۱۳۹۹/۶/۱۴، ۰۱:۰۹ عصر
کی از شاخصه های بیماری ما ریشه در شخصیت متزلزل و چندگانه ما داشت و لذا ثباتی در شخصیت خود نداشتیم وبه همین دلیل بسیار تائید طلب و همیشه میل به ناهنجارها داشتیم . به علت عدم سلامت عقل و آگاهی ، متاسفانه الگوهای ما اصولاً کسانی بودن که سمبل ، بلاهت ، شرارت ، سفاهت ، و یا حماقت بودند ، و به همین دلیل ما اصولاً در زندگی با کاراکتر آنها زندگی میکردم یعنی داری شخصیت های گوناگونی بودیم که هیچکدامشان مال خود ما نبودند ، ما فقط نقش آنها را بازی میکردیم و بر همین پایه سعی میکردیم نه تنها با شخصیت آنها زندگی کنیم بلکه با ، باورهائی که آنها دارند زندگی کنیم ، بنابراین تقلید از باورهای دیگران را نمیشود باور نامید و لذا اینگونه باورها برای ما همیشه سست و بی پایه و بنیان است و بدیهیست هرگز بجز ، رنج و درد نمیتوانستیم از این باورهای تقلیدی نتیجه دیگری بگیریم ، گاهی جو زده میشدیم و سعی میکردیم نقش انسانهای مومن ومتدین را در بیاوریم و لذا با کمال ناصداقتی ادای باورهای آنها را در می آوردیم در حالیکه خودمان به آنها باوری نداشتیم ، در واقع اینطور باورها چه خوب و چه بد بیشتر ادا بازی و نقش بازی کردنهای ناصادقانه بود و لذا ارمغان و ره آورد اینچنین باورهای تقلیدی برای ما چیز جز شخصیت های کاذب و پوشالی نبود ، به بیان دیگر اینگونه باورها مال ما نبودند و مربوط به دیگران بودند و لذا تجربه های ما از اینگونه باورهای آبکی حاصلی جز سردرگمی و پریشانی نمی آورد ، به عبارت دیگر ما در انتخاب باورها بیشتر متقلد بودیم ، نه متقاعد . بنا براین اینگونه باورهای تقلیدی ( نه تحقیقی ) بعلت عدم دلایل منطقی و مشاهدات عینی ، فاقد ظرفیت ها و پتانسیل های لازم برای پذیرفتن یک باور عمیق درما بودند ، بدیهیست اینگونه باورها برای ما نمیتوانست نتیجه مثمرثمر به همراه بیاورد حتی اگر آن باورها برای دیگران کارایی داشته باشند . ما اکنون به این درک رسیده ایم که برای انتخاب یک باور ابتدا باید در باره آن تحقیق کنیم در واقع باورهای تقلیدی دیروز ما ، عاقبت زندگی ما را جهنمی کرد و باورهای سازنده و تحقیقی ، امروز ما میتواند فردای ما را بهشتی کند . باوری که ما در انجمن به آن دست یافتیم یک باور سالم و منطقی و دارای همه ویژه گیهایست که یک باور کامل میتواند داشته باشد
ایمیل ارسالها اعتبارده
ایمیل ارسالها اعتبارده