۱۳۹۸/۱۰/۲۵، ۰۴:۳۳ عصر
سوال 26 : در نتیجه کارکرد قدم پنجم رابطه ام با راهنمایم چگونه تغییر کرده است ؟
سوال 26 : در نتیجه کارکرد قدم پنجم رابطه ام با راهنمایم چگونه تغییر کرده است ؟
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
۱۳۹۸/۱۰/۲۵، ۰۴:۳۳ عصر
سوال 26 : در نتیجه کارکرد قدم پنجم رابطه ام با راهنمایم چگونه تغییر کرده است ؟
۱۳۹۸/۱۱/۱۳، ۰۲:۳۶ صبح
من برای به باور رسیدن به اینکه به یک نیروی برتر اعتماد کنم باید حرکت و اقدام و عمل کنم و بهترین راه برای ارتباط با راهنما قدم کار کردن و خصوصا قدم پنج است که باعث می شود رابطه من صمیمی تر و عمیقتر شود و این با اقرار خطا ها و راز هایی که با او در میان می گذارم اتفاق می افتد .
پس مهمترین نکته این سوال اقدام و عمل برای بهبود رابطه با راهنما است و از صادقانه اقرار کردن شروع می شود .
۱۳۹۸/۱۲/۵، ۰۴:۰۵ عصر
با کارکرد قدم های قبلی به او نزدیک شدم و اعتماد کردم و این اعتماد باعث شد تا در این قدم همه وجود خود را به او اقرار کنم و در نتیجه روحانیت او با من پیوند خورد و خودم را در کنار او احساس می کنم و دوستش دارم
...................................................................................................................................................................................................................... پیام سوال : راهنمای من نباید تایید کننده و یا ردکننده من باشد وبلکه باید با او چگونگی دقیق خطا هایم را پیدا کنم و به من بگوید و قرار نیست با راهنمایم دوست شوم بلکه قبل از دوست دوست شدن باید در این رابطه او هدایت گر من باشد – راهنمای من باید یک هدایت کننده خوب باشد نه یک دوست خوب و یا یک عاشق خوب
۱۳۹۹/۴/۲۸، ۰۱:۲۳ عصر
احساس نزدیکی بیشتری کردم ،متوجّه شدم که او گمنامی مرا حفظ میکند و در رابطه با رفتار و اعمال گذشتهی من قضاوت احساسی نمیکند ،متوجه شدم که او هم مثل من از بیماری اعتیاد رنج میبرد و در این نقطه با هم مشترک هستیم و به عنوان یک دوست و یک لیدر (راهنما) به او تکیه میکنم.
۱۳۹۹/۵/۲، ۱۰:۱۲ عصر
بعداز کارکرد این قدم،کلیشه ای صحبت کردن با راهنما کمتر میشود
از حاشیه صحبت کردن دست برداشتم وصادقانه اقرار میکنم احترام متقابل درما بیشتر شده است بعداز گفتن هرچیزی یا هراحساسی با راهنمایم،همدرد شدیم
۱۳۹۹/۵/۳، ۰۴:۵۲ صبح
پس از اعتماد کردن واقرار به گذشته ام با راهنمایم ، و با دست بر داشتن از مخفی کاری و اقرار رازهای خود خجالت .و رو در واسی و ترس از بین میرود و جایش به اعتماد و رفاقت و دوستی های بیشتر و اعتماد متقابل نمایان می گردید .
۱۳۹۹/۹/۴، ۰۳:۳۴ عصر
هر چه من بیشتر با خودم صادق بودم
راهنمایم بهتر توانست به من در مسیر بهبودی کمک کند و بهتر از من شناخت پیدا کرد و مسیر بهبودیم بیشتر هموار شدو مسیر بهبودی برایم درد ناک نبود
۱۴۰۰/۱۱/۱۰، ۰۴:۱۱ عصر
سلام
من همیشه از اعتماد و برقراری رابطه در مسائل مختلف زندگی پرهیز می گردم.زمانی برای اولین بار یک رابطه با اعتماد با راهنما شروع کردم ترس داشتم.و فکر می کردم نمیتوانم راحت افکار و احساس خودم را بیان کنم.این ارتباط باعث ارتقاء بهبودی من شده و من توانستم بهتر این احساسات و افکار با راهنما بیان کنم .
۱۴۰۱/۶/۱۶، ۰۱:۱۰ عصر
سلام
من در زمان کارکرد قدم ۵ ترس داشتم و فکر می کردم مورد سرزنش قرار می گیرم.اما بعد مطمئن شدم که باید گفت و اعتماد کرد و تلاش برای ادامه مسیر با راهنما گفتن همیشه به راهنما باعث پیشرفت من می شود.
من رابطه با راهنمایم امروزه کمی متفاوت تر شده و دوستیمان مستحکم تر شده و رنگ و بوی تازه ای گرفته من قبلا راهنما را به چشم یه دوست همدرد می دیدم ولی امروزه این رابطه کمی متفاوت تر شده و هر زمان که راهنمایم را میبینم حسی متفاوت همراه با امنیت در خودم احساس میکنم امروز اعتماد به راهنما بدون هیچ قضاوتی باعث شده بتوانم بهتر اسراز و نواقص و چگونگی دقیق خطاهایم را بدون ترس نزد او اقرار کنم و میدانم فارغ از دوستی او یک هدایتگر و هادی در این مسیر و فرایند روحانی کنار من است و هدف او فقط کمک کردن به من است و من هم سعی میکنم که بتوانم از این انسان ارزشمند نهایت استفاده در جهت بهبودی داشته باشم و از خداوند بابت این محبت و گذاشتن راهنمای خوب سر راه من سپاسگزار هستم
۱۴۰۱/۱۰/۷، ۰۲:۲۶ عصر
سلام
=زمانی که من توان نداشتم احساسات وافکار خودم را در میان بگذارم راهنمای من نیز نمی توانست تجربه ای به من بدهد وبرای این که بتوانم تغییراتی در وجود خودم ایجاد نمایم باید کاری انجام می دادم و بهترین کار خواندن با راهنما بود که بعد از شروع قدم پنج متوجه خیلی از اشتباهات خودم در زندگی ام شدم...
۱۴۰۱/۱۰/۱۳، ۰۶:۲۵ صبح
درابتدای اومدن توبرنامه وداشتن وگرفتن راهنما
رابطه من کلیشه ای بودونمیدونستم اصلاهدفم ازگرفتن راهنما واین رابطه چیه بمروردرطی کارکردقدمهاودادن شناخت ازخودم براهنمارابطه عمیق تربی ترس تروقلبی ترشددرقدم ۵پس ازاقرارصادقانه ترازنامه ها این رابطه صمیمانه وسرشارازاحترام واعتمادشد وبدون ترس تونستم درکنارراهنمایم احساس امنیت کنم
۱۴۰۲/۷/۳۰، ۰۶:۳۱ صبح
اندازه کیفیت رابطه را رهجو معین می کند هر چه قدر این رابطه باز تر باشد احساس نزدیکی و اعتماد هم بیشتر است
۱۴۰۳/۳/۱۹، ۰۶:۴۳ عصر
سلام
راهنما اولین شخصی است که من به او اعتماد می نمایم. در مواردی که مسائلی در زندگی ام باعث آزار من می گردید را به راهنما می گفتم. بدون ترس و نگرانی. این اطمینان و اعتماد من را برای گفتگو های بیشتر با راهنما تشویق کرد...
۱۴۰۳/۳/۱۹، ۰۹:۰۹ عصر
کارکردقدم پنج اولین تجربه من دراعتماد کردن وباورداشتن بود ازاینکه تونستم به یک نفر اعتمادکنم واز بیماری خودم ورفتارهای بیمارگونه ام اندیشه واحساسم صادقانه صحبت کنم تجربه شگرفی بود که هرگزتجربه ش نداشتم ترسهام کمترشد اون حس شرم وخجالتم ازبین رفت اعتمادم وباورم قوی ترشد واحساس نزدیکی وراحتی بیشتری کردم وامروزخودم راجدا ازاونمیبینم ودلگرم به انجمن ورهنمودهاش،هستم
۱۴۰۳/۷/۱۴، ۰۶:۲۵ صبح
زیربنای رابطه من و راهنمایم عشق است در رابطه راهنما و رهجو اگر عشق وجود نداشته باشد این رابطه معنا و مفهومی هم نخواهد داشت، با کارکردن قدم چهار و پنج متوجه شدم که میتوانم رابطه صمیمی تری با راهنمایم داشته باشم با کارکردن قدم پنج سعی کردم همیشه در برابر راهنمایم خودم باشم، خود واقعیم بدون ماسک. وحال به این باور رسیده ام که دوستی دارم که همیشه دو گوش شنوا بدون هرگونه کنترل و سرزنش و قضاوتی را بدون منت در اختیارم میگذارد و همیشه آماده شنیدن مشارکتها و درد دلهای من میباشد.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|