۱۳۹۸/۱۰/۲۴، ۱۱:۲۱ عصر
سوال29 : آیا مواقعی بوده که قادر بوده ام ، از سر راه خداوند کنار بروم و نتیجه کاری را به او بسپارم ؟ توضیح دهید .
سوال29 : آیا مواقعی بوده که قادر بوده ام ، از سر راه خداوند کنار بروم و نتیجه کاری ر
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
۱۳۹۸/۱۰/۲۴، ۱۱:۲۱ عصر
سوال29 : آیا مواقعی بوده که قادر بوده ام ، از سر راه خداوند کنار بروم و نتیجه کاری را به او بسپارم ؟ توضیح دهید .
۱۳۹۸/۱۱/۱، ۰۴:۰۹ عصر
بله مواقعی که به آخر خط رسیدم و دیگه هیچ راهی برام باقی نمانده بود از سر. راه خدا کنار رفتم مثل ترک مواد مخدر .دیوانگی و غرور کاذب و خود محوری من انقدر زیاده که به آسانی نمیتوانم از سر راه خدا کنار بروم و همیشه خودم را عقل کل میدانم و تصور باطل میکنم که خودم میتوانم
۱۳۹۸/۱۱/۷، ۰۱:۳۳ صبح
مواقع : وقتی لذت چیزی با تمام طعمش در دستانم بود اما از ان گذشتم – وقتی علیرغم توانایی انتقام نمی گیریم – وقتی در حین نا امیدی مطلق به جلسات رفته ام و با راهنما تماس گرفتم – وقتی که بر پایه اصول روحانی هستم و با هالی ای از اعتماد متواضعانه راه کار های راهنما را به کار می بندم – وقتی که فهمیدم توانایی ندارم و رها کردم ( سرویس دادن ) – وقتی در مورد کاری قبل از اقدام مشورت کردم – وقتی که پا روی اراده شخصی گذاشتم علیرغم هر نوع احساسی که داشتم – وقتی که تسلیم بودم و بدون جنگ اعتماد کردم -
۱۳۹۹/۴/۲۸، ۱۰:۵۷ صبح
موقعی من می توانم زندگی خودرابه خداوند بسپارم وازسرراه اوکنارروم که شرایط سپردن راانجام دهم یعنی نترسم،دنبال نتیجه دلخواه نباشم ،ازاراده شخصی دست بردارم ، حرص نخورم ،جنگ وکنترل نکنم وسهم خودم راانجام دهم. ولی مواقعی هم وجود دارد که من ناخود آگاه وتحت اجبار وبعضی وقتها هم آگاهانه زندگیم را می سپارم.
قطع مصرف مواد یا ازدواجم ازسراجباربود.ولی گوش دادن به حرف راهنما حتی اگرباب میل من نباشدیااینکه درجلسات اداری ازجنگ کردن دست بردارم ،یعنی اینکه زندگی رابه خداسپردام وازسرراه اوکناررفته ام.
۱۳۹۹/۵/۲، ۰۸:۵۶ عصر
مواقعیکه که به عجز خودم در برابر آنچه که در زندگیم تولید اشکال میکنه اقرار کرده ام، رها کرده ام و نتیجه رو به خدا سپردم.
تا زمانیکه مصرف مواد مخدر لذت و قدرت میداد تمایل به رها کردن نداشتم وقتی که در دام اجبار و انکار افتادم و تمایل داشتم قطع مصرف کنم ولی توانایی شو نداشتم. در اوایل مصرف ترس از دست دادن نشئگی مانع قطع مصرفم میشد. در اواخر ترس از خماری بود که نمی تونستم قطع مصرف کنم. بعد از افت و خیزهای فراوانی که در دوران مصرف برای مصرف و قطع مصرف داشتم بالاخره به نقطه عجز رسیدم و خودم رو به انجمن سپردم نتیجه اش پاک شدن، پاک ماندن و پاکزیستن بود. این مثال رو در مورد بزرگترین مشکل اکثرمون نوشتم تا به این نتیجه برسم رهایی به مراتب بهتر از اسارته. نتیجه رهایی احساس آرامش و آزادی است.
۱۳۹۹/۵/۳، ۱۲:۴۸ عصر
ما وقتی به خداوند توکل می کنیم ، و زندگی خود را به او می سپاریم ، فقط متمرکز به روی وظایف و مسئولیت های خود هستیم و نتیجه را به خداوند می سپاریم ، بنابراین ، توکل همیشه ما را از ، دلهره ، تشویش ، اضطراب ، ترس و ناامیدی و افسردگی و سرخوردگی ها ، رهایی می بخشد ، و در نهایت برای ما صلح و آرامش به همراه می آورد
۱۳۹۹/۵/۱۹، ۱۲:۱۰ عصر
وقتی ازخداوند شناخت پیدا کردم ومعنی تسلیمو فهمیدم تصمیم به سپردن گرفتم وچیزهای خوبی عایدم شده که دارم توی زندگیم ازشون استفاده میکنم مث صداقت مث کنار رفتن اجبار وبه ارامش نسبی رسیدنم مث ارتباط با راهنما وحرف شنویی ازش مث انجام دادن سهموحرکتم ومنتظر نتیجه دلخواه نبودن
۱۴۰۰/۲/۲۱، ۰۳:۰۸ عصر
بله هر چه قدر بیشتر بتوانم اعتماد کنم و از سر راهش کنار بروم
در حقیقت دارم به او اطمینان می کنم و می سپرم و دست و پا نمی زنم و رها می کنم.
۱۴۰۰/۳/۲۳، ۰۵:۱۱ عصر
با سلام....
من به دو صورت تمایل به رها کردن و سپردن پیدا میکنم. ۱- یا از سر نیاز و ترس از دست دادن چیزی کوتاه میایم یعنی کاملا آگاهم که خواسته ام بیمار گونه است اما اگر بجنگم از دست داده ام و باخته ام اینجا تمایل به رها کردن ندارم ولی رها میکنم ولی همراه با درد-رنجش-نقشه کشیدن و آزار دادن خودم میباشد یعنی شخصیت را به اصول ترجیح دادم. ۲-مواقعی ایی که آگاهی از مخرب بودن میل و اراده خودم دارم و با فرض بر اینکه در آن جنگ پیروز شوم اما با تمایل و فروتنی و اصل روشن بینی و ایمان به خداوند ترجیح میدهم نجنگم و نتیجه را به خداوند بسپارم و به آرامش برسم. بعضی مواقعه خداوند کار میکند بعضی مواقع کار نمیکند و باید خودم کار کنم یعنی باید با موقعیت شناسی و تشخیص شرایط سخت از روی اعتیادم عمل نکنم. جایکه خودم بستر اعتیاد را فرهم میکنم خداوند برایم کار نمیکند و نمیتوانم رها کنم.
۱۴۰۰/۹/۱۴، ۰۳:۰۸ عصر
سلام
زمان مصرف هر وقت مشکلی برای مصرف پیدا می شد فکر می کردم که دارم به خدا توکل می کنم.انکار واقعیت بیماری ام.حال در انجمن برای این که بتوانم پاک بمانم باید از سر راه نیروی برتر کنار بروم و اجازه بدهم در بهبودی من کار کند.اجرای اصول روحانی انجمن به من کمک می کند.
۱۴۰۰/۱۱/۲۳، ۱۱:۳۰ عصر
مواقعی که کنترل کردم وجنگیدم،نتیجه دلخواهم رابدست نیاوردم.
تادقیقه 90 خودم رابرای حل مشکل یاآن کار به جبرواداشتم. وقتی که نمیشدشروع به رهاکردن کردم عدم توانایی وترس وجلو دیگران کم آوردن وبعد رهاکردن نتیجه رضایت بخشی ندارد مواقعی بود که از روی ناآگاهی رهاکردم موقعی که درزندگی ازروی آگاهی، دیدم ومشورت کردم جوابم را درنظر گرفتم وهرتصمیمی که گرفتم طبق اصول بود وبعد رهاکردم نتایج هم رضایت بخش بود این به بهترین شکل است. هیچ موقعی برای انجام کاری یاتجربه کردن،آخرکارنیست ما بطور مداوم درحال تجربه کردن هستیم تجربیات تلخ ماراخودساخته میکند هرموقعی که فکرمیکنم مادرخوبی هستم یاکارمند خوبی هستم نمیتوانم رهاکنم✌️ بعدازمدت پاکی برای درست کردن زندگی زورمیزدم ✌️ هرکجا که زورمیزدم که کار خواهر یابرادر وفرزند ورفیقم حل شود رها نکردم
۱۴۰۱/۵/۳، ۰۳:۰۸ صبح
فرایندبهبودی نوسانات داردکشمکش بین روحانیت و بیماری.امامابرروی وظایف مسئولیتهای خود هستیم نتیجه برای خداوند است پس من از دلهره و تشویش و اضطراب سرخوردگی افسردگی ترس دور خواهم بود
۱۴۰۱/۵/۳، ۰۸:۴۵ عصر
بله زمانیکه دست ازجنگ وپافشاری واصرار برمیدارم
زمانیکه رویه آدمها را میپذیزم وازکنارشان میگذرم زمانسکه تصمیم میگیرم برای بدست اوردن چیزی دست وپا نزنم خودم رامحاکمه نکنم سرزنش نکنم تحقیزنکنم تلاش میکنم تاجاییکه مطمن باشم تلاشم جواب میدهد اما وقتی تلاش من جواب نمیدهد بهتره رهاکنم ومنتظر جاری شدن اراده پروردگارم باشم ا زجانیکه رها میکنم به سپردن نزدیکترمیشوم
۱۴۰۱/۹/۳، ۰۵:۱۸ صبح
بله وقتی تمرکزم روی خودم بهبودیم
وانجام تعهدات ومسیولیتهای خودم باشه دعاکنم وخواستاراگاهی ازخواست واراده خداوندباشم درجلسه شرکت کنم وعاجزواررفتارکنم اصول روحانیوتوزندگیم تکراروتمرین کنم ونیاز جمع برخواست من ارجع باشه اینده نگری کنم وتصمیماتم برپایه اصول روحانی ومشورت باشه درجهت خواست خداوندحرکت میکنم وازسرراه خداوند کناررفته ام
۱۴۰۱/۹/۲۱، ۰۶:۵۴ عصر
سلام
بله- با کارکرد قدم ها وخواستن تغییرات در بهبودی شخصی ام توانسته ام کاری را به نیرویی برتر واگذار نمایم ونتیجه آن بهتر شدن وتصمیم درست گرفتن بوده است...
۱۴۰۱/۱۱/۲۵، ۰۹:۲۸ صبح
خیلی سخت بود این سوال ...همه جواب ها رو با دقت خوندم.دوباره خلا قدم اول اومد سراغم..ذهنم غرق در جواب این سوال شد. احساسی بهم میگه اگه این سوال خوب فهمیدی تو قسمت های بعدی مشکل نداری خدایا فهم و درک ناقص من از پاسخ این سوال عاجزه کمکم کن نشانم بده و در بهبودی راهنماییم کن
۱۴۰۲/۱/۲۷، ۰۳:۴۲ عصر
بوده بله مثلاوقتی وسوسه بشم وزنگ بزنم اقرارکنم حالاوسوسه هرچی یازمانهایی که برخلاف احساسات منفی ومخربم اصول روحانیوبکارببرم زمانهایی که کنترل قضاوت نصیحت فضولی نکنم زمانهایی که توجلسه بی حوصله بشم ولی تااخربشینم وقتی براکارام برناما ریزی کنم وقتی ازخودم بدون ترس باراهنمام حرف بزنم زمانی که راجع بچیزی دعاکنم وصبرو....درمسیراصول روحانی که باشم بروال برنامه پس خودمحورنیستم ودمسیراراده خداوندم
۱۴۰۳/۹/۲، ۰۳:۵۵ عصر
بله زمانهایی ک جلسه میرم براهنمام زنگ بزنم دخالت تواموری ک بمن مربوط نیست نکنم وتکراروتمرین اصول روحانیوداشته باشم ودعاوخدمت میکنم برروی خواسته هام اسرارنکنم .....تونستم ازسرراه خداکناربرم ونتیجه حتمادرست وبهترازاراده منه
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|