۱۴۰۱/۴/۲۵، ۰۹:۳۶ صبح
من همیشه بایست چیزی را می دیدم تا باور کنم من به مواد مخدر باور داشتم و دلیل و گواه آن نئشگی و خدر کردن آن که بود که می دیدم و لمس می کردم من حتی تا بدبختی و بیچارگی ناشی از اعتیادم را در زندگی لخت و عریان روبروی چشمانم ندیم باور نکردم معتادم و تسلیم نشدم ، امروز هم میبینم و باور می کنم در جلسات من شاهد بهبودی و پاک ماندن اعضاء پاکی بالا و معجزات زندگی آنها و خودم هستم و این دلیل و مشهودات امروز من است که من هم می توانم پاک بمانم و زندگی ام تغییر کند و این ها باور های جدید من است من امروز به دعا کردن باور دارم چون نتیجه آن و معجزات آن را دیده ام ، من رد پای خداوند که هیچ من حضور خداوند را در زندگی ام دیده ام ، من امروز به مشارکت صادقانه و دست کمک دراز کردن باور دارم چون نتایج آن را بلافاصله دیده و تجربه کرده ام برای من اینگونه است تا چیزی رو نبینم باور نمی کنم و این دیدن ها در انجمن آنقدر اتفاق می افتد و تکرار می شود تا برایم باور شده و هر روز هم این باورها قوی تر می شود مبنی بر وجود یک نیروی برتر مهربان که حامی و هدایت کننده زندگی اعضای انجمن است اما شرط آن حضور مستمر و کارکرد تمام اصول روحانی می باشد.