امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 9 : ایا قسمتی از نداشتن سلامت عقل من این باور است که اعتیاد من ( چه به صورت مصرف
#1
سوال 9 : ایا قسمتی از نداشتن سلامت عقل من این باور است که اعتیاد من ( چه به صورت مصرف مواد مخدر و چه به هر شکل دیگری ) تنها مشکل من است ؟
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر14
#2
بله من گاهی اوقات فکر می کنم که دیگرچندسال است مواد نمیکشم پس مشکلی نیست اماتجربه شخصی مشارکت دیگر دوستان وتجربه اعضای قدیمی به من ثابت کرد که این فکر زائیده بیماری است اگر به این فکر بها بدهیم یعنی نداشتن سلامت عقل
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، Essi.toobchi ، mehdi9666 ، ناظر14
#3
بله همیشه اینگونه است وقتی من یک مشکل تازه پیدا می کنم فکر می کنم اگر این یک مشکل را حل کنم دیگر هیچ مشکلی نخواهم داشت این یک باور غلط است که من فکر می کنم که همین یک مشکل را دارم اما من باید بدانم بهبودی یک فرایند است و هیچ وقت پایانی ندارد و همانطور که بیماری ما هیچ درمانی ندارد و لا علاج است بنا براین فرم و شکل بیماری من همیشه در حال تغییر است پس نمی توانم بگویم که فقط یک مشکل دارم چون همیشه مشکلات من در حال تغییر است و اگر مشکل من فقط ................بود چرا تمام جوانب زندگی من همیشه اشفته است اما امروز باید بدانم مشکلات واقعیات زندگی ما هستند و من باید با سلامت عقل و مشورت و با ارتباط با نیروی برتر با انها روبه رو شوم 
پاسخ
 سپاس شده توسط admin.a ، Saghar d ، حـمـیـد ، Essi.toobchi ، mehdi9666 ، ناظر14
#4
بله
نداشتن سلامت عقل به ما شاید این را بگوید که قسمتی از مشکلات امروز ما هیچ ربطی به اعتیاد ندارد در صورتی که ئبا کار کردن مابقی قدمها رفته رفته به این باور میرسییم که تمامی مشکلات ما چه از نظر مثرف مواد مخدر سکس ,پرخوری, نواقصو... وچه از نظر احساسی و یا مشکلات دیگر کاملا به بیماری اعتیاد ربط دارد. هر زمانی به این مفهوم رسیدیم نشان دهنده دایمن خواهد بود که سلامت عقل به ما باز گردانده شده است . یادمان نرود برای طی کردن این مسیر بی انتها نیاز به نیروی برتر از خودمان داریم . نیرویی که سلامت عقل بیشتر از ما دارد
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، Essi.toobchi ، mehdi9666 ، ناظر14
#5
قبل از آشنایی با انجمن معتادان گمنام فکر میکردم مشکلم مواد مخدر است!
ولی امروزه با آگاهی ک نسبت ب بیماری اعتیاد دارم فهمیده‌ام مشکل من چیز دیگری بوده،دیگر خودم و دیگران و خداوند را سرزنش نمیکنم.
الان خوشحالم ک ب هر طریقی ک با این اصول آشنا شدم،در بهبود وضعیت زندگیم تاثیر بزرگی داشته.
از خیلی مسائل رها شده‌ام و آزادم،آرامش درونی در وجودم سیلان دارد،حضور خداوند را در زندگی و وجودم حس میکنم،احساس خوشبختی میکنم و . . .
پاسخ
 سپاس شده توسط admin.a ، حـمـیـد ، Essi.toobchi ، mehdi9666 ، ناظر14
#6
بله چون احساس توانایی در کنترل امور و زندگی در من وجود داره و تصورات باطل و انحرافات فکری منو درگیر لذتها و توانایی و تفاوتها میکنه مثلا قبلا باورم این بود اگه موادرو بزارم کنار دیگه همه چی حله . امروز که مواد رفته کنار مشکلاتم اشکال مختلفی پیداکرده و حل نشده باقی مونده . پس یکی از اصلی ترین مشکلات باورهای منه که هنوز میخاد به تنهایی از پس مشکل بربیاد و دست کمک دراز نمیکنه ..
پاسخ
 سپاس شده توسط Essi.toobchi ، mehdi9666 ، ناظر14
#7
خیر : نداشتن سلامت عقل تنها مشکل من نبود که شروع به مصرف مواد مخدر کردم همانطور که می دانیم اعتیاد دارای ابعاد مختلفی هستند و ابعاد آن شکل و فرمهای مختلفی هستند که در قدم یک به آن اشاره شد روحانی ، روانی ، جسمی ، احساسی هستند پس نتیجه می گیریم که نداشتن سلامت عقل و باورهای غلط یکی از آنها می باشد در اوایل ورود به برنامه این فکر من این بود که تنها مشکل مصرفم از همان نداشتن سلامت عقلم بود ولی با کارکرد قدمها و آگاهی که بدست آوردم دیگر نمی توانم بگویم من فقط در فرم و شکل خاصی از بیماری اعتیاد مشکل دارم نداشتن سلامت عقل من از همان دوران کودکی با افراط و تفریط صورت گرفته بود و این نداشتن سلامت عقل بخشی از وجودم شده بود با همان کارهای بی عقلانه ای که مدادم تکرار می کردم همراه با عدم تعادل در زندگیم و کارهای دیوانه واری که از من سر می زد و با وابستگیهای شدیدی به خیلی چیزها داشتم و امروز من نباید همه چیز را به گردن مواد مخدر بندازم چونکه من قبل از مصرف مواد مخدر بیماری در درونم داشتم به نام بیماری اعتیاد که بواسطه آن کارهای بی عقلانه انجام می دادم ولی من در کنار بیماریم وقتی شروع به مصرف مواد مخدرکردم نداشتن سلامت عقلم تکمیل شد طوری که هر دوی آنها مرا به اوج دیوانگی و جنون رساند پس نداشتن سلامت عقل بخشی از بیماری اعتیاد من است که باعث شد راهم را گم کنم و مواد مخدر مصرف کنم.
پاسخ
 سپاس شده توسط mehdi9666 ، ناظر14
#8
در گذشته باورم این بود که مشکلم فقط مصرف مواد مخدره.
قبل از لغزشم در هر مقطعی باورهای غلط من متفاوت بود.
مدتی باورم این بود که مشکلم کمبود پوله و من به پول هم رسیدم و مشکلات مالی ام بیشتر شد

مدتی باورم این بود که مشکل عاطفی دارم و در فضای مجازی و دنیای واقعی بدنبال محبت بودم اینبار هم یک مشکلی به مشکلاتم افزوده شد

در حین غرق شدن در مشکلات مالی و عاطفی پاکی سیگارم رو از دست دادم
و هرچه پیش میرفتم بیشتر در منجلاب اعتیاد دست و پا می زدم تا اینکه فکر کردم شاید داروهای مخدر بتونه مشکلاتم رو حل کنه ولی بدتر شد و یکی دو بار دست به خودزنی و خودکشی زدم

خودکشی کردم که از این دنیای خصم آلودی که برای خودم درست کرده بودم راحت شم ولی خدا نخواست و من همچنان در توهم و انکار بهبودی رو پا شکسته دنبال میکردم و چون نمیخواستم قبول کنم مشکل دارم مدام از جلسات و اعضا رنجش میگرفتم با اینکه گاها اقرار میکردم ولی بدنبال راه حل نبودم

خدا رو شکر امروز اینگونه نیست.
پاسخ
 سپاس شده توسط mehdi9666 ، ناظر14
#9
همانطوریکه میدانیم اعتیاد دارای ابعاد مختلف ، و ابعاد آن میتواند شکل ها و فرمهای مختلف و بسیار گسترده ای داشته باشد ، بنابراین  نداشتن سلامت عقل و باورهای غلط یکی از آنهاست و لذا نمیتوانیم بگویم ما فقط در فرم و شکل خاصی از بیماری اعتیاد مشکل داریم ، در واقع اگر ما بیماری اعتیاد را شرطی بپذیریم نمیتوانیم به سلامت عقل برسیم . آنچه که میتواند مسیر سلامت عقل را برای ما میسر بگرداند این باور است که مشکل ما بیماری اعتیاد است نه مواد مخدر و نه رفتارهای ما بلکه فقط بیماری اعتیاد مشکل ما است
پاسخ
 سپاس شده توسط mehdi9666 ، ناظر14
#10
مشکل من بالاترازیک مشکل فیزیکی است .
جنبه عاطفی ,احساسی,فکری ومعنوی آن بزرگترین قسمت بیماری من است.
درقسمت روانی بیماری اعتیادمن ,چندین حالت معیوب وجوددارد.
شناخت آن میتوانددرمورد خودم ودرک بیماریم,به من کمک کند.
مثال وابستگی,حساسیت بیش ازحد,خودبزرگ بینی یعنی مخفی کردن احساسات,باانگیزه عالی عمل کردن,نداشتن صبر,انتخابی فکر کردن ,تاییدطلبی,توقع بیش ازحد,
افراط وتفریط,انکار
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر6 ، mehdi9666 ، ناظر14
#11
خیر اعتیاد تنها مشکل من نیست وبخاطر نداشتن سلامت عقل همیشه فکرمیکردم اگه مشکل اعتیادم حل بشه همه چیزروبراهه ولی وقتی وارد فرایند قدمها شدم فهمیدم این نقصها احساسات وترسها وتفکرات من هستند که باعث شدن من تعادل احساسی وعاطفی وشخصیتی پایداری نداشته‌باشم  ومیشه گفت اینجا اشاره میکنه به باورهای اشتباهی که درمن شکل گرفته ونداشتن سلامت عقلم ونداشتن تعادلم همیشه فکر میکنم مشکل من موادمخدره واینکه چیزی ازبیرون‌حال منو خوب میکنه من مشکلم تفکراتم وتصمیمات اشتباهاتمه که باید تغییر کنن وبیماری تنها مشکل من بیماری اعتیاد نیست
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر6 ، mehdi9666 ، ناظر14
#12
با سلام....
دوتا مسئله وجود دارد.
۱-چیزی که مارا معتاد کرده مواد مخدر نیست
۲-زندگی اساسا همیشه پر از مشکل است حتی برای همه 

بخصوص برای ما معتادان که از زمان مصرف کارهایی کردیم که مشکلاتش امروز بروز میکند در واقع مشکلات همیشه بوده اما امروز بینایی ما بیشتر شده و آنها را بیشتر میبینیم.
در واقع بیماری اعتیاد مشکل اصلی من است نه جامعه  خانواده  کار  یا مواد مخدر یا هر چیز دیگر.
من حتی اعتیادم را هم متوقف کنم تمام مشکلات من حل نمیشوند بلکه اشتباهاتمان باعث اعتیادمان میشود مثلا مثال: مت اعتیادم را در نقطه ایی متوقف کردم ولی فرزندم مشکلی بوجود میاورد از اینجا به بعد اعتیاد کنترل مسئله را بدست میگیرد یعنی نحوه برخورد من با فرزندم ، راه حل کردن مشکل ، نپذیرفتن مشکل ، فرار از مشکل .......
مشکل اصلی در سیستم افکاری من باورها و اعتقادات من فرهنگ من لانه کرده که هر بار فکر میکنم اگر این مشکل حل شود همه چیز درست میشود مثلا اگر این مغازه را داشتم اگر این جواب مثبت را میگرفتم اگر این خانه را داشتم اگر این مقدار پول داشتم وووووو
اعتیاد همه وجود من نیست و من قبل از اعتیاد یک انسان بودم و هستم و همه انسانها مشکل دارند و منهم دارم
منهم مثل همه آدمها عصبی میشوم ، عاشق میشوم ، غمگین و دلگیر میشوم ، خوشحال میشوم اما چرا فکر میکنم من نباید مشکل داشته باشم بزرگترین نداشتن سلامت عقل اینستکه من فکر کنم نباید مشکل داشته باشم مگر من انسان نیستم؟؟
مسئله اینجاست که اگر فکر کنم تنها مشکل من مثلا فلان چیز است همه قسمتهای دیگر زندگی را فدا میکنم تا آن مشکل را حل کنم بعد میبینم اشتباه کردم چون با فدا کردن دیگر قسمتهای زندگی مشکلات جدیدتری برای خودم درست کردم.
در آخر یک سوال ساده
اگر ما معتاد نبودیم اصلا مشکل نداشتیم؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر6 ، mehdi9666 ، ناظر14
#13
اعتیاد من به مواد مخدر تنها بخشی از بیماری من است  که به شکل مصرف بروز کرده بود من از ابتدا و قبل از مصرف  ام با مشکلاتی مانند: عدم داشتن رضایت از زندگی ام ، ندیدن داشته هایم ، ناسپاسی و ناشکری، خود کم بینی ، عدم اعتماد به نفس ، فعال بودن ترس هایم ، داشتن حسادت، نداشتن هدف و برنامه در زندگی ام، احساساتی عمل کردن و ساده لوحی عدم دقت داشتن در مسائل پیش رویم ، عمل بر اساس افکارم بدون توجه به عواقب آنها،  تنبلی و بی تفاوتی و نداشتن آینده نگری و خود محوری مواجه بودم و به همین دلایل به مصرف روی آوردم امروز هم که این نواقص را شناسایی کرده ام اگر از برنامه دور باشم مجددا" پر رنگ شده و دوباره مرا به مصرف خواهند کشاند.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، ناظر6 ، mehdi9666 ، ناظر14 ، حـمـیـد
#14
عموما بله من همیشه ریشه مشکلاتم رافقط
درمصرف یاخانواده نوع کارمحل زندگی جنسیت
رفیق هایم حتی اسمم بی پولی 
نداشتن خانه یاماشین میدیدم
الان هم بعدازسالهاپاکی گاهی همان روند
فکری سراغم میاید وفکرمیکنم اعتیادمن بصورت
کسب وکاروافت بازارتنهامشکلمه
فکرمیکنم اگرپول زیادی داشتم مشکل اعتیادی
ودرونی نداشتم
پاسخ
 سپاس شده توسط mehdi9666 ، یاسی ، ناظر14 ، حـمـیـد
#15
اعتیاد مصرف نیست بلکه بخشی از اعتیادم را در مصرف میتوانم ببینم ...تمایلات منفی گرایانه و داوری های تحت تاثیر این تمایلات قسمت اعظمی از نداشتن سلامت عقل میباشد وقتی فکر کنم همه چیز در مصرف خلاصه میشه گرایشات دیگر بیماری فعال تر میشود ... مصرف محصول است نه ریشه ...مشکل در زندگی من عدم تعادل است و ریشه ان افراط و تفریط است ..افراط در لذت ها ...تفریط در مسولیت ... مطالعه در روز در روند بازگشت سلامت عقل کمک میکند 
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر14 ، حـمـیـد
#16
بله خب انکاروخودفریبی همیشه بمن ایندباورومیده که علت
حال خرابی مشکلات واین مطالب اینه ک فلان چیز کمهودرصورت مثلاپول کلان هیچ مشکلی نخواهم داشت درصورت رفتن ازاین کارب کاردیگه این شهرب شهردیگه این رابطه ب رابطه دیگه همچی حله
من ریشهدمشکلاتمودربیرون خودم درجاهاچیزهااشیاآ اشخاص جنسیت واین جورچیزهادیده ام وفکرمیکردم باحل شدن این موارددیگه مشکلی نخواهم داشت وحتماخوشبختیوتجربه میکنم واین دیوانگیست بیماری من هرروزبشکل وفرم جدیدی بروزمیکنه
وامیدوخوشحالیومیخادازم بگیره
پاسخ
 سپاس شده توسط mehdi9666 ، یاسی ، ناظر14 ، ناظر۳ ، حـمـیـد
#17
سوال 9  ـ  آیا قسمتی از نداشتن سلامت عقل من این باور است که اعتیاد من ( چه به صورت مصرف مواد مخدر و چه به هر شکل دیگری ) تنها مشکل من است ؟
در گذشته فکر می‌کردم بواسطه مصرف مواد مخدر دچار بیماری اعتیاد شده‌ام .
ولی بعد از ورود به انجمن ، متوجه شدم بواسطه ترس‌ها ، کینه‌ها ، رنجش‌ها ، احساسات و روابط اشتباه و خلأ‌های درونم مواد مخدر مصرف ‌کرده ام.
یا چیزی درونم هست که نباید باشد یا چیزی نیست که باید باشد ، این واقعیت بیماری من است .
سلامت کردار از سلامت عقل نشأت می گیرد و سرچشمه اصلی افکار من است.
من همیشه فکر کردم پول ، سکس ، فرزند ، تفریح ، مسافرت ، ماشین ، خانه ، باغ ، ویلا و یا هر چیز دیگر را به دست بیاورم مشکلاتم حل خواهد شد.
ولی شاید به بسیاری از  اینها رسیده‌ام ولی به خاطر نبود سلامت عقل یا آنها را از دست داده ام یا با وجود بودنشان احساس آرامش یا آسایش را نداشته ام.
من باید بپذیرم مشکلات جزئی از زندگی من هستند و با صداقت به دنبال شناخت خودم و بیماریم باشم  و بوسیله جلسات ، اصول برنامه و مشورت به دنبال تغییر و ترمیم درونم باشم  و راه صحیح روبرو شدن با مشکلات را بیاموزم .

HH
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، ناظر۴ ، ناظر14 ، ناظر۳ ، حـمـیـد
#18
  سلام

من بارها مصرف مواد مخدر راقطع کردم اما باز میدیدم که یک سری مشکلات دارم با وجود این که مواد مخدر یا الکل مصرف نمی کنم. همیشه برایم سوال بود که چرا من مواد را کنار می گذارم بازهم مساله دارم باز احساس ناخوشایند ویا رفتارهای کنترل نشده دارم. در انجمن وبا شروع کار کرد قدم ها متوجه شدم مواد یکی از راه های سرکوب بیماری اصلی اعتیاد من است و من با مواد مخدر ان را سرگرم می کردم. من بیماری دارم که چند وضعیت است که در هر دوره با توجه به پیشرفت آن یک سری رفتارها و اخلاقیات در من ایجاد می کند...
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر۴ ، ناظر9 ، ناظر14 ، ناظر۱۶ ، ناظر۳ ، حـمـیـد


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان