۱۳۹۹/۵/۳، ۰۲:۳۲ عصر
در این سوال منظور از ( اعتقاد ) همان باورهای غلط و ناسالم و خانمانسوز است . اما چرا ما در گذشته به این باور غلط رسیده بودیم که میتوانیم کنترول شده مصرف کنیم شاید علت هایی داشته بطور مثال ؛
- شاید ، در دوره اولیه مصرف چون میتوانستیم بطور کنترل شده مصرف کنیم به این نتیجه رسیده بودیم که همیشه میتوانیم به اینصورت ادامه بدهیم .
- شاید بعلت دیدن کسانی که مواد را ظاهراً میتوانند کنترلی مصرف کنند ( مثلاً بطور ، هفتگی یا ماهانه و یا حتی سالانه ) ما هم به این نتیجه رسیده بودیم که میتوانیم به روش آنها مصرف کنیم .
این ادله های غلط که از عدم سلامت عقل و ناآگاهی ما سرچشمه میگرفت سرانجام منجر به اعتقادهای غیر سالم و مخرب درما میشد . در واقع ما با کوتاه نظری و استدلالهای غیر واقعی علیرغم شکست های متوالی ، در نهایت خودمحوری باز سعی در کنترل مصرف خود داشتیم .لذا این افکارهای مخرب که تراوش یک عقل ناسالم است در ما تبدیل به یک اعتقاد ویرانگر شده بود ، باوری که بعلت نداشتن سلامت عقل و آنالیز درست و عدم روشن بینی زندگی ما را همیشه تیره و تار میکرد . ما بعلت نداشتن سلامت عقل بارها و بارها یک اشتباه را که به ما صدمه میزد ، باز مورد تجربه قرار میدادیم و هر بار توقع نتیجه دیگری داشتیم . بقول کتاب پایه که میگوید ؛ دیوانگی یعنی تکرار یک اشتباه و انتظار نتیجه متفاوت داشتن . . .