۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۲۲ عصر
سوال 48 : چه چيز مرا متقاعد ميسازد كه ديگر نميتوانم با موفقيت مصرف كنم؟
سوال 48 : چه چيز مرا متقاعد ميسازد كه ديگر نميتوانم با موفقيت مصرف كنم؟
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۲۲ عصر
سوال 48 : چه چيز مرا متقاعد ميسازد كه ديگر نميتوانم با موفقيت مصرف كنم؟
۱۳۹۸/۱۰/۲۵، ۰۳:۴۸ صبح
امروز چون فهمیده ام که تعادل ندارم ویک سری عادت بد دارم و با اولین بار مصرف هر چیزی مشکل دارم وبه اجبار به مصرف ان می افتم پس دیگر نمیتوانم با موفقیت مصرف کنم
۱۳۹۸/۱۰/۲۸، ۰۲:۴۶ عصر
عجز ها و حال بدیهای که کشیده ام – دردهایم – رنج ها و بحرانهایم – اشفتگیم از دست بیماری – غیر قابل ادراه بودنم – اینکه به اخر خطو یاس و انزوا رسیده ام – سیستم انکار دیگر کاربرد ندارد – و از همه مهمتر اینکه توجیه و بهانه هاوبیماریم را شنا خته ام و دیگر برایم کاربرد ندارد – مصرف نواقصم در بهبودی برایم فاجعه شده و باعث حال بدی و محرومیت من در بهبودی است –اینکه امروز دیگر نمی توانم چشمانم را ببندم و واقعیت را می بینم – تجربه هایم – هشدار اطرافیانم -
همه این عوامل باعث شده تا من تسلیم شوم و دیگر نتوانم با موفقیت مصرف کنم –
۱۳۹۸/۱۱/۱۵، ۰۹:۵۱ صبح
ما زندگی را به نام راه حل زندگی خود انتخاب کرده ایم.مصرف متوالی و برگشتبه جای اول چه در زمان بهبودی(نواقص) و چه در زمان مصرف(مواد مخدر)احنمالا متقاعدمان میکندما در بهبودی حتا یک روز همنمیتوانیم نقص مصرف کنیم و بتوانیم ان را کنترل کنیم. امروز قول میدهیم عصبانی نشویم ولی بر خلاف تمام قول و قرار ها عصبانی میشویم. ما نمیتوانیم خودمان را متقاعد کنیم و بگوییم امروز خدا رو شکر حال خوبی دارم. ما دیگر نمیتوانیم در بهبودی سر خود را کلاه بگذاریم. ما در بهبودی وقتی موفق میشویم که صداقت داشته باشیم یعنی رو بازی کنیم. . هر چه تلاشمان بیشتر باشد موفق تر خواهیم بود.
اصول رو حانی در زندگی پیاده شود موفقیت تکمیل خواهد شد.
۱۳۹۸/۱۲/۱۴، ۰۶:۱۶ صبح
تحقیرهاییکه به خاطر مصرف شدم بعد از سالها پاکی از ذهنم پاک نشده و فراموش نکردم و نمیکنم که به خاطر تغییرات ناموزون جسمی و بدنی خجالت میکشیدم که در جمع خانواده و فامیل حضور پیدا کنم و در کل با اجتماع قطع ارتباط کرده بودم و در اصل از همه فراری بودم و خیلی مسائل دیگه که متقاعدم کرده چیزی به نام مصرف موفقیت آمیز وجود نداره .
۱۳۹۸/۱۲/۱۸، ۰۹:۰۵ عصر
تجربهای که به مکررات از گذشته و ترک های گذشته داشتهام این را به من ثابت کرده است.
یک بار زیاد هزار بار کافی نیست.
۱۳۹۹/۴/۲۱، ۰۱:۲۶ عصر
(۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۲۲ عصر)admin.a نوشته است: سوال 48 : چه چيز مرا متقاعد ميسازد كه ديگر نميتوانم با موفقيت مصرف كنم؟انزوا وتنهایی,خارج ازاراده بودن زندگی ومصرف,سواستفاده ها وتمام مشکلات گذشته,شکست های پی درپی,ازدست دادن داشته های امروزم,اگرنخواهم کنترل کنم ,نصیحت کنم,حال بدمرا متقاعدمیسازدکه دیگر موفقیت درکارنیست. تجربه های تلخ گذشته,شناخت نسبت به بیماری اعتیاد,فقط درمورد مصرف ,پرهیز کامل وجود دارد
۱۳۹۹/۵/۲، ۰۸:۱۴ عصر
یک نگاه به زندگی گذشته و تجربه لغزش در بهبودی که بیماریم بمراتب حادتر از گذشته شده بود مدرک مستند برای اینه که من نمیتونم مصرف موفقیت آمیز داشته باشم ...
۱۳۹۹/۵/۴، ۰۶:۱۰ عصر
تجربه ترکهای قبلی به من نشان داد نمیتوانم موادم را کنترل یا جایگزین کنم و تخریبگر مواد فقط بولدوزری است که من خاموشش کرده ام و فقط با یک دود یا پیک استارت میخورد، من بارها این اشتباه را تکرار کرده ام و همیشه شکست خورده ام، من زورم به مواد مخدر نمیرسد به همینراحتی!پس کاری به کارش ندارم
۱۳۹۹/۵/۱۰، ۰۶:۴۸ عصر
چیزی که منو متقاعد کرد تمامی ترکها وبازگشت من به مصرف بود
تمامی برنامه هایی که ریختم تا بتونم مصرفمو کنترل کنم وبا برنامه مصرف کنم ولی هیچ وقت موفق نبودم چون همیشه با شکست روبرو میشدم وتمامی تلاش من بر خلاف نوع رفتارهای من بود من مشکلم مصرف نبود مواد نبود چرا که واکنش من نسبت به اینها از روی بی تعادلی وبی جنبه گی من بود من نه جنبه داشتم ونه تعادل از این رو هیچ وقت نتونستم با موفقیت مصرف کنم
۱۳۹۹/۶/۲، ۰۳:۴۸ عصر
با سلام
غیر قابل اداره بودن زندگیم دیدن آشفتگیهای پس از مصرف و دردهایی که میکشم. مثلا ترور شخصیت شدن بخاطر دخالت در حریم خصوصی افراد.نداشتن حق انتخاب در زنگیم.عذاب وجدان گرفتن بخاطر رفتارهای ناسالمی که انجام میدهم.دیدن تنهایم وقتی داشته هایم را به رخ دیگران میکشم.توجه کردن به تجربه های دردآور خودم و دیگران.خودآزاریهایی که بعد از مصرف ابزارهای دوران مصرفی به سراغم میاید.دیدن عجز و ناتوانیم در مقابل افراد و افراط و تفریط. در کل چیزی که باعث میشود تسلیم شوم انرژی ست میسوزانم و از دست میدهم وقتی با بیماریم زندگی میکنم.
۱۴۰۰/۳/۲، ۰۲:۳۸ عصر
عدم آگاهی است که فکر کنیم می توانیم مصرف کنیم و آن را کنترل کنیم و موفق هم باشیم.
قطب دیگر تسلیم غرور و منیت است و آن خروج از نقطه تسلیم است.
۱۴۰۰/۹/۱۵، ۰۶:۱۶ صبح
با سلام
من توانایی کنترل راندارم ، با توجه به شناخت اندکی از بیماری خودم پیداکردم پذیرفتم که بیماری من بسیار مرموز وفریبنده است وبه دلیل پیشروندگی ومیل به انجام کارهای منفی ونداشتن تعادل من نمی توانم کنترلی هم برای انجام نواقص وهم بر مصرف مواد مخدر داشته باشم ، زندگی گذشته دوران مصرف وتجربه های تلخ وسعی بیهوده درکنترل کردن که جز خستگی چیزی برای من نداشت ، وسوسه واجبارو انکار، تجربه لغزش اعضا ، لذت پاکی وبهبودی ، تجربه ومشارکت دوستان در جلسات در رابطه با این موضوع .
۱۴۰۰/۹/۱۶، ۰۴:۳۳ صبح
سلام
در مواد ،الکل،نواقص موفقیت وجود ندارد.ذات این ها شکست است.روش مصرف این ها شکست است.کاری که با زندگی من کرد شکست و بی اراده بودن را در من ایجاد کرد و جزء نابودی هیچ کاری برایم نکرد.بیش از این نباید تاوان بدهم پس سعی می کنم دیگر هیچ گاه این متاع را استفاده ننمایم.
۱۴۰۱/۷/۲۱، ۰۵:۱۴ عصر
بی موفقیتم نمیتونم مصرف کنم چون عوارض واسیبهای مصرف واعتیادوخسارتهای اعتیادهنوزبعد۱۴سال پاکی خودشونشون میده درنابودی موفقیتی نیست همونطورکه توسالهای مصرف نبود
۱۴۰۱/۸/۲، ۰۱:۵۵ عصر
تاریخ را ساختم بامصرف،امروزتاریخ به من نشان میدهددیگرنمیتوانم ،بایدبرای اثبات بادیگرمعتادان بهبودی همسفرشدوخودراازافکارمعتادگونه ازادکرد
۱۴۰۱/۸/۲۱، ۱۱:۰۰ صبح
زندگی امروزم چیزیست که مرا متقاعد میکند در انجمن بمانم
هر مصرفی علامت بزرگیست برای عدم موفقیت است در مصرف نمیتواند درک و اگاهی از شرایط باشد در مصرف شدت وجود دارد فریب وجود دارد و برای انکار اینها من وانمود میکنم که موفق هستم چیزی که مرا متقاعد میکند دورنمای زندگی روحانی است که در سایه تسلیم پدیدار میشود لذت بردن از پاکی تجربه تلخ گذشته و.....
۱۴۰۱/۸/۲۲، ۰۷:۱۳ عصر
سلام
در کل که مصرف موفقیت آمیز نداریم-اثلا در مصرف موفق بودن وجود ندارد- تجربه های طولانی مصرف به من نشان داده است که اگر بخواهم مصرف نمایم جز مرگ وانحطاط چیزی نصیبم نخواهد شد...
۱۴۰۱/۸/۲۴، ۱۲:۲۸ صبح
سلام.وجود سلامتی.آرامش .طریقه برخورد صحیح با دیگران.داشتن سلامت عقل.حضور در اجتماعات و برخورد با آنها.وجود فرزندانم.
در ادامه.کارکرد قدم ها و سنت ها با رهجویان.نقطه امید و اعتماد آنها به من و راهنمایم. در ثانی عدم تعادل داشتن در مصرف کردن
۱۴۰۱/۸/۲۷، ۱۱:۰۵ عصر
عاجزیم های مصرف. درماندگی های مصرف
۱۴۰۱/۱۱/۴، ۰۳:۱۶ عصر
من بخاطر فراموش کردن بیماریم زندگیم دوباره مانند زمان مصرف مواد مخدر به آشفتگی کامل کشیده شد.
با تصمیمات اشتباه در پاکی دچار بحران های وحشتناکی در زندگی شده که همین موضوع مرا دوباره به آخر خط یعنی یأس و انزوا کشاند و همیشه با توجیه و بهانه به دنبال دستآویزهای جدید برای انکار واقعیت ها بودم .
انقدر این نواقص و اشتباهات را تکرار کردم که در افکار و رفتارم به عجز کامل رسیدم و قبول کردم هیچ کنترلی روی احساسات ندارم . همین بود متقاعد شدم دیگر راهی برای ادامه مصرف نواقص و این رفتار و افکار ندارم و باید بدنبال راه حل باشم .
را حل جلسات بصورت منظم ـ کارکرد قدم و عملکرد روی آن ـ مشورت ـ بروز کردن دانش برنامه بصورت روزانه در مورد نواقص شخصیتیم )HH
۱۴۰۱/۱۲/۲۶، ۰۶:۳۴ صبح
دراعتیادفعال موفقیت وجودنداره ته اعتیادزندان تیمارستان ومرگه بارهاوبارهاازروی ترس اجباربی پولی فشارکارفرماوخانواده قطع مصرف کردم امانشدبعدازمدتی بازمصرف کردم سالهاتلاش کردم ونشدباداروباتوخونه موندن باتغییرشغل وتغییرشهرولی اخرش مصرف کردم اونم بدترازقبل برامن دیگه هرگزمصرف جواب نمیده وبمحض مصرف بدترازجایی که قطع مصرف کردم دوباره افراطی شروع میشه
۱۴۰۲/۴/۱۳، ۰۵:۴۹ صبح
سوال 48 : چه چيز مرا متقاعد ميسازد كه ديگر نميتوانم با موفقيت مصرف كنم؟(قدم۱)
من تا آخرین قطع مصرفم زورم را زدم که مصرفم به شکل موفقیت آمیز دربیاد ولی نشد و تاوان زیادی دادم ، تامقطع زیریک سال دربرنامه هم انحراف فکری بیمارگونه من می آمد و میگفت یبار دیگه امتحان کن شاید که بشه، تا اینکه در برنامه نشستم و قدم ها را کار کردم ، وبه تجربه اعضایی که پاک بودن گوش دادم ،شناختم از جوانب بیماری و تأثیردائمی آن بر جسم و روانم را متوجه شدم، و البته دید امروز من به زندگی گذشته ام نقش بسزایی در متقاعد شدن و تسلیم شدن من داشت . امروزمتقاعدشدم که موفقیت درمصرف برای من سراب است.
۱۴۰۲/۴/۱۳، ۰۶:۵۹ صبح
به عواقب فکر میکنم حالی که امروز دارم با دوران مصرف مقایسه میکنم امتیازها ورابطه ها حال را نگاه میکنم
۱۴۰۲/۶/۱۲، ۰۵:۱۷ صبح
شایدقسمتی ازدرک من نسبت به قدم یکم وعجزهمین مطلب باشه ک یکبارزیادوهزاربارکافی نیست البته درک ویارجسمی باتجربه ازترکهای متعدد گذشته وناموفق بودن بخاطرهمان مصرف یکبارودوباره ودوباره باعث شدعجزخوددرمقابل مصرفوتاامروزدرک کنم وبااقرارب وسوسه هاتاامروزپاک بمانم
۱۴۰۲/۶/۱۲، ۰۹:۱۴ صبح
زندگی نابسامان گذشته.ام تجربه ترک های ناموفق قبلی و دردهایم
۱۴۰۲/۶/۱۵، ۰۹:۰۲ عصر
بله تجربه های تلخ گذشته من اینکه درقطع مصرف مواد یا نواقصم باشکست روبروشده بود م ومن حتی فکرمیکردم میتوانم کنترلی مصرف کنم اما هرگزنتونسم تمومی این تجربیات باعث شد من متقاعدبشم که هیچ کنترلی ندارم وبه تنهایی هیچ کاری ازم برنمیاد وهرگزنمیتونم برای یکبارهم مصرف کنم اما دربعضی مواقع بازهم پیش میاد که خودم رافریب بدم وفکرکنم میتونم وتوانایی دارم این میدونم میتونم باعث میشه من دربعضی مواقع خودفریبی میکنم دلایل موجه ولی غیرواقعی میارم
۱۴۰۲/۱۰/۱۹، ۱۱:۲۹ صبح
کارکردقدم یک بصورت احساس وشهودمراب این درک رساندکه چیزی بنام مصرف موفقیت امیزبرام وجودنداره درک کردم باتوجه ب قطع مصرف وشکستهای قبلی وتوجه ب ویارجسمی وبیماری اعتیادم برای من مصرف یکبارزیادوهزاربارکافی نیست
وقتی شناختی از بیماری نداشته باشی و کلیه کارها وتصمیم گیری هارا با نقصهای شخصیتی انجام دهی فقط شکستهای پشت سر هم بدست می اوری ومصرف مواد سرپوش و مخفیگاهی برای انهاست مرور مشکلاتی که با مصرف مواد برایم بروز کرد و موقعیتهایی که ازدست داده ام عجز هایی که متحمل و نقصهایی که قوت میگرفتندوتلاشهای بی نتیجه ای که در وجودمان با مصرف مواد سعی به کم کردن شدت شکستهای مان را میکرد و از موفقیت دور میشدیم و شکست و موفقیت رو درروی یکدیگر ایستاده اند ومصرف و موفقیت هم همینطور هستند پس مصزف موفقیت امیز توهم افکار بیمار است
قدم یک سوال 48))) چه چیزمرامتقاعد میسازد که دیگر نمی توانم با موفقیت مصرف کنم؟؟ زمان مصرف باورم این بود که اعتیاد تا آخرعمر با من است و ترک و پرهیز کامل برایم جز نشدنی ها بود در اصل ملکه ذهن و باورهای من شده بود که تا وقتی زنده ام مصرف هم با من است،،،، انجمن و کارکرد قدمها و شناخت و شواهد و تجربیات باورهای مرا عوض کرد،،، من هیچ زمانی هیچ گونه مدیریت و کنترل روی مصرفم نداشتم و امروز بنا بر تجربیات خودم و دیگر اعضا متوجه شدم با اولین بار مصرف من در چرخه اجبار قرار می گیرم که اخر و عاقبتی چون زندان تیمارستان و مرگ در انتظارم است،،، من بیماری اعتیاد دارم و از نظر جسمی حساسیت به مواد دارم و فردی افراطی هستم این اگاهی و شناخت و تجارب کمک می کند من فقط برای امروز پاک بمانم،،، تجربیات قبلی به من ثابت کرد که من بخاطر بیماری اعتیاد هیچ گاه تعادل نداشته و ندارم و نخواهم داشت،،، مدت زمان زیاد مصرف و خسارتها و ترور شخصیتی ها و تحقیر شدنها و درد و رنج و دربدری و فلاکت ناشی از مصرف باعث می شد هرازگاهی به فکر قطع مصرف بیفتم که به خاطر نااگاهی از بیماری اعتیاد و این که مشکل اصلی خودم را نمی دانستم پس از گذشت چند روز از قطع مصرف فکر می کردم این بار با تغییر نوع مواد مصرفی و یا به صورت کنترلی مصرف کردن می توانم زندگی کنم،،، اما هر مرتبه بدتر از قبل مقدار مصرفم بیشتر و زندگیم آشفته تر می شد. امروز می دانم من نه کنترل دارم،،، نه تعادل دارم و بیماریم کاری با مقطع پاکی من ندارد بدن من به مصرف هرگونه ماده مخدر و محرک از قرص و مواد مخدر و محرک و الکل الرژی دارد و من دیگر توان پرداخت اشتباهات گذشته خودم را ندارم.... قدم یک سوال 48))) چه چیزمرامتقاعد میسازد که دیگر نمی توانم با موفقیت مصرف کنم؟؟؟؟ هر راهی را هزار بار امتحان کردم و شکست خوردم و می دانم مصرف یکبار زیاد و هزار بار کافی نیست برای من و عجز و ناتوانی من در برابر بیماریم نشان می دهد که نمی توانم موفقیت آمیز مصرف کنم چون تعادلی ندارم و من همیشه با اولین بار مصرف زندگیم آشفته می شود،،،،. گذشته تلخ واشفتگی هایم که هر بار رفتم یک بار مصرف کنم یک چیزی ازدست دادم وبایک حالت زاردوباره برگشتم،،، کاری نبود که بکنم ولی نشد که نشد،،، مصرف موفقیت امیز دیگر یک رویاست،،، یعنی برای من دست نیافتنی است،،، نمی دانم چه اتفاقی افتاد فقط می دانم به خاطر سوء مصرف مواد،قابلیت مصرف ازمن گرفته شده وبااولین بار مصرف کنترل همه چیز ازدستم خارج می شود،،، دوستانی که دیگر الان درکنار ما نیستند وزیر خروارها خاک خوابیدند،،،، دوستانی که لغزش کر دند به خصوص این اواخر وزندگیشان اشفته شده همه وهمه متقاعدم کرد که نمی شود،،، دوست تازه وارد عزیزی که از راه رسیده بهترین شاهدزنده ایست که می گوید ان طرف هیچ خبری نیست ونمی شود کنترل شده مصرف کرد...
۱۴۰۳/۶/۲۹، ۰۸:۰۰ عصر
(آخرین ویرایش در این ارسال: ۱۴۰۳/۶/۲۹، ۰۸:۰۹ عصر، توسط Khodam-kojaei.)
(۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۲۲ عصر)admin.a نوشته است: سوال 48 : چه چيز مرا متقاعد ميسازد كه ديگر نميتوانم با موفقيت مصرف كنم؟من بی تعادلم هر زمان که شروع به مصرف میکنم، پس از مدت زمانی، به سرانجامی میرسم که در افراط غوطه ور گشته و هر آن، بیش و بیشتر این مرداب به دام می افکنتم حتی در زمان هایی که با صداقتی مصممانه با تمام وجود تلاش کرده ام، با دست و پا زدن هایم فقط، این لجن زار تلخ مرا بیشتر در کام خود فرو میکشاند و روح و جسم و نیروی زندگی ام را فرو میبلعد و در انتهای تمام کوشش های صادقانه ام، تنها نتیجه افسرده تر شدنم بود و در آن لحظه ی تلخ بود که بالاخره نزد خود اعتراف کردم: بله، من یک معتادم... اعتیادی مزمن و پیشرونده... پس پذیرفتم و تسلیم شدم که کنترل زندگی، از توانم خارج شده و به تنهایی قادر به موفقیت و رهایی نیستم پس از آن، هم اکنون دست یاری به سوی انجمن دراز کردم تا با کمک های مهربانانه ی افراد همدردِ خودم، بالاخره به رهایی دست یابم مصرف موفیت آمیز.. سرابی بیش نیست که همیشه ما را به سوی شکست سوق میدهد. با بندبندِ وجودم به تجربه آموختم هرگز چیزی به نام مصرف موفقیت آمیز وجود نداشته و ندارد و نخواهد داشت.
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|