امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 28 :آیا مواقعی بوده که من قادر نبوده ام ، از سر راه خداوند کنار روم و برای نتیجه
#1
سوال 28 :آیا مواقعی بوده که من قادر نبوده ام ، از سر راه خداوند کنار روم و برای نتیجه کاری به او اعتماد کنم ؟ توضیح دهید . 
پاسخ
#2
من در اکثر مواقع نمیتوانم از سر راه خدا کنار بروم و نتیجه اش را به خدا واگذار کنم که دلیلش اینه که هنوز قدم یک و قدم دو را سلولی کار نکردم و خود محورم و احساس قدرت میکنم و از طرفی هوای نفسم و سلطه جویی و لذت طلبی که تو وجودم اجازه نمیده که خدا وارد زندگیم بشه و میترسم که اگه از سر راه خدا برم کنار دیگه نتوانم بادی به هر جهت زندگی کنم و دنبال. لذتهای نفسانیم باشم
پاسخ
#3
مفهوم سوال : چند مثال از مواقعی که از روی اراده شخصی عمل کردید و قدرت خداوند را کمتر از قدرت خود دیدید بنویسید ؟
سرویس دادن به کسانی که نباید این کار را انجام می دادم
سر کار رفتن و برنامه ریزی مالی و طمع تربیت بچه ام بعضی از خدماتم در برنامه اعتماد نکردن به خدمت گذاری که رای اورده و از او حمایت نکردم شرکت کردن در بعضی از کارها که نباید انجام می دادم و یا باید انجام می دادم
مواقع : وقتی که ترسیده ام نا امید شده ام وقتی برایم لذت داشته وقتی که منافع شخصی من به صورت خود خواهی در میان باشد وقتی می خواهم انتقام بگیرم وقتی پای منافع مالی در میان است وقتی رنجش دارم وقتی پای سکس و روابط عاطفی در میان است وقتی در کنترل کردن دیگران هستم وقتی اسیر وابستگی هستم وقتی تسلیم شدن در موضوعی به ضرر من تمام می شود وقتی که باید به نقش خودم نگاه کنم و اشتباهاتم را بپذیرم وقتی باید اقرار کنتم و یا تاوان پس بدهم وقتی باید برای انجام کاری سهم خود را انجام بدهم وقتی باید جبران خسارت کنم وقتی که باید صادقانه موضوعی را با راهنما در میان بگذارم -
زمان‌هایی که احساس می‌کردم خودم می‌توانم به تنهایی بر مشکلاتم غلبه کنم زمانی که پذیرش مشکلات را نداشتم، زمانی که احساس می‌کردم خداوند مرا تنها گذاشته. زمانی که در شرایط سخت قرار داشتن اما نمی‌توانستم به او اعتماد کنم مثل آشفته شدن زندگی‌ام و مسایل مالی‌ام هر وقت که مسایل طبق نقشه‌ی من پیش نمی‌رفت نتوانستم به او اعتماد کنم و از سر راهش کنار بروم و گاهی هم چنان غرق مشکلات می‌شوم که فراموش می‌کنم که خدای هست. گاهی هم اصلاً اجازه نمی‌دادم که وارد زندگی‌ام شود چه برسد که بخواهم از سر راهش کنار بروم.
پاسخ
#4
زمان‌هایی که احساس می‌کردم خودم می‌توانم به تنهایی بر مشکلاتم غلبه کنم زمانی که پذیرش مشکلات را نداشتم، زمانی که احساس می‌کردم خداوند مرا تنها گذاشته. زمانی که در شرایط سخت قرار داشتن اما نمی‌توانستم به او اعتماد کنم مثل آشفته شدن زندگی‌ام و مسايل مالی‌ام هر وقت که مسايل طبق نقشه‌ي من پیش نمی‌رفت نتوانستم به او اعتماد کنم و از سر راهش کنار بروم و گاهی هم چنان غرق مشکلات می‌شوم که فراموش می‌کنم که خدای هست. گاهی هم اصلاً اجازه نمی‌دادم که وارد زندگی‌ام شود چه برسد که بخواهم از سر راهش کنار بروم.
پاسخ
#5
بله.
در مواقعی که در اسارت هوای نفس هستم.
به هر چیز و هر کسی که وابسته ام و حس مالکیت بهشون دارم، و فکر می کنم با سپردن از دست میدم برام سخته  و این کار مشکل به نظر میاد.
پاسخ
#6
                                                      بله  ، مواقعی در زندگی پیش می آید که ما قادر نیستیم ازسر راه خداوند کناربرویم و لذا در اینجا متوجه میشویم که مثلث توکل ( اعتقاد - اعتماد – اطمینان ) ما به اندازه کافی رشد نکرده است و لذا این مسئله بیانگر این می باشد که بیماری اعتیاد ما هنوز بطور کلی غیر فعال نشده و هنوز در بسیاری از موارد میخواهد با اراده شخصی و با زور و خودمحوری مسائل را پیش ببرد در چنین شرایطی ، مَثَل ما  ، به مانند موکلی میماند که به وکیل خود اعتماد نکند ، و لذا در نهایت خود محوری و جهل ،  خود را داناتر از وکیل خود بداند و میخواهد به هر صورت که شده  در کار اودخالت کند
پاسخ
#7
هر زمان من از سر راه خداوند کنار نمی روم که مبنای آن تصمیم ذهنیات است نه اینکه تصمیمی که می گیریم چرا که تصمیم ما باید قلبا و روحأ باشد چون ذهن بی اعتماد و همیشه خودخواه است و همه چیز را برای خودش می خواهد و حدومرز ندارد در کل ذهن ادعای کل بودن می کند.
پاسخ
#8
اول اعتماد بعد سپردن
اول خدا را دعوت کنیم و ظرفیت را بالا ببریم، بعد بسپریم.
به میزان اعتمادمان می شود سپرد.
زمانی که نمی توانم از سر راه خداوند کنار بروم، یعنی به او اطمینان ندارم.
و غرور و منیت من نمی گذارد به خدا اطمینان کنم، چرا که می خواهم خودم کارگردان همه چیز باشم.
پاسخ
#9
با سلام....
بله مواقعه ایی که بهبودی را به شیوه خودم و از فیلتر افکار خودم دنبال میکنم.

وقتی که هر کاری که دلم میخواهد را انجام میدهم یا زمانیکه درگیر بیماری رهجو یا راهنما میشوم سر راه خداوند ایستاده ام.

مثلا زمانیکه منفی ترین قسمت یک کار را در ملاک قرار میدهم یا زمانیکه عصبانی و خسته هستم یا زمانیکه فقط به یک بخشی از زندگی میچسبم یا زمانیکه در خدمت احساس توانایی میکنم و میخواهم در NA کار بزرگی انجام بدهم و فرصت تصمیم گیری را از دیگر اعضاء میگیرم یا امرار معاش با هر جور کاری یا موقعه ایی که مشارکت صادقانه را رعایت نمیکنم......... نمیتوانم به خداوند بسپارم.


مواقعه ایی که سر راه خداوند قرار میگیرم در واقع بطور غیر مستقیم به خداوند میگویم من از تو بیشتر میدانم.
پاسخ
#10
بله؛
در ابتدا به این شکل است چون به کله بیمارم (اعتماد به نفس) بیشتر از نیروی برتر (عزت نفس) اعتماد دارم (بها میدهم) و همین باعث فعالسازی ترس­هایم است.
واهمه از دست دادن یا بدست نیاوردن که باعث جنگ درون و فرسایش ایمان و رشد ترس واهی می­شود، مانع اعتماد به نیروی برتر وسپردن نتیجه به او می­شود.

امیــد تنهــا چیزی است که از ترس قویتـر است و شک راه های رسیدن به هدف را بررسی می­کند و ﺻﺒــــــــﺮ  ﻭﺍﮐﻨﺶ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﺩﺭ ﺑﻬﺘــــﺮﯾﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﻧﻪ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻓﺮﺻﺖ است.

انتخاب رنج و آرامش بعهده و تعهد ایرج معتاد در قبال خودش است.
(۱۳۹۸/۱۰/۲۴، ۱۱:۲۱ عصر)admin.a نوشته است: سوال 28 :آیا مواقعی بوده که من قادر نبوده ام ، از سر راه خداوند کنار روم و برای نتیجه کاری به او اعتماد کنم ؟ توضیح دهید . 
پاسخ
 سپاس شده توسط Nazer 5 ، ناظر9 ، حـمـیـد ، tazarviman
#11
سلام
بله
خودمحوری و خود خواهی و احساس دانایی باعث میشود که احساس کنم می توانم کاری انجام دهم.مانند قطع مصرف که همیشه ترس داشتم.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حـمـیـد ، آریا داریوش
#12
ازسرراه خداوندکناررفتن یانرفتن دائمی نیست.✌️
هرموقع یاهرجاییکه به خودم یا دیگران تکیه کردم قادرنیستم ازسر راه خداوندکناربروم ✌️
هرموقع که ترس از زندگی داشتم قادرنیستم ✌️
هرموقع که مراحل سپردن رایکی یکی انجام ندادم قادرنیستم ✌️
هرموقع که داخل مشکل یااتفاق گیرمیکنم،احساس بدبختی،یآس 
وناامیدی میکنم قادرنیستم✌️
هروقت که میخواهم دیگران راتغییردهم، ازسرراه خداوند کنارنمیروم،هرکجامسئولیت خودمراگردن دیگران
می اندازم قادرنیستم✌️
پاسخ
#13
بله خیلی زیادوقتی برروی خواسته هاپافشاری میکنم
وقتی تحمیل عقیده میکنم
موقعی که زودترازموقع نه دروقت خودش چیزیومیخام
وقتی توحال نصیحت وکنترل هستم
وقتی برای دیگران تصمیم میگیرم یاوقتی
که دیگران رابانواقصدمجبوربکاری میکنم
هروقت خودخواه وازخودراضیم
ودرکل هروقت خودم خدامیشوم 
دقیقاجلوخواست خداوندرامیگیرم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد
#14
سلام

بله- مواقع خود محور ومغرور وخودخواه می شوم وفکر می نمایم که خودم می توانم کارها را انجام دهم.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر10 ، آریا داریوش
#15
هرگاه که من درگیر لذت ها باشم و نخاهم انها را از دست بدهم یا همان با اراده شخصی خودم زندگی کردن
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، حـمـیـد
#16
تقریباتمام عمرم خصوصاسن اعتیادفعالی وحتی امروزم هروقت خودخواه خودمحورم یادرمسیربهبودی نیستم عصبانیم یاازروی نواقص و واحساساتم عمل میکنم منتظرنتیجم فکرمیکنم خودم بهتربلدم خودسرویس دهم توجهی به نکات ندارم عجولم و....خودم خدامیشم وباکله خودم چیزهاروبررسی میکنم دقیقاسرراه خداوایسادم ونمیزارم امراون اجرابشه وامرامرمنه وتهشم گندزده میشه بهمچی
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، Mohsen1365g


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان