امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 11 : توضیح دهید چه زمانهایی نیروی اراده خودتان جهت انجام کاری کافی نبوده ؟ ( مثل
#1
سوال 11 : توضیح دهید چه زمانهایی نیروی اراده خودتان جهت انجام کاری کافی نبوده ؟ ( مثلاً با نیروی اراده خودم نمی توانستم پاک بمانم ) 
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد
#2
من باورم بر این است که هیچ وقت من نمیتوانم تنها با اراده خودم کاری را انجام بدهم همیشه پشت بانی ناز دارم که از او کمک بگیرم و بهتر بگویم این کائنات است که با انرژی که از خداوند در آن است اراده من را به ثمر میرسانند .
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11
#3
هر موقع کاری را به تنهای انجام دادم هر موقع به کنترل نواقصم پرداختم راه انداختن کاری یا راه انداختن جلسات قدم و سنت و غیره جلسات اداری و خدمت ها کارکرد قدم ها مخصوصا قدم چهارم و پنجم استفاده از پول روابطم در خانواده راهنما رهجو محل کار و اجتماع - پیام سوال : بعضی مواقع در بهبودی گیج می شویم و از فهم و انجام کار درست یا تصمیم درست عاجز می مانیم و نمی توانیم حرکت نیم که در این مواقع باید پی ببریم داریم از روی اراده شخصی حرکت می کنیم و در صورت ادامه دادن هیچ نتیجه ای از ان نخواهیم گرفت بنا براین نیاز است که دست از اراده شخصی برداریم و بر روی کاری که قدم سوم می تواندبرایم انجام دهد تمرکز کنم 
پاسخ
 سپاس شده توسط Saghar d ، حـمـیـد ، ssaeedg
#4
امروز به کمک نیروی برتر قدرتی پیدا کرده ام که بعضی کارها را خودم می توانم انجام دهم که البته این به واسطه خواست و حمایت نیروی برتر است ولی در بعضی چیزها مثل سلامتی ، آینده ، مشکلات مالی ، وسوسه ، کنترل نقص ها ، شناخت بیماری ، رسیدن به ارامش ، رفتار سازنده با خانواده و اجتماع ، کمک به دیگران ، تغییر دادن دیگران به تنهایی قادر به انجامش نیستم
من زمانی که در بیماریم و بیماری من فعال است قادر به انجام ساده ترین کار ها نیستم و زمانی که در بهبودیم قدرت نیروی برتر در من باعث می شود من هم فردی قدرتمند شوم .
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ssaeedg ، Mohsen1365g
#5
اگر می‌خواستم با اراده و نیروی خودم کارهایم را انجام  بدهم امروز هزاران کار داشتم که هنوز هیچ کدام از آنها را انجام نداده بودم نیرو و اراده‌ي من به تنهایی چوبی لای چرخ طبیعت بود. چرا که تصمیمات من همیشه بر مبنای خودمحوری و خودخواهی بود نیرو و اراده‌ي من به تنهایی نمی‌توانست قدم‌ها را کار کند، مرتب به جلسات برود، خدمت کند، ترس‌ها و وسوسه‌ها را زیر پا بگذارد ولی با استفاده از یک نیروی برتر به علاوه نیروی خودم توانستم این کارها را انجام بدهم.

در زمان مصرف با نیروی اراده‌ي شخصی با خودمحوری تصمیم به قطع مصرف می‌کردم چون غرور و منیّت همراهم بود مجدداً این اراده‌ي شخصی بعد از گذشت زمان کوتاهی رو به تحلیل می‌رفت و عود بیماری را در پی داشت ولی امروز نیروی اراده‌ي خداوند راه‌گشا می‌باشد.
پاسخ
#6
من اگر در قدم اول به عجزم در برابر اعتیاد اقرار کرده باشم به این باور رسیده ام که به تنهایی توانایی روبرو شدن با مسائل زندگی رو ندارم.

کتاب مثال زده که با اراده خودم نمیتونم پاک بمانم.
من نمیتونم ببخشم
نمیتونم خدمت کنم
نمیتونم خسارت نزنم
نمیتونم جبران خسارت کنم
و امروز واقعا به این نکته پی برده ام که در هیچ زمینه ای قدرتی از خودم ندارم.
حتی در تشخیص بین نیروی اراده خودم و اراده خداوند عاجزم.
آنچه توانسته ایم کار خدا بوده است.
پاسخ
#7
اگر می خواستمبا اراده و نیروی خودم کارهایم را انجام بدهم امروز هزاران کار داشتم که هنوز هینچ کدام از انها را انجام ندائه بودم نیرو و اراده ی من بهتنهایی چو لایچخ طبعت بود چرا که تصمیمات من همیشه بر مبنای خود محوری و خود خواهی یود نیرو و ارادهی منبه تنهایی نمی توانست قدم ها را کار کند مرتب به جلسات برود خدمت کند ترس های و وسوسهها را زیر پا بگرارد ولی با استفاده از یکنیروی برتر بهعلاوه نیرو ی خدم توانستم این کارها را انجام بدهم

در زمان مصرف با نیروی اراده شخصی با خود محوری تصمیم به قطع مصرف می کردم چون غرور و منیت همراهم بود مجددا این ارادهی شخصی بعد از گذشت زمان کوتاهی رو بهتحلیل می رفت و عود بیماری را در پی داشت ولی امروز نیروی اراده ی خداوند را گشا می باشد
پاسخ
#8
انجام‌بدم‌چون‌درگیراراده شخصی بودم ولی وقتی فهمیدم خداوند خواهان بهترشدن منه‌تصمیم گرفتم برخلاف میلم واراده شخصی خودم  کارهامو انجام بدم مث زندگی فقط برای امروز ومصرف نکردن واتکابخداوند وجویای اراده خداوندی شدن  مثلا بارها گذشته قطع مصرف میکردم ولی نمیشد چوگ‌درگیر هوای نفس واراده شخصی میشدم ولی باورود به انجمن وفهمیدم که خداوند باعثش شده دلگرم شدم ‌وتصمیم گرفتم که جویای این‌راه ورسیدن‌بخداوند بشم ودست ازاراده خودمحور ومخربم بردارم وخدامحوری پیشه کنم واینها کارهایه‌قبلا نمیتونستم ولی امروزه باهاشون عشق میکنم
پاسخ
#9
با سلام....
اراده شخصی شاید برای قطع مصرف کافی باشد ولی برای جلوگیری از اشتباهاتِ بعداز قطع مصرف کافی نیست.
اراده من شاید برای جلسه رفتن کافی باشد ولی در جلسه دیگران را قضاوت نکنم کافی نیست.
من برای دریافت پیام اراده قوی دارم ولی اراده ام برای اجرای آن کافی نیست.
من باید ضعفها و کم و کاستی های اراده ام را شناسایی کنم.
مثلا زمانیکه پای پول یا منافع شخصیم وسط باشد یا زمانیکه نسبت به اتفاقات پیرامونم بی تفاوت هستم ، زمانهایکه احساس تنهایی میکنم یا زملنیکه به آدمها به ثروت یا مخلوقات زمینی وابسته هستم یا زمانیکه مشورت نمیکنم جلسه نمیروم و ارتباطم با خداوند ، راهنما و نیروی برتر قطع میشود یا زمانیکه میخواهم جای دیگران باشم یا نسبت به همه چیز بدبین هستم یا جایکه پای شهوت و لذتهای آنی در میان باشد وووووو.
من زندگی کردن را بلدم ولی اراده ام برای در شرایط سخت زندگی کردن کافی نیست.
با اراده شخصی هیچوقت موقعیت سنجی درستی نداشتم.

در کل هر جا اسیر نفسهایم بوده ام نیروی اراده خودم کافی نبوده و باید از یکجای روحانی کمک بگیرم چرا که من به اندازه کافی اراده روبرو شدن با همه مسائل را ندارم.
پاسخ
#10
نیروی اراده من به هیچ وجه برای پاک شدن کافی نبود تا بتوانم وسوسه یا عادات خودمحورانه دیگرم را از خودم دور کنم.
به مرور زمان اراده ام تضعیف شده بود،باید به مرور زمان این اراده به کمک نیروی برتر تقویت شود.
پاسخ
#11
درگذشته همه جانیروواراده خودم برای همه کارهایم کافی بود ولی الان فهمیدم که نیروی اراده من مخرب است وفقط خسارت می زندوبرای تمام امورزندگی مثل پاک ماندن ،پاک زندگی کردن رفع نواقصم و....احتیاج به نیرویی برترازخوددارم
پاسخ
#12
*باسلام ودرودوادب واحترام*

*محسن معتاد*

*زمانی که می خواهم تحمل کنم برای تحمل کردن غم وغصه های زیاد ویا مرگ عزیزانمان،،،،*

*یابخواهم کاربزرگی انجام دهم،،،*

*وقتی که می خواهم روی ترسهایم پابگذارم،،،*

*حفظ کردن خودم دربرابرلذت طلبی،،،، زیاده خواهی،،،، افراط وتفریط وشهوترانی وچشم چرانی،،،*

*کنارگذاشتن ابزار وافکار قدیم،،،*

*پذیرفتن واقعیتهای زندگی،،،*

*رهاکردن رنجشها،،،،*

*برطرف شدن نواقص وکمبودهایم،،،*

*بخشیدن دیگران،،،،*

*به رشدوتغییروتکامل رسیدن،،،،*

*مشورت واعتمادکردن به دیگران،،،*

*سوءاستفاده نکردن از دیگران،،،*

*جاهایی که تسلیم مرضم می شوم نه تسلیم اصول،،،*

*برای اعتمادبه نفس داشتن،،،*

*دست ازخودخواهی وخودمحوری برداشتن،،،،*

*جبران خسارت کردن وخسارت جدیدنزدن،،،*

*برای داشتن آرامش وآسایش،،،*

*تغییردادن دیگران،،،*
*دست از دروغگویی برداشتن،،،*

*خدمت کردن،،،*

*من بانیروی اراده خودم نمی توانستم درمسیربهبودی باشم بلکه این خواست واراده خداوند است که کمکمان می کند..*
پاسخ
#13
(۱۳۹۸/۱۰/۲۴، ۱۱:۱۱ عصر)admin.a نوشته است: سوال 11 : توضیح دهید چه زمانهایی نیروی اراده خودتان جهت انجام کاری کافی نبوده ؟ ( مثلاً با نیروی اراده خودم نمی توانستم پاک بمانم ) 
نیروی اراده من مخرب است و در هیچ یک از کارهام کافی نبوده انتخاب‌های بدون مشورت بوده و همیشه شکست میخوردم امروز با کمک از نیروی برتر راهنما میتوانم موفق باشم
پاسخ
#14
امروز به کمک نیروی برتر قدرتی پیدا کرده ام که بعضی کارها را
خودم می توانم انجام دهم که البته این به واسطه خواست و حمایت نیروی برتر است ..ولی در بعضی چیزها مثل سلامتی ،
آینده ، مشکلات مالی ، وسوسه ،
کنترل نقص ها ، شناخت بیماری ،رسیدن به ارامش ، رفتار سازنده باخانواده و اجتماع ، کمک به دیگران تغییر دادن دیگران به تنهایی قادربه انجامش نیستم ..من زمانی که در بیماریم و بیماری من فعال است قادر به انجام ساده ترین کار ها نیستم و زمانی که در
بهبودیم ، قدرت نیروی برتر در من باعث می شود من هم فردی
قدرتمند شوم..اراده من  همان  اراده شخصی  است که ابزاری شده در جهت خواسته های نفسانی وبیماری اعتیاد ، لذا اراده من همیشه ماهیتی بیمار گونه و شهوانی و اهریمنی دارد .

اراده نیروی برتر  ، یعنی همان اراده واقعی و حقیقی که سرشار از معنویت است.

نیروی اراده من همیشه در تضاد و مقابله با نیروی اراده خداوند است ، ولذا همیشه در جنگ و پایداری می باشد و نمی خواهد تن به اراده خداوندی بدهد ، و سعی میکند با تمام امکانات خود از قبیل ؛ دانش منفی ، انکار ، توجیه و بهانه ، و سفسطه و استدلالهای بی پایه و اساس ، از موجودیت و ماهیت خود پاسداری و در مقابل اراده و روحانیت خرد جمعی تا آخرین سنگرهای خود مقاومت کند ، تفاوت نیروی اراده من با نیروی اراده خداوند در واقع همان مشخصه های  است که ما درقدم دوم  با کار کردن دو سوال (( نیروی برتر من چه مشخصه های ندارد و چه مشخصه های دارد )) به عبارت دیگر تفاوت بین نیروی برتر منفی ( بیماری ) و نیروی برتر مثبت ( بهبودی ) همان تضادهایست که  بطور مثال این تفاوت   در تضادهای زیر بخوبی مشهود است .

نیروی اراده من:
مخرب
منفی
ضعیف
لذت جو
خودمحور
منفعت طلب
و....
و نیروی اراده نیروی برتر:
قوی
سازنده
شایسته
مهربانانه
پاسخ
 سپاس شده توسط sepher1877 ، ناظر9 ، عبدالرحیم_بوشهر ، حـمـیـد
#15
بااراده شخصی خودم نتوانستم پاک بمانم نتوانستم
دست ازنواصم بردارم حتی نتوانستم
دروغ نگویم درست فکرکردن وتصمیم گیری 
هم درست ازاب درنیامد
نیروی اراده من درجهت پیشرفت درجهت کمک رسانی ودرست
زندگی کردنم کوتاه ومقطعیدبود
تصمیمات نصفه ونیمه زیادداشتم
کمبودقدرت دراراده شخصی من موج میزد
پاسخ
#16
سلام
 نیروی اراده من برای امیال خودم بوده و همیشه در خدمت بیماری ام بوده و من بیشتر بر اساس شرایط نوع رفتارم هم تغییر می کرد.مثل قطع یک ترس که باعث می شود من کاری را انجام ندهم و متوقف باشم.
پاسخ
#17
نیروی اراده من در تحمل ناملایمات زندگی ، در ازدست دادن عزیزان، روبرو شدن با واقعیات زندگی ، تحمل سختی ها ، در استفاده نکردن از نواقصی در شرایط مثل عدم صداقت داشتن ، عدم گذشت و ایثار کردن،عصبانی نشدن وقتی شرایط بر وفق مرادم نیست، پذیرش شرایط دیگران و عاجز بودن از تغیر شرایط و دیگران، در بهبود پیدا کردن، خدمت کردن، تسلیم اصول بودن، گردن به خواست خداوند نهادن کافی نیست چون محدود و ضعیف است و باید در تمام شرایط متصل به نیرویی برتر از خود باشم و کمک بخواهم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد
#18
(۱۳۹۸/۱۰/۲۴، ۱۱:۱۱ عصر)admin.a نوشته است: سوال 11 : توضیح دهید چه زمانهایی نیروی اراده خودتان جهت انجام کاری کافی نبوده ؟ ( مثلاً با نیروی اراده خودم نمی توانستم پاک بمانم ) 
سلام دوستان.وقتتون بخیر.امروز بر این باورم که هر گاه من بخواهد کاری انجام بدهد خراب کاری میکند و سعی میکنم که در کارها و تصمیمات مشورت بگیرم و از تجربه دوستان و کسایی که تجربه دارن استفاده کنم قبلا غرورم اجازه سوال کردن نمیداد ولی امروز اینطور نیست.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد
#19
نیروی ارادهدمن کم ناکافی همراه بانواقص افکارقالبی کمبودها نااگاه ومحدوداست ودوام وقوام ندارد وبرای انجام خیلی کارهامحدودوناکافیست خصوصاکارهایی که دردایره قدرت من نیست پاک ماندن سازندگی احترام بخودودیگران کسب درامددرست مردم داری تربیت فرزندان حفظ سلامتی حتی درست خرج کردن ودرست خوردن وخوابیدن و...
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد
#20
چند وقته که میومدم قدم کار کنم با اراده خودم مینوشتم یا میخوندم میدیدم چیزی نمیفهمم...حوصله و انرژی نداشتم..چون با اراده خودم میخواستم یبار دیگه کار کنم
یادم رفته بود باید اولش از خدا کمک بگیرم و اونو دعوت کنم به قلبم به فکرم تا انرژی به من بده

چند روز پیش واقعا دوباره دعا کردم و گفتم خستم و انرژی ندارم تو کمکم کن تا قدم ها رو بفهمم
چه خوب جواب داد اراده خدا جاری شد و من بسیار مشتاق شدم به نوشتن و فهمیدن و اجرا کردن
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان