امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 15 : چگونه عدم توانایی یا عدم تمایل من برای تجربه کردن بعضی از احساسات باعث به و
#1
سوال 15 : چگونه عدم توانایی یا عدم تمایل من برای تجربه کردن بعضی از احساسات باعث به وجود امدن این رنجش شد ؟
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، Sajad0663
#2
احساس ترس-احساس حقارت-احساس ذلیل شدن-احساس بدبختی--احساس خجالت-احساس قربانی شدن و مورد ظلم واقع شدن -احساس خشم-احساس عدم اعتماد به نفس
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، admin1
#3
مفهوم سوال : تحمل کدام احساس را نداشتم از کدام احساس فرار می کردم
من در این سوال هر رنجش خود را بررسی می کنم تا متوجه شوم که برای تحمل نکردن چه احساسی یا فرار از چه احساسی باعث به وجود امدن این رنجش در من شده است
مثلا اگر در خیابان در حین رانندگی کسی جلوی من می پیچد تحمل نکردن احساس ترس و و فرار از احساس کم اوردن باعث می شود رنجش بگیرم و واکنش نشان بدهم 
پاسخ
 سپاس شده توسط داراب م ، حـمـیـد ، admin.a ، ssaeedg ، ناظر11 ، Sajad0663
#4
ناصادقی ما درشدت بخشیدن به رنجشها به روشهای مختلف کمک می کننند تا ما واقعیات را نپذیریم وحقایق راوارونه جلوه دهیم .مثل بزرگ نمایی نقش دیگران ونادیده گرفتن نقش خودمان ،
عدم مسئولیت پذیری درمورد رفتارخود ،حدس زدن وقضاوت درمورد نیت وانگیزه طرف مقابل ، عدم صداقت برای قراردادن خود بجای طرف مقابل یعنی عدم درک متقابل.

مادرمواجه شدن بایک رنجش کوچک
صداقت لازم را برای طرح آن باطرف مقابل نداریم ودرنتیجه آن رنجش بزرگتر میشود.
پاسخ
#5
وقتی که نمی تونستم نقش خودم رو در جایگاهی که بودم ایفا کنم حسادت دست به کار می شد و احساس نارضایتی در من تولید رنجش از خودم و خداوند و دیگران می کرد.
و زمانیکه از زیر بار مسئولیت هام شانه خالی می کردم از کسانیکه بهم برچسب بی عرضگی یا بی غیرتی می زدند رنجش می گرفتم.
پاسخ
#6
چون مااحساسات خودرانمی شناسیم
ویاطریق بروزآنهارابلدنیستیم وبعضی
مواقع تمایل نداریم باآنهاروبه روشویم باید آنها را لیست کنیم .


⬅️یکی ازابزارهایی که بیماری ما توسط
آن احساساتمان راسرکوب می کندرنجش
برداشتن ازدیگران است.مثل ترس، بی ارزشی، خودکم بینی، درماندگی، وابستگی، قربانی شدن، حق به جانبی وغرور
پاسخ
#7
در گذشته من اکثرا نسبت به مسئولیت های زندگیم آدمی بی تفاوت بودم چرا که تمایل به کار و پذیرش مسئولیت هایم را نداشتم و همین امر موجب ناتوانی من میشود که همین دلیل باعث میشود مسئولیت های زندگیم را بر دوش دیگران بیاندازم که نتیجه این کار بوجود آمدن رنجش در من میشود.✌️
توضیح اینکه چون من نمی خواستم احساساتم را بپذیرم و عدم تمایلم اجازه نمی داد که خودم را پیدا کنم و واقعیت ها را بپذیرم✌️
 بنابراین هر زمان آن احساسات را مرور می کردیم دوباره موجب عصبانیت و پرخاشگری ما میشود و همیشه دیگران را مقصر میدانستیم و اینکه به دلیل ناآگاهی ناتوان بودیم.✌️
در کل اینکه عدم توانایی و تمایل هیچ وقت به من اجازه بیان احساساتم ، روبه رو شدن با واقعیات و پذیرفتن خودم را به همان شکلی که هستم را نداد و همیشه در رویا و توهم زندگی میکردم .✌️
همین امر موجب شده بود که همیشه از خودم فراری باشم و خودم نباشم.✌️
نپذیرفتن واقعیت وجودی خودم و شرایط موجودفقط باعث بوجود آمدن رنجش برایم میشود..و با فکر کردن به آن دامنه رنجش هایم بیشترمیشود.✌️
اصلا انسان ناتوان نیست بلکه عدم   تمایل باعث ناتوانی او می شود
پاسخ
#8
ناصادقی من باعث شده که من نقش خودم رادررنجش بررسی نکنم وبه آن نگاه نکنم وتقصیرخودم رانپذیرم
درواقع این عمل من باعث تشدیدرنجشم
شده است
هیچ وقت اجازه نداده که من انگیزه واعتقاداتم رادرآن رنجش بررسی کنم
وکم کنم که چه اعتقادپوچی وانگیزه بی ارزشی باعث این رنجش شده است 
صداقت باعث میشودکه من نقش خودم رادقیقا بررسی کنم
پاسخ
#9
با سلام....
عدم توانایی: بلد نیستم ، نمیدانم و نمیتوانم با احساسات حاصله از رنجش چجوری روبرو شوم.

عدم تمایل: یعنی حداقل یه چیزایی از نقش خودم متوجه شدم ولی میل و رغبت آنرا ندارم ، دوست ندارم ، دلم نمیخواهد احساسات حاصله از نقش خودم را بپذیرم.


یعنی یا نمیتوانم یا نمیخواهم با احساساتی که بعد از پیدا کردن نقش خودم مثل ( خود کم بینی ، سرخوردگی ، خجالت ، تایید نشدن ، تاسف خوردن ، حقارت ، بی ارزشی ، خودآزاری ، بدبختی ، به حساب نیامدن ، ضعیف کُشی ، بخطر افتادن امنیتها و غیره...... روبرو شوم و با گرفتن رنجش و حفظ آن میخواهم روی این احساسات سرپوش بگذارم.
پاسخ
 سپاس شده توسط ssaeedg ، ناظر11 ، حـمـیـد ، Sajad0663
#10
نواقصی که درمن وجود داشتند مثلا من درحین رانندگی تحکل اینو نداشتم کسی از من سبقت بگیرد واگه کسی از من رد میشد حتما بایداز او جلو می زدم حالا بگذریم از اینکه خطرناک هم بوده باشه باید انجام می دادم یا اگر با کسی هم صحبت هم می شدم سعی می کردم دانش واطلاعاتمو به رخ طرف بکشم تا مرا تایید کند ویا اگر با کسی جروبحث می کردم اگر کسی شاهد ماجرا بود کم نمی آوردم حتی اگر کار به جاهای باریک کشیده می شدو اینکه نمی تونستم ببینم کسی بهتر از من می داندیا بهترازمن رانندگی می کند یعنی غرور ،خودکم بینی، تایید طلبی و....برای پرکردن خلا درونیم استفاده می کردم
پاسخ
#11
مفهوم سوال اینه که :
 1.توانایی یا به عبارتی تحمل کدام احساسم را نداشتم
2.تمایل تجربه کردن کدام احساس را نداشتم یا به عبارتی  از کدام احساس فرار می کردم
خیلی از ماها تحمل بعضی از احساسات رو نداریم مثلا احساس عقب ماندگی
مثلا من به شخصه اصلا نمی تونم ببینم کسی از همکارام ازم جلو زده یا وضع مالیش از من بهتره Big Grin

تمایل همون حس خوبیه که ما تو خیلی از قدم ها تجربش می کنیبم و ازش صحبت می کنیم
اما گاهی ما تمایل نداریم از بعضی حس ها استفاده کنیم
و سئوال داره میگه که باید روی این دو موضوع روی خودمون بیشتر کار کنیم
و تمایل و توانایی تحمل بعضی از احساسات ناخوشایند را یاد بگیریم
در اصل می خواد که ما یاد بگیریم، مهارت های بیان احساسات ناشی از رنجش رو یاد بگیریم.
پاسخ
#12
سلام 

من همیشه با احساسات مشکل داشتم.یا اثلا درک نمی کردم ویا فرار می کردم.من برای فرار از احساس مواد میزدم.من وقتی نمی خواستم احساسی را تحمل کنم میرفتم ورنجش را با خود حمل می کردم.
احساس خود کم بینی
احساس ترس
احساس به حساب نیامدن.
پاسخ
#13
من هرگزنمیخام نه بشنوم واینکه گاهی ترسهاوغرورکادب
ویااینکه حق انتخوابوازدیگران میگرم
برای من همیشه بایدچشم حتماالان شماامرکنید
وخدایی کردن ملاکه بخودم  وعده میدهم
ونمیزارم دیگران حرفشونوبزنن
پاسخ
 سپاس شده توسط راکی ، یثنا
#14
درک وفهم وشناخت یک احساس به اندازه ای ک هست برامنی که عدم ثبات عاطفی دارم وازکاه کوه میسازم خیلی مشکله خشم درونی من مثل بنزین همیشه هراحساسیوبصورت فاجعه درمیاره من ازنه شنیدن بیزارم چون خودخواه وپرتوقعم حالااین نه بهرصورتی که باشه من دقیقااونوجنگ دعواوبی معرفتی طرف میبینم وکارتمومه
پاسخ
 سپاس شده توسط یثنا


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان