امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 14 : ایا هرگز چیزی را باور داشته ام بدون اینکه برای اثبات ان چیز دلیل و مدرک مشه
#1
سوال 14 : ایا هرگز چیزی را باور داشته ام بدون اینکه برای اثبات ان چیز دلیل و مدرک مشهودی وجود داشته باشد . ان چگونه تجربه ای بود ؟
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، مهدی1 ، ssaeedg ، ناظر14
#2
در گذشته من به مواد مخدر و تاثیر ان بر جسم و روح و روانم ایمان داشتم و هر وقت استفاده می کردم می دانستم عوارض خماری بر طرف می شود .
امروز به چیز هایی مثل انرژ گرفتن از جلسات ، قدرت مشارکت در رفتن حال بد و وسوسه ، .....چیز هایی است که به انها ایمان دارم و برایم باور شده که کار می کند .
مشکل از سیم بکسل نیست ماشین یدک کش ایراد دارد و باید به چیزی وصل شد و ایمان داشت که توانایی بالاتری داشته باشد
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، ناظر14
#3
این در مورد من مطلق نیست گاهی بوده و گاهی برعکس ان بوده
مثلا اعلام پاکی اعضایی برنامه
یا می گفتند که خدمت کردن مشکلات زندگی را حل می کند یا مشارکت اعضایی دیگر در مورد معجزات زندگیشان و یا اینکه از یک بیماری لا علاج بهبود یافتند ...در این موارد بدون مدارک همه را باور می کردم و می کنم
پیام سوال : من در گذشته همه چیز را یا کور کورانه قبول می کردم و یا اصلا  هیچ چیز را قبول نمی کردم
اما امروز در برنامه ایمان نوظهور من با دلیل و مدارک محکم و مشهود پیوند خورد است و به مرور زمان باورم نسبت به انها شکل گرفته و انها جزء لاینفک زندگی من شده اند و دیگر مثل گذشته در ان (اجبار ترس و تزریق دیگران ) نبوده است و چون از روی باور بوده است به خاطر همین من هرگز به انها شک نکردم و در نهایت اولین مرحله برای به باور  رسیدن  نیاز به اثار مدرک و شواهد است
انسانها سه دسته اند 1- کسانی که می شنوند و باور می کنند 2- کسانی که باید ببینند تا باور کنند -3- کسانی که باید ببینند و لمس کنند و خود نیز تجربه کنند و نتیجه بگیرند تا باور کنند ......با تمام این تفاسیر معتاد شخصی است که در هر سه این مقوله شریک است و حتی بدتر بعد از تجربه کردن نیز باور ندارد و تکرار اشتباه می کند 
پاسخ
 سپاس شده توسط admin.a ، حـمـیـد ، بَرمک ، ssaeedg ، alireza1444 ، ناظر14
#4
با توجه بمعنای کلمه باور نظر من این است که هر موضوع و رویدادی برای من بصورت باور در می آید(چه مثبت وچه منفی)که اثر آن بر روی زندگی من ملموس باشد.مثلا من اعتقاد دارم که اگر با احترام با افراد برخورد کنم خودم مورد احترام قرار می گیرم،این موضوع دیگر نیاز به دلیل ومدرک ندارد ویک اصل پذیرفته شده است.
زمانی که من درگیر گرفتاری های بیماریم بودم مخصوصا در اواخر تخریبم این موضوع برایم بصورت باور درآمده بود که من دیگر قادربه مقابله با این بلای خانمان سوز نیستم چرا چون اثرات مخرب آن را با تمام وجود در زندگیم احساس میکردم،گریه میکردم،دعا میکردم ودرخواست که بهر شگلی شده ازاین مهلکه رهائی پیدا کنم.وقتی باانجمن آشنا شدم این باورمن که باوری منفی ومخرب بود شکسته شد وبرای من انجمن ورها شدگان از دام مواد مخدر بصورت باور در آمد وبعد از آن دعا بود که باور دوم مرا شکل داد واثرات هر دو آنها در زندگی تازه من به عینه مشهود است.

به هر چیزی که ایمان بیاورم در زندگیم تاثیر خواهد گذاشت اگر به چیزی بدون اثبات ان بدون مدرک وشواهد ایمان بیاورم تنها دلیل ان نداشتن سلامت عقل من است ...مثال . اسفند دود کردن . تخم مرغ شکستن . نفرین کردن
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ssaeedg ، ناظر14
#5
باور داشتم که به محض خرید مواد حالم خوب می شود .
باور داشتم به محض مصرف آن حالم خوب می‌شود و هم آرامش پیدا می کنم و هم اعتماد به نفس پیدا می کنم و قدرت مند هم می شوم .
در زمان مصرف باور داشتم که یک روزی ترک خواهم کرد .
 باور داشتم که یک روزی زندگیم درست میشود.
" باور داشتم به پدرم که همیشه پشتم بود بهم کمک خواهد کرد و با تمام بدی هایی که کردم باز هم پشتم بود و حمایتم کرد.
 حتی به دیواری که تکیه کرده‌ام باور دارم که با خیال راحت تکیه داده‌ام و استراحت می کنم.
 حتی زمینی که رویش راه میره باور دارم.
 باور داشتم چیزی هست که خیلی نزدیک بود به من و همیشه در بدترین و تاریک ترین و سخت ترین جاها نوری در دل من روشن می شد که قدرتی میداد ،همیشه او را باور میکردم ولی مطمئنم همان قدرت برتر که خداوند می‌باشد است، و حال که دیگر تصمیم گرفتم که گناه نکنم و قوانین او را اجرا کنم این قدرت خیلی واضح تر و روشن تر شده برایم و بیش تر حسش می کنم و کم کم آگاهانه تر می شناسم او را.

 به این اصول انجمن باور دارم چون خیلی حالت خاصی پیدا کردم با اینکه تازه آشنا شده ام باور دارم چون نیرویی در درونم که همان ندای خداوند می باشد آن را تایید می کند و خیالم را آسوده می کند من قبلا کافر بودم ولی آن نیرویی که از عمق درونم ندا میداد را به خوبی می توانستم حس کنم وای نیرو همان است که الان بیشتر قابل احساس میباشد.
 به همین قدرتی که برتر است و من مطمئنم که خداوند است باور دارم که وجود دارد چون همه جا اتفاق هایی می افتد که امکان نداشت به این زیبایی و خوبی بیفتد مطمئنم که این نیرو خداوند است و باور دارم که هر مشکلی پیش آید به راحتی با رعایت اصول نتیجه اش بهترین خواهد بود...
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر14
#6
من در گذشته بدون دلیل و منطق همه چیز را باور داشتم و برای باور کردنم هیچ دلیل و منطقی نداشتم و دلیل آنهم تنها و تنها بیماری اعتیاد ، افراط ، تفریط ها و عدم مشورت من بود در حالیکه امروز با آگاهی که در برنامه به دست آورده ام دیگر هیچ چیز را بدون دلیل و مدرک باور نمی کنم چرا که باور کردن بدون دلیل و مدرک توهمی بیش نیست.
باورهای من همیشه برپایه خودخواهی ، فکر بیمارگونه ، زاویه دید و لذت های من بوده است یعنی هرآنچه را که می خواستم باور می کردم مثلاً؛ باور کردن اینکه دیگران معتاد و خار و نابود می شوند اما من نه -- باور کرده بودم اعتیاد خانمانسوز است ولی این باور برای دیگران بود نه برای خودم چون من آدمی خودخواه و خودمحور بودم.

نتیجه = شکست های پی در پی و همیشگی ، انزوا و گوشه‌گیری ، برقراری رابطه های ناسالم و ترس

باورهای غلط و توهمی مانند: عطسه کردن ، باور اینکه یک نیروی برتر به من کمک می کرد اما واقعا نمی‌دانستم چگونه و چطور؟ ( نتیجه آن دلگرمی به یک نیروی برتر ) ، باورهای مانند روز خوب و بد.

باور نیاز به دل دارد نه عقل ( همانطوری که باورهای قدیم برای تو کار کرد باورهای جدید هم می‌تواند برای تو کار کند ).

باورهای امروز هستند که می‌توانند کار کنند مانند باور برگشت سلامت عقل
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر14
#7
تمام شکست های من در زندگیم ناشی از همین باورهاست که هیچ مدرک مشهودی براشون ندارم

مثال :
من بدشانسم،
نظر خدا به بندگان خاصه نه من،
من بدبختم و هیچوقت نمیتونم روی خوشبختی رو ببینم،
من نمیتونم مفید باشم،
خدا منو خلق کرده که پادری باشم،
هیچکس منو دوست نداره،
منو درک نمی کنند،
من باید مصرف کنم تا بمیرم،
من تاوون اشتباهات پدر و مادرم رو پس میدم،
من لایق نیستم،
و ....

در مورد این سوال میشه به اعتقادات خرافاتی هم اشاره کرد

مثال :
عطسه زدن صبر میطلبه
استخاره کردم بد اومده
بزنم به تخته
پشت سر مسافر آب ریختن
لگد کردن نون باعث میشه کور شی
دروغگو دشمن خداست
خدا امتحانش می کنه
خواست خدا بود که اینطور بشه
تقدیر و سرنوشت
چوب خدا صدا نداره
بهشت و جهنم
و .....


و یکسری از خرافات دیگه
مثل :
عصر جمعه دلگیره
آسمون همه جا ابریه
اوضاع بازار خرابه
و ....


عکس این باورها با حضور در جلسات و دیدن واقعیات و شنیدن حقایق برام ثابت شده.

این باورهای غلط قدرت انجام کارهای مثبت رو ازم می گیره و مانع رشد و پیشرفتم میشن.
پاسخ
 سپاس شده توسط بَرمک ، ناظر14
#8
یکی از شاخصه های بیماری ما ریشه در شخصیت متزلزل و چندگانه ما داشت و لذا ثباتی در شخصیت خود نداشتیم  وبه همین دلیل بسیار تائید طلب و همیشه میل به ناهنجارها داشتیم . به علت عدم سلامت عقل و آگاهی ، متاسفانه الگوهای ما اصولاً کسانی بودن که سمبل ، بلاهت ، شرارت ، سفاهت ، و یا حماقت بودند ، و به همین دلیل ما اصولاً در زندگی با کاراکتر آنها زندگی میکردم یعنی داری شخصیت های گوناگونی بودیم که هیچکدامشان مال خود ما نبودند ، ما فقط نقش آنها را بازی میکردیم و بر همین پایه سعی میکردیم نه تنها با شخصیت آنها زندگی کنیم بلکه با ، باورهائی که آنها دارند زندگی کنیم ، بنابراین تقلید از باورهای دیگران را نمیشود باور نامید و لذا اینگونه باورها برای ما همیشه سست و بی پایه و بنیان است و بدیهیست هرگز بجز ، رنج و درد نمیتوانستیم از این باورهای تقلیدی نتیجه دیگری بگیریم ، گاهی جو زده میشدیم و سعی میکردیم نقش انسانهای مومن ومتدین را در بیاوریم و لذا با کمال ناصداقتی ادای باورهای آنها را در می آوردیم در حالیکه خودمان به آنها باوری نداشتیم ، در واقع اینطور باورها چه خوب و چه بد بیشتر ادا بازی و  نقش بازی کردنهای ناصادقانه بود و لذا ارمغان و ره آورد اینچنین باورهای تقلیدی برای ما چیز جز شخصیت های کاذب و پوشالی نبود ، به بیان دیگر اینگونه باورها مال ما نبودند و مربوط به دیگران بودند و لذا تجربه های ما از اینگونه باورهای آبکی حاصلی جز سردرگمی و پریشانی نمی آورد ، به عبارت دیگر ما در انتخاب باورها بیشتر متقلد بودیم ، نه متقاعد . بنا براین اینگونه باورهای تقلیدی ( نه تحقیقی )  بعلت عدم دلایل منطقی و مشاهدات عینی ، فاقد ظرفیت ها و پتانسیل های لازم برای پذیرفتن یک باور عمیق درما بودند ، بدیهیست اینگونه باورها برای ما نمیتوانست نتیجه مثمرثمر به همراه بیاورد  حتی اگر آن باورها برای دیگران کارایی داشته باشند . ما اکنون به این درک رسیده ایم که برای انتخاب یک باور ابتدا باید در باره آن تحقیق کنیم در واقع باورهای تقلیدی دیروز ما ، عاقبت زندگی ما را جهنمی کرد و باورهای سازنده و تحقیقی ، امروز ما میتواند فردای ما را بهشتی کند . باوری که ما در انجمن به آن دست یافتیم یک باور سالم و منطقی و دارای همه ویژه گیهایست که یک باور  کامل میتواند داشته باشد
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر11 ، حـمـیـد ، ناظر14
#9
بله باورهای زیادی داشتم و هنوز هم بعضی از آنها رادارم که هیچ دلیلی برا اثباتش ندارم مث اینکه تخم مرغ شکستن و  بدون بسم الله آب جوش و زمین ریختن که باعث جن زدگی میشه و خیلی چیزهای دیگه. من به تقلید از دیگران و پیروی از خانواده و باورهایشان  باورهای من شکل گرفت. و نتیجه ای که برایم در بر داشتند و دارند مرا محدود میکنن . من ترسم بیشتر میشود که اگر این کار را انجام دهم و یا بالعکس عواقب بدی برایم دارد.
پاسخ
 سپاس شده توسط بَرمک ، حـمـیـد ، ناظر14
#10
تجربه شخصی من در مورد این سوال

من به باورهای گذشته ام رجوع نمیکنم چون تما آن باورها غلط و مخرب و منفی بودند

ولی باورهای امروزم متفاوفت هستند و تغییر کرده اند
زیرا مثبت و کارآمد هستند
وقتی وارد انجمن شدم و اقرار به عجز کردم و درخواست کمک نمودم راهنما گرفتم و کارکرد قدم یک را شروع کردم متوجه شدم تحت هیچ شرایطی مجبور نیستم مواد مصرف کنم
با راهنمایم مشارکت مداوم و صادقانه داشتم و این اعتماد از این مرحله شروع شد و تبدیل به اعتقاد و ایمان در قدم دوم شد
وقتی پذیرفتم که ساامت عقل ندارم و بجای خودمخوری مشورت پذیر شدم نتایج این مشورت تبدیل به امید و ایمان نویافته ای شد که بعد تبدیل به باور شد که من پذیرفتم یک نیروی برتری وجود دارد که مافوق تمام نیروهاست
امروز باورهایم انجمن معتادان گمنام و اصول روحانی این برنامه
راهنمایم
دوستان بهبودی
نشریات
کارکرد قدمها
و خداوند هستند من یقین دارم بازهم به من کمک خواهند کرد تا مسیر را ادامه دهم
زیرا امروزه اینها را به چشم و جانم می بینم و در درونم حس میکنم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، mehdi9666 ، ناظر14
#11
کی از شاخصه های بیماری ما ریشه در شخصیت متزلزل و چندگانه ما داشت و لذا ثباتی در شخصیت خود نداشتیم  وبه همین دلیل بسیار تائید طلب و همیشه میل به ناهنجارها داشتیم . به علت عدم سلامت عقل و آگاهی ، متاسفانه الگوهای ما اصولاً کسانی بودن که سمبل ، بلاهت ، شرارت ، سفاهت ، و یا حماقت بودند ، و به همین دلیل ما اصولاً در زندگی با کاراکتر آنها زندگی میکردم یعنی داری شخصیت های گوناگونی بودیم که هیچکدامشان مال خود ما نبودند ، ما فقط نقش آنها را بازی میکردیم و بر همین پایه سعی میکردیم نه تنها با شخصیت آنها زندگی کنیم بلکه با ، باورهائی که آنها دارند زندگی کنیم ، بنابراین تقلید از باورهای دیگران را نمیشود باور نامید و لذا اینگونه باورها برای ما همیشه سست و بی پایه و بنیان است و بدیهیست هرگز بجز ، رنج و درد نمیتوانستیم از این باورهای تقلیدی نتیجه دیگری بگیریم ، گاهی جو زده میشدیم و سعی میکردیم نقش انسانهای مومن ومتدین را در بیاوریم و لذا با کمال ناصداقتی ادای باورهای آنها را در می آوردیم در حالیکه خودمان به آنها باوری نداشتیم ، در واقع اینطور باورها چه خوب و چه بد بیشتر ادا بازی و  نقش بازی کردنهای ناصادقانه بود و لذا ارمغان و ره آورد اینچنین باورهای تقلیدی برای ما چیز جز شخصیت های کاذب و پوشالی نبود ، به بیان دیگر اینگونه باورها مال ما نبودند و مربوط به دیگران بودند و لذا تجربه های ما از اینگونه باورهای آبکی حاصلی جز سردرگمی و پریشانی نمی آورد ، به عبارت دیگر ما در انتخاب باورها بیشتر متقلد بودیم ، نه متقاعد . بنا براین اینگونه باورهای تقلیدی ( نه تحقیقی )  بعلت عدم دلایل منطقی و مشاهدات عینی ، فاقد ظرفیت ها و پتانسیل های لازم برای پذیرفتن یک باور عمیق درما بودند ، بدیهیست اینگونه باورها برای ما نمیتوانست نتیجه مثمرثمر به همراه بیاورد  حتی اگر آن باورها برای دیگران کارایی داشته باشند . ما اکنون به این درک رسیده ایم که برای انتخاب یک باور ابتدا باید در باره آن تحقیق کنیم در واقع باورهای تقلیدی دیروز ما ، عاقبت زندگی ما را جهنمی کرد و باورهای سازنده و تحقیقی ، امروز ما میتواند فردای ما را بهشتی کند . باوری که ما در انجمن به آن دست یافتیم یک باور سالم و منطقی و دارای همه ویژه گیهایست که یک باور  کامل میتواند داشته باشد


ایمیل ارسال‌ها اعتبارده
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، mehdi9666 ، ناظر14
#12
با سلام....
کمی از گذشته خودم بگم.
اکثر باورهای گذشته من بر گرفته از باورهای اطرافیان مثل خانواده ، محیطی که در آن زندگی میکردم ، مدرسه و جامعه بود و اصلا دنبال اثبات درست یا نادرست آن نبودم مثل رباطی که جامعه خانواده و محیط آنرا برنامه ریزی کرده بودن و موظف به اجرا بود.مثل سبیل مردانگی میاره ، بسم الله گفتن موقع ریختن آبجوش ، گربه سیاه شوم است ، نان را لگد کنی کور میشوی ،صدقه ندی بلا سرت میاد خون در مقابل خون و غیره و از آنجائیکه خودم رو فهیم ، دانا و کار درست میدانستم اصلا دنبال اثباتش نبودم مثلا هیجوقت نخواستم بفهمم که چرا مواد مصرف میکنم و چرا اینقدر به مواد باور دارم بدون اینکه دلیلی برای این باور داشته باشم.

اما امروز:خیلی اوقات برای انجام کاری روحانی در برنامه دنبال دلیل و مدرک میگردم چون روشن بین نیستم و ضمنا برای اینکه حتما نتیجه درست بگیرم دنبال شواهد میگردم.
خیلی چیزها در زندگی انسانها هم هست که نیاز به مدرک و سند ندارد و جزء اصول بنیادی انسانهاست.

مثلا اینکه زمین بطور عجیبی گِرد است و اعمال ما به خود ما بر میگردد یا دیوار کج هیچوقت پایدار نخواهد ماند.

امروزه انسانها خیلی از اعمالی که انجام میدهند حاصل قرنها تجربه است و نیاز به سند ندارد اما در مورد ما معتادان کمی مسئله متفاوت است مثلا عمل از روی اصول روحانی که صمیمیت ، اتحاد ، عشق ، رهایی ، آرامش ، تسلیم ، دگرخواهی ، رشد و بالندگی بهمراه دارد حتما برایمان کار میکند اما برای انجامش دنبال دلیل میگردیم یا برای انجامش از کله مان اجازه میگیریم .
سوال شاید میخواهد بگوید ما برای ایمان آوری و به باور رسیدن خودمان برای خودمان سَد درست میکند چون بخشی از اعتیاد ما شک و دودلی نسبت به هر چیزی میباشد مسئله ما در این سوال عدم توانایی ما در مقابل افکار و ذهنمان است که با وجود اینکه میدانیم فکرمان مخرب است بازهم به آن عمل میکنیم تمام نواقصهایمان نیز از باورهایمان نَشعَت میگیرد.
تجربه شخصی>>>>البته امروز هر چیزی را هم بدون دلیل و مدرک نمیپذیرم بلکه در مورد آن تحقیق و مشورت میکنم تا به آن باور برسم.
اگر لیستی از باورهایی که برایمان کار نمیکند را بنویسیم و آن را در میان بگذاریم و آنها را کنار بگذاریم دیگر برای به باور رسیدن قدم دو دنبال سند و مدرک نمیگردیم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، mehdi9666 ، ناظر14
#13
سلام
بله.در گذشته فکر می کردم با مصرف مواد آرامش دارم و بهتر می توانم به دیگران من جمله پسرم که نابینا بود کمک کنم.یا مصرف الکل برایم شادی و جرات می اورد.اما همیشه به مشکل بر میخوردم.حال دیگر بدن دلیل تجربه ای را اجرا نمیکنم.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، mehdi9666 ، ناظر14
#14
من همیشه بایست چیزی را می دیدم تا باور کنم من به مواد مخدر باور داشتم و دلیل و گواه آن نئشگی و خدر کردن آن که بود که می دیدم و لمس می کردم من حتی تا بدبختی و بیچارگی ناشی از اعتیادم را در زندگی لخت و عریان روبروی چشمانم ندیم باور نکردم معتادم و تسلیم نشدم ،  امروز هم میبینم و باور می کنم در جلسات من شاهد بهبودی و پاک ماندن اعضاء پاکی بالا و معجزات زندگی آنها و خودم هستم  و این دلیل و مشهودات امروز من است که من هم می توانم پاک بمانم و زندگی ام تغییر کند و این ها باور های جدید من است من امروز به دعا کردن باور دارم چون نتیجه آن و معجزات آن را دیده ام ، من رد پای خداوند که هیچ من حضور خداوند را در زندگی ام دیده ام ، من امروز به مشارکت صادقانه و دست کمک دراز کردن باور دارم چون نتایج آن را بلافاصله دیده و تجربه کرده ام  برای من اینگونه است تا چیزی رو نبینم باور نمی کنم و این دیدن ها در انجمن آنقدر اتفاق می افتد و تکرار می شود تا برایم باور شده و هر روز هم این باورها قوی تر می شود مبنی بر وجود یک نیروی برتر مهربان  که حامی و هدایت کننده زندگی  اعضای انجمن است  اما شرط آن حضور مستمر و کارکرد تمام اصول روحانی می باشد.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، حـمـیـد ، mehdi9666 ، ناظر14
#15
سوال 14 : ایا هرگز چیزی را باور داشته ام بدون اینکه برای اثبات ان چیز دلیل و مدرک مشهودی وجود داشته باشد . ان چگونه تجربه ای بود ؟(قدم۲)
از نگاه من این سوال میخاد اینابه من بگه که حتمالازم نیست که یک چیز دلیل علمی داشته باشه تا من آن را باور کنم ، در گذشته خیلی چیزها بودبدون اینکه ببینمشان و یا لمسشان کنم را باورداشتم و درزندگی خودم و خیلی های دیگه کارمیکردن، امروز هم من نیروی برتررانمیبینم و لمسش نمیکنم اما مثل چیزهای دیگه که از روی اثرگذاریشان و ردپایشان در زندگیم باورشان داشتم ،امروز هم وجود این نیرو را باور میکنم.
مثل،دعا، صبر ، بخشش دیگران ، تسلیم، رابطه راهنما و رهجو ،....
 و حتی خارج از برنامه؛ اسفند دودکردن،اززیرقران رد شدن،قرآن خواندن...
قرارنیست من هرچیزی رانمیبینم آن را رد کنم .
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، mehdi9666 ، ناظر14
#16
سلام

ایا هرگز چیزی را باور داشته ام بدون اینکه برای اثبات ان چیز دلیل و مدرک مشهودی وجود داشته باشد . ان چگونه تجربه ای بود ؟
 بله خود نوع مصرف مواد مخدر و یا خاصیت های بی معنی مواد مخدر که اغلب در زمان مصرف مشترک برایم باور می شدند.اما امروز تجربیات گذشته به من کمک می کند تا برای بهبودی سوال کنم وتحقیق نمایم.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، mehdi9666 ، ناظر14
#17
بله باورهای قبلی وکهنه وقدیمی من
همگی به این صورت بوده اند
وحتی اکنون هم همینطوره باورقدیمی مثل خداسنگت میکنه
خدادراسمانهاست
فرشتهدهاروی دوش ادم میشینند
شیطون گولم زد
وحالاتسلیم شوتاپیروزشوی
یک روزپاک یک روزموفقه
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، mehdi9666 ، یاسی ، ناظر14
#18
سلام
 بله
در زمان مصرف همیشه چیزهای را باور می کردم که دوستان هم مصرفی ام درباره آن صحبت می کردند و هیچ دلیل ومشهودی نمی خواستم-امروزه هم گاها ممکن است چیزهای را در فضا مجازی وببینم بدون اثبات قبول نمایم وبعد متوجه اشتباه خود بشوم-در برابر اعضاء هم که حرف ها وافکار غالبی را به من انتقال میدهند نیز امکان دارد گاهی باور نمایم که متوجه این نوع بیماری هم می شوم.
پاسخ
 سپاس شده توسط mehdi9666 ، ناظر10 ، حـمـیـد ، ناظر14
#19
پارادوکس یعنی اتفاقات روحانی غیر واقعی که دلیلی برای اثباتش نیست ... وقتی که برای حضور باورهای جدید جستجو نکنم از فهم و نظم و تعادل محروم میشوم و باورهای گذشته که چیزی جز عدم تحرک برایم ندارد خود نمایی میکند من اگر بخواهم مثل گذشته باورهای بدون پشتوانه را بدون تحقیق و کنکاش بپذیرم یعنی عدم سلامت عقل 
در صورتی که پارادوکس انجمن را قبول دارم ..امروز برای باور انجمن دلیل و مدرک وجود دارد ..نشریات دوستان بهبودی و اینکه یکی از این افراد خود من هستم در مورد باورها باید به یک نتیجه منطقی برسم تا در مسیر بازگشت سلامت عقل قرار گیرم ..منشا ایمان اوری عقل خرد و روشن بینی است  Big Grin Big Grin Heart Heart Heart
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، حـمـیـد ، ناظر14
#20
بله خیلی چیزهاروباورداشتم وبراش دلیلیم نخواستم چون اون باوریاازکودکی بمن داده شدیاازکسی اون باوربمن انتقال داده شدکه خودطرفوباورداشتم الگوهای باوری من یاازمحیط بودیاازافرادیاالگوی ذهنی که هیچکدومم کامل ودرست نبودبدون تحقیق ودلیل همینجوری یلخی باورکردم مثلاهرکی مصرف کردتاابدمصرف کننده میمونه 
باوربه بدبختی خودم باوربهدناتوانیم و....
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، یاسی ، ناظر14
#21
   سلام
بله، تا دلت بخواد من هر چیزی که میشنیدم و یا مصرف کننده های دیگه بهم می گفتند سریع قبول می کردم...
اما امروزه اوایل نیز در بهبودی همین رفتار داشتم و این عادت ادامه میدادم
اما پس از کارکرد قدم ها و تماس و مشارکت با راهنماتوانستم روش های درک و فهم خودم را تغییر دهم...
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر۴ ، ناظر۱۶ ، ناظر14 ، ناظر9


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان