میشد . در واقع ما با کوتاه نظری و استدلالهای غیر واقعی علیرغم شکست های متوالی ، در نهایت خودمحوری باز سعی در کنترل مصرف خود داشتیم .لذا این افکارهای مخرب که تراوش یک عقل ناسالم است در ما تبدیل به یک اعتقاد ویرانگر شده بود ، باوری که بعلت نداشتن سلامت عقل و آنالیز درست و عدم روشن بینی زندگی ما را همیشه تیره و تار میکرد .  ما بعلت نداشتن سلامت عقل بارها و بارها یک اشتباه را که به ما صدمه میزد  ، باز مورد تجربه قرار میدادیم و هر بار توقع نتیجه دیگری داشتیم . بقول کتاب پایه که میگوید ؛ دیوانگی یعنی تکرار یک اشتباه و انتظار نتیجه متفاوت داشتن . . .
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حوریا ___Bu ، ناظر14
#12
کسانیکه با این اصول زندگی میکنند,به اصل کنترل به بازگشت سلامت عقل ,شک میکنند.
کنترل یک توهم است ولی توقف امکان پذیراست.
بلکی اعتقادداشتم که نه تنها
مصرف بلکی تمام دنیاوتمام اموراتم را کنترل کنم .درجزء شایدمیتوانستم ولی درکل هیچ کنترلی نداشتم.
دراثرپیشرفت بیماری,ازدست دادن اختیار,دیگر نمیتوانستم مصرف وقطع مصرف را کنترل کنم.
یکی ازباعث ترین علائم اعتیاد, نداشتن کنترل است.ناموفق بودن درکنترل خودم ,عاجزبودن مرا نشان میدهد.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، hesam.jv60 ، حوریا ___Bu ، ناظر10 ، ناظر14
#13
بله من هميشه توذهنم خودم روبهترين ميدونستم تومدرسه شاگردممتازبودم وهميشه باعث شده بودتوخواهروبرادرهاپدرمادرم منوبه. سراونابزنه غرورمن باعث شدفكركنم ازهمه بيشترميفهمم ودركم بيشتراست اينكه من فكرميكردم من اشتباه اصلا نميكنم هركاري روميكردم تااينكه وابستگيهابهم ثابت كردته خطم وهيچ كنترلي نه روي خودم نه ديگران دارم ولي امروزبرنامه باعث شدكه من به اشتباهاتم پي ببرم  امروزسعي ميكنم كنترل روي افكاروعملكردم داشته باشم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، hesam.jv60 ، حوریا ___Bu ، ناظر10 ، ناظر14
#14
با سلام....
اعتقاد به کنترل کردن هر چیزی از زمان مصرف با مواد شروع شد و هنوز گاهی اتفاق میافتد.امروز هر وقت به حوضه ایی ورود میکنم چه ارزشی چه ضد ارزشی افراطی عمل میکنم.

مثلا من گاهی با این فکر که هر موقع خواستم میتوانم بحث را تمام کنم بحث رو شروع میکنم بعد آخرش با دلخوری یکی از ما بحث تمام میشود.از همان لحظه که فکر میکنم چیزی را میتوانم کنترل کنم حق انتخابم را از دست میدهم چون بخاطر نتیجه دلخواه هر کاری میکنم.
این سوال فقط راجب بخش روانی کنترل در اعتقادات و انتخابهایمان است یعنی چرا یه اعتقاد پوسیده و ناکارآمد را بارها تکرار میکنم و هر دفعه فکر میکنم که ایندفعه جواب میدهد سوال میخواهد خطاهایکه در زندگی تکرار میکنیم را پیدا کنیم و ببینیم چرا از یک اشتباه تجربه کسب نمیکنیم؟؟در واقع ما بخاطر استدلال هایمان و تصورات باطلمان از یک موضوع بارها و بارها چوب میخوریم.
مثلا میخواهم NAایی خوبی باسم از کارم غافل میشوم یا میخوام به فرزندم تجربه بدم تهش به درگیری ختم میشود و گندش را در میاورم.
سوال میخواهد نداشتن سلامت عقل را برایمان توجیه کند.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، hesam.jv60 ، حوریا ___Bu ، mehdi9666 ، ناظر10 ، ناظر14
#15
مثلا من گاهی با این فکر که هر موقع خواستم میتوانم بحث را تمام کنم بحث رو شروع میکنم بعد آخرش با دلخوری یکی از ما بحث تمام میشود.از همان لحظه که فکر میکنم چیزی را میتوانم کنترل کنم حق انتخابم را از دست میدهم چون بخاطر نتیجه دلخواه هر کاری میکنم.
این سوال فقط راجب بخش روانی کنترل در اعتقادات و انتخابهایمان است یعنی چرا یه اعتقاد پوسیده و ناکارآمد را بارها تکرار میکنم و هر دفعه فکر میکنم که ایندفعه جواب میدهد سوال میخواهد خطاهایکه در زندگی تکرار میکنیم را پیدا کنیم و ببینیم چرا از یک اشتباه تجربه کسب نمیکنیم؟؟در واقع ما بخاطر استدلال هایمان و تصورات باطلمان از یک موضوع بارها و بارها چوب میخوریم.
مثلا میخواهم NAایی خوبی باسم از کارم غافل میشوم یا میخوام به فرزندم تجربه بدم تهش به درگیری ختم میشود و گندش را در میاورم.
سوال میخواهد نداشتن سلامت عقل را برایمان توجیه کند.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، ssaeedg ، حـمـیـد ، ناظر9 ، hesam.jv60 ، حوریا ___Bu ، mehdi9666 ، ناظر14
#16
بله
باید حواسم باشه که من نمی تونم نه در گذشته و نه الان مصرف رو کناترل کنم
اصلا کنترل کردن حالم رو بد می کنه
این یک توهم هست که که حالا می تونم کنترل شده مصرف کنم.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، hesam.jv60 ، حوریا ___Bu ، mehdi9666 ، ناظر10 ، ناظر14
#17
سلام
قبلا فکر می کردم توان کنترل کردن را دارم.و به همین دلیل روش های مختلف برای کنترل کردن استفاده کردم که هیچ کدام نتیجه نداد.فقط شکست های متعدد.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، hesam.jv60 ، حوریا ___Bu ، mehdi9666 ، ناظر14
#18
با سلام

بله – من معتاد نیستم وهر وقت که دلم خواست مواد را کنار می گذارم ولی الان دوست دارم مصرف کنم . من مطمئن بودم که هرجوری که دلم می خواهد مصرف می کنم ( زمان ، مقدار ومکان ) من خودم می دانم چکار کنم .
کنترل مغایر با حق انتخاب است ناموفق بودن در کنترل مصرف عاجز بودن مرا نشان داد ، اجبار ولذت ناشی از مصرف مرا از هرگونه کنترل باز می داشت زیرا یکی از نشانه های بیماری اعتیاد افراط وتفریط می باشد تا هر چیزی را که به من لذت می دهد تا سرحد مرگ برای لذت بردن بیشتر مصرف بکنم . کنترل مصرف یا جایگزین به صورت دارو ویا خود درمانی ، کنترل مصرف به صورت تغییر مقدار یا تعیین زمان یا تعیین مکان . Heart
پاسخ
 سپاس شده توسط hesam.jv60 ، ناظر9 ، حـمـیـد ، حوریا ___Bu ، mehdi9666 ، tazarviman ، ناظر14
#19
سلام
تصورات غلط همیشه باعث شدکه من بیشترغرق وسوسه واجباربشم
این باورکه توانائی کنترل اوضاع رودارم همیشه به من لطمه زده
برای من گذشته یاامروزهیچ فرقی نداره،من مبتلا به بیماری هستم که دائم بامن دشمنی داره
احساس تفاوت وتوجه به توقفگاه هایم باعث شدکه نتونم نه مصرف موادنه رفتارهایم روکنترل کنم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حـمـیـد ، حوریا ___Bu ، ناظر6 ، mehdi9666 ، ناظر14
#20
-پرهیزکردن ازمصرف موادونواقصمان بهترازکنترل کردن آن است.من هیچگونه کنترلی روی امیال نفسانی خودم ندارم هروقت پای لذت طلبی بمیان میاید دیگر از کنترل خبری نیست عدم کنترل وعدم تعادل ازشاخصه های بیماری اعتیادیعنی لذت طلبی وزیاده خواهی وافراطی بودن است باکارکردقدمهاازاین به بعدسعی میکنم درمقابل رفتارهای مخربم برعکس عمل کنم...مقدارمصرفم راتغییرمیدادم جایگزین میکردم موادراباالکل مصرف میکردم قرصهای روانگردان قوی میخوردم چند مواد راباهم مصرف میکردم خصوصا این قرصهای ضد اسهال وترامادول وقرصهای هندی وشربتهای عطاری هاوتجربه ازدوستان مصرف کننده وارتباط ناسالم باجنس مخالف و....هیچوقت نتونستم مصرفم رو کنترل کنم فقط مصرفم بیشتر وخطرناکتر میشد?
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر12 ، حـمـیـد ، حوریا ___Bu ، ناظر6 ، ناظر9 ، mehdi9666 ، ناظر14
#21
اعتقاد ما به دلیل عدم آگاهی و عدم
سلامت عقل منجر به ایجاد یک باور
غلط و مخرب گردید.

باور اینکه می توانم کنترلی مصرف کنم
و این باور تاثیرپذیر از کنترل اوایل
مصرف یا شنیده ها و حکایت های
غیرواقعی نیز بود.

هربار با توهم کنترل مصرف لغزش
می کردیم و یک قدم به نابودی
نزدیکتر می شدیم و این دال بر
عدم سلامت عقل بود یعنی تکرار
یک اشتباه و انتظار نتیجه متفاوت .

همواره در جستجوی راه سوم بودیم
راهی که مصرف کنم و مدیریت و
کنترل مصرف را در دست بگیرم.
مصرف کنم و جنبه های متفاوت زندگی
قابل اداره و مدیریت باشد. و این دال
بر عدم سلامت عقل بود.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر6 ، ناظر9 ، mehdi9666 ، حـمـیـد ، ناظر14
#22
در اوایل مصرف یا همان دوران بی خبری از بیماری اعتیاد که به آن دوران طلایی می گفتیم به اصطلاح  بله فکر می کردم در حال کنترل مصرف هستم و من مکان و زمان مصرف و اشخاص را مشخص می کردم که در آن زمان هم اعتیاد تمام فکرم را مشغول و تحت کنترل خود داشت  اما کم کم که اعتیاد بر تمام جنبه های زندگی ام شامل احساسی، مالی و خانوادگی و اجتماعی و کاری و جسمی و شخصیتم  مسلط شد خیر به هیچ عنوان من تعین کننده هیچ کدام از مکان و زمان و اشخاص و حتی نوع مشخصی از موادم نبودم مواد کل زندگیم را در اختیار گرفت حتی برای یک لحظه نمی توانستم تحمل کنم ابتدا در محل کارم و در آخر در خیابان و دستشویی های عمومی و بین راهی مصرف میکردم. کنترل نه تنها مواد حتی ادرارم را هم نداشتم
پاسخ
 سپاس شده توسط حوریا ___Bu ، ناظر9 ، mehdi9666 ، حـمـیـد ، ناظر14
#23
سوال 2 : ایا اعتقاد داشتم که می توانم مصرفم را کنترل کنم ؟ چند مثال در در مورد تجربه خود با کنترل کردن و چگونگی ناموفق بودنتان بزنید ؟(قدم ۲)
متأسفانه بله ، من بدلیل اینکه نمیدونستم این قسمتی از عدم سلامت عقل من هست که همیشه هم گولش را میخوردم ، بارها فکر میکردم این دفعه فرق میکند و این دفعه میتوانم ، در حالی که با شروع مصرف مجدد دوباره در آن چرخه اجباردرمصرف می افتادم.
 
پاسخ
 سپاس شده توسط mehdi9666 ، حـمـیـد ، ناظر14
#24
سلام
در گذشته فکر می کردم مشکل من نوع مصرف است ولی باز حل نمی شد و در قسمتی به تغییر شهر دست زدم اما باز مصرفم مشکل بود ولی امروز می دانم که نواقص هم همین گونه من را به تغییر مجبور می کنند.
پاسخ
 سپاس شده توسط mehdi9666 ، حـمـیـد ، ناظر10 ، ناظر14
#25
بله من معتقدبودم فقط بااراده میشه موادو
ترک کردوادمایی ک این کارو نمیکنندبی ارادا
هستند کافیه فقط مصرف نکنی وسرتوبکار
یاچیزای دیگه مثل جنس مخالف کارتفریح
گرم کنی یاازدواج راه حل مناسبیه اگرم نشدشهرموعوض 
میکنم ولی هربارامتحان کردم نشدوبیشتروبیشتر
دردام اعتیادومصرف بیشترگیرکردم
پاسخ
 سپاس شده توسط mehdi9666 ، حـمـیـد ، یاسی ، یثنا ، ناظر14
#26
کنترل یک نقص است و ربطی به مصرف مواد مخدر ندارد یکی از قسمت های نداشتن سلامت عقل توهم کنترل است وقتی کنترل نیست حق انتخاب هم نیست 
از زمان مصرف تا کنون به اشکال مختلف با این افکار روبرو هستم و نتیجه جز اجبار و خرابی چیزی نداشته ...تفکرات موجود در ذهن من متعلق به من نیست و حماقت از هینجا شروع میشه که من نسبت به تفکراتی که کسب شده و دلیلی برای درست بودن انها نیست واکنش نشان میدم و میخواهم انها را کنترل کنم من به ان قسمت از ذهن که مال خودم است {بهبودی} اجازه رشد ندادم ..ذهن . احساس .افکار و ... رشد نکرده باعث درد میشه و من با این عدم رشد ها توهم کنترل دارم فقط و فقط اقرار به نادانی و ناتوانی به من کمک میکند 
روزهای خاص مصرف میکنم ...یک نوع مصرف میکنم ...با چه کسی مصرف کنم  Big Grin Big Grin Tongue
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر14
#27
سلام
 در زمان مصرف همیشه فکر می کردم که می توانم مصرفم را کنترل نمایم وباور نداشتم که من کنترل ندارم همیشه روش هایی را برای کنترل استفاده می کردم مثل دیرتر مصرف کردن ویا مدتی تغییر دادن نوع مواد اما هیچ زمان نتوانستم چیزی را کنترل کنم وهمیشه بدتر از قبل دوباره به مصرف روی می آوردم.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، mehdi9666 ، ناظر14
#28
چیزی بنام کنترل وجود ندارد. 
هر موقع که خواستم چیزی رو کنترل کنم یعنی خودم رو عاجز نمی دونم.

من پس افکارم هروقت خواستم چیزی رو کنترل کنم یعنی میخام ازش نیرو بگیرم و این یعنی باید قدم اول رو یکباره دیگه با جدیت کارکنم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، mehdi9666 ، mehdi9666 ، ناظر14
#29
بله نداشتن سلامت عقل همیشه بمن میگه ک هرچیزیو
میتونم کنترل کنم خصوصامصرف موادیاالکل راواین
ریشه درانکاروشدتدبیماریم داره
بارهاسعی کردم درزمان مشخصدمقدارمشخص
مصرف کنم ولی افراط وولع درونی مانع شد
این نوعداعتقادازاعتقادات خودمحورانه
وبیمارگونه درمن بود ک بلطف برنامه
ازبین رفت وبجاش اعتقاددارم مصرف یکبارزیاد
وهزاربارکافیدنیست
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر10 ، یاسی ، یثنا ، ناظر14
#30
سوال 2 ـ آیا اعتقاد داشتم که می توانم مصرفم را کنترل کنم ؟ چند مثال در در مورد تجربه خود با کنترل کردن و چگونگی ناموفق بودنتان بزنید؟
من با همین انتقاد که میتوانم مصرف را کنترل کنم ، بارها قطع مصرف کردم اما بواسطه اولین بار مصرف وسوسه و اجبار مرا در چرخه خود گرفتار کرده و آشفتگی های شدید تر از قبلش را هم تجربه کردم .
در مورد بیماری هم برایم همینطور بود . وقتی نقص یا رفتار یا رابطه اشتباهی را شروع به انجامش میکردم  بازهم به محض شروع در چرخه تکرار آن اشتباه گرفتار میشدم و نتیجه ای جزء وسوسه و اجبار برایم نداشت و گرفتار میشدم تمام اینها بخاطر تسلیم نبودنم در مقابل بیماری اعتیاد و یا نبود آگاهی بود و همیشه برای ادامه از نیروی ارده خودم استفاده میکردم و مثل همیشه نتیجه متفاوتی جز آشفتگی و بدبختی برایم نداشت و زندگیم مثل گذشته از دستم خارج شده و اراده ای برای اداره آن دیگر نداشتم
مثال مصرف مواد مخدر و الکل مصرف سیگار خشم و عصبانیت شهوترانی دزدی دروغگویی کنترل رابطه اشتباه قمار کلوپ بازی دوستی با افراد ناموفق

HH
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، حـمـیـد ، ناظر۳ ، ناظر14
#31
Heart Heart Shy Shy
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر10 ، ناظر14
#32
سلام

[b]من همیشه فکر می کردم می توانم کنترلی مصرف نمایم اما همیشه شکست می خوردم...
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر۳ ، ناظر14 ، حـمـیـد
#33
من به هیچ عنوان کنترل گر خوبی نیستم ، چون اراده ای از خود نداشتم. [b]چون اراده ام دست خودم نبود می خواستم مواد را کنترل کنم ،از چاله می افتادم توی چاه ، مخدر سیاه را با مخدر سفید جابجا می کردم فکر می کردم کنترل است. [b]من روی خوابیدن بیدار شدن هم کنترل نداشتم چون اون هم تابع مصرفم بود .چه برسد به کنترل کردن مواد. [b]ناتوانی یکی از بزرگترین عجز های من است و امروز اینرا میدانم که وقت گذاشتن برای کنترل کردن بی فایده است.[/b][/b][/b]
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر۳ ، ناظر14 ، حـمـیـد
#34
سلام به همه دوستان عزیزم
خدارو شکر که عضو انجمن بزرگ na هستم
و خداروشکر که  بابت تمام لحظات پاکی که بهم هدیه داده
بله منم چند بار این اتفاق در دوران مصرفم افتاد و شاید همین کلمه کنترل باعث میشد که من دوباره لغزش کنم یکبار بعد از حدودا سه ماه پاکی دایی داشتم مصرف کننده بود و به من پیشنهاد داد که چند وقته مصرف نکردی و اگر دوست داری بیا بریم فلان مواد رو با هم مصرف کنیم چون تو با این مواد مصرفی مشکلی نداری و غماری نداره و منم سریع فکر کردم که میتونم این مواد رو کنترل کنم و به همین سادگی من گول افکار بیمارگونه که من میتونم کنترل کنم  را خوردم و رفتم مصرفم کردم و متاسفانه خیلی سریع برگشت خوردم به سخترین روز هایه مصرفم امیدوارم تجربم به کمک دوستی بیاد
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر۳ ، ناظر14 ، حـمـیـد
#35
بله شایدکه نه حتمابزرگترین دلیل غیرقابل اداره شدن زندگی من وازدست رفتن ارزشهایم همین اعتقادبه کنترل داشتنم بودهمیشه معتقدبودم میتونم خودم مصرفم پولم مخارجم روابطم زمان وهرانچه هست رامدیریت کنم ولی اجباروافراط باتعادل وکنترل کردن باعجزهم خانی نداردمن باتمام اعتقاداتم به کنترل اوضاع حتی مصرف همون یکبارویااندازه مشخص موادیاروابط افراطیمم نتونستم مدیریت کنم وهمه چیزباسرعت تمام بسوی ناامیدی نابودی وافراط پیش رفت
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، ناظر۴ ، ناظر۳ ، ناظر14 ، حـمـیـد
#36
غرورواحساس توانایی همیشه باعث شده بودهمچیوتحت سلطه وقدرت خودم بدونم واین درموردمصرف موادهم صادقه من فکرمیکردم فقط بامصرف نکردن ویاجایگزین کردن ویاگذشت زمانی میشه دیگه مصرف نکردوبارهاوبارهاتغییرشهررابطه نوع موادکارومصرف الکل بجای موادراداشته ام وهربارمصرفودوباره بشدت بدترازقبل شروع کردم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، ناظر۴ ، ناظر۳ ، ناظر14 ، ناظر۱۶ ، حـمـیـد


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان