سوال 21: برای احساس کردن مجدد چه احساسی ، بیشترین مشکل را دارم ؟
امتیاز موضوع:
سوال 21: برای احساس کردن مجدد چه احساسی ، بیشترین مشکل را دارم ؟
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
۱۳۹۸/۱۱/۳، ۰۴:۳۵ صبح
احساس ترس .گناه وخجالت اضطراب در مقابل بر ملا شدن حقیقت.خود کم بینی حقارت حسادت پوچی شکست تنهای ناامیدی غم افسوس مرگ عزیزان رودرباسی ناتوانی .
۱۳۹۸/۱۱/۱۵، ۰۶:۰۲ صبح
بیان احساس دوست داشتن به اطرافیان – دیدن و روبه رو شدن با احساس کم اوردن در گذشته – احساس کم اوردن امروز جلوی کسی – بیان کردن احساسات واقعی به راهنما – احساس کردن بعد از سوتی دادن و خراب کردن یک موضوعی – روبه رو شدن با نتیجه شکست ها – وقتی کسی در موردم تراز می گیرد و یا نواقص من را می گوید
پیام سوال : من همیشه یاد گرفتم به محض اینکه احساس بدی در من شکل می گیرد به جای انکه عاقلانه برخورد کنم و ان احساس را یکی دو بار مجدادا تجربه کنم تا برطرف شود سریعا به یک شکل نادرستی ان را سرکوب و خفه می کنم و اجازه احساس مجدد را به خودم نمی دهم – و در واقع به جای احساس مجدد روی ان سرپوش می گذارم – اما امروز باید یاد بگیرم که تمام احساس خوب و بد خود را تجربه کنم و حتی اگر ان احساس متعفن کم اوردن باشد اجازه بدهم و ان را تجربه کنم تا در من به صورت رنجش نهادینه نشود مهم این است : من باید بگیرم به جای فکر کردن ارزش یابی و تجزیه و تحلیل فقط احساسات را بشناسم و انها را مجددا تجربه کنم و از روی احساسات منفی عمل نکنم و فقط انها را بیان کنم
۱۳۹۹/۱/۱، ۰۶:۰۵ صبح
بعضی احساسها غیر واقعی هستند که اینها احساس اکتسابیه یعنی احساسی که از رفتارهای دیگران سر میزنه و من را تحت تاثیر قرار میده و از مسیر اصلی خودم خارج میشم و من بررسی میکنم که این احساس متعلق به منه یا نه . من با احساسی که سرچشمه ای غیر از خودم باشه و تحت رفتار و گفتارهای دیگران قرار بگیرم بیشترین مشکل رو دارم ..
۱۳۹۹/۱/۲، ۰۱:۴۲ عصر
من برای مجدد احساس کردن احساس ناامیدی - ترس و ناسپاسی امروز مشکل دارم
۱۳۹۹/۱/۲، ۰۵:۲۶ عصر
یاداوری مسایل گذشته و لمس احساساتی که در ان مواقع احساس کردم و نوشتن انها بر روی کاغذ و یا داوری دوباره انها
۱۳۹۹/۴/۲۸، ۱۲:۰۷ عصر
بعضی احساسات منفی وغیر واقعی
وآزاردهنده هستند که درسوال قبلی به آن اشاره شد وبعضی واقعی هستند که ماتوانایی روبه روشدن با آنها رانداریم وترجیح می دهیم از آنهافرارکرده وآنهاراسرکوب کنیم. نیازاست که آنهارابررسی وبه آنها توجه کنیم.مثل خشم، عصبانیت، احساس بی کفایتی وشکست، آشفتگی وبی قراری، موردسوء استفاده قرارگرفتن، زیادی یااضافه بودن، مسخرگی، قربانی شدن، یاس ونوامیدی ، غم، پوچی وبی ارزشی، گناه وخجالت، اماندگی، ضعف وشکست.
۱۳۹۹/۵/۲، ۰۹:۱۵ عصر
احساس پوچی و بی ارزشی و احساس گناه و خجالت
۱۳۹۹/۵/۴، ۰۹:۲۶ صبح
احساسای خوب?خوشحالی،متکی بودن به خود،دیگرتنهانبودن
،احساس رضایت،احساس شکرگزاری✌️ احساسای بد?احساس رنجش، تحقیرشدن،احساس شکست،ترک وابستگی،احساس بی پولی،عدم ارتباط باراهنما،احساس عصبانیت✌️ منظوراین سوال عوض کردن زاویه دیداست.? احساساتی که آشفتگی به بار می آوردمثل?احساس نفهمی،مثال در مشارکت جلسه بهبودی به خود میگویم که بین پاکی بالاهاچه بگویم.? احساس سرزنش کردن خودم احساس تنهایی،احساس بی خدایی تمام احساساتی که باعث آشفتگی میشوددرزندگی من مشکل ساز میشود
۱۴۰۰/۴/۱۳، ۰۴:۰۴ عصر
با سلام....
خیلی از احساسات دردناک حقیقتِ زندگی ما هستند و ما گاهی از آنها فرار میکنیم ما معمولا مالک احساسات مان میشویم آنها را بدوش میگیریم و تا مدتها با خودمان حمل میکنیم. کسیکه دوستش دارم هر دفعه مرا تحویل نگیرد به مشکل میخورم ، احساس حقارت و به حساب نیامدن ، احساس سوءاستفاده شدن ، احساس بعداز مورد انتقاد قرار گرفتن ، احساس مورد اعتماد قرار نگرفتن ، احساس اینکه بیکار شوم چه میشود ، تایید نشدن ، اینکه روزی واقعیتهای درونم بر ملا شود ، و غیره من با احساسات بد همیشه مشکل دارم مسئله این است که این احساسات ممکن است در زندگی من همیشه وجود داشته باشد حالا یا خودم باعث آن شدم یا نشدم اما چرا توقع دارم هیچوقت نباید حالم بد شود مسئولیت من در قبال این احساسات اینستکه آنها را سرکوب نکنم و واکنشهای بیمار گونه از خودم نشان ندهم و با تراز احساسات نقش خودم را پیدا کنم و برای آنها به کمک راهنما کاری کنم.
۱۴۰۰/۴/۲۹، ۱۰:۲۴ صبح
احساست ما می توانند بردو نوع باشند احساسات خوب واحساسات بد من در زمان مصرف وقتی که دوستان هم مصرفی برای مصرف می آمدند از مواد من مصرف می کردند ومن همیشه فکر می کردم از من سواستفاده می کنند بخاطر همین همیشه در صدد تلافی وسواستفاده از آنها بودم ومواقعی که پای مصرف بودیم وقتی از من تعریف می کردند احساس غرور وقدرت می کردند واین احساساتی را که آن مواقع تجربه کردم را نمی خواهم دوباره تجربه کنم
![]()
۱۴۰۰/۹/۸، ۰۹:۴۹ صبح
بیشترین مشکل من در 2 قسمت مختلف خلاصه میشه:
1. احساسات خوشایند مثه دورهمی ها و حرفای پا منقلی، و یا خاطرات و احساس دلتنگی برای مکان مصرف که در شرایط بهبودی تجربه مجدد احساس اینگونه خاطرات واقعاً ناممکنه و لذا بیشترین مشکل را باهاشون دارم . 2. احساسات بد و ناخوشایند مثه ترس ![]() ![]() به همین دلیل همیشه یا از آنها فرار می کنم یا به شدت آنها را سرکوب می کنم .
۱۴۰۱/۹/۱۸، ۰۴:۴۰ عصر
برای تجربه مجدداحساساتی که نتونستم
بفهممشون وازحدواقعی خودخارجه حالایاافراطی یاتفریطی ویااحساساتی که خاطره خوبیوبرام ایجادنمیکنه برای احساس مجددغم حتی شادی افراطی واحساساتی که بمن تعلق ندارندمشکل دارند
۱۴۰۲/۲/۸، ۰۶:۱۴ صبح
درواقع خیلی احساسات هستندکه توتجربه مجددشون مشکل دارم وبهمم میریزندمثل ترس ناامیدی شکست پوچی حتی گاهی ارامش ازخودبیخودمیشم وحس میکنم خوب شدم هراحساسی که شناسایی نام گزاری تملک نشه بهش احترام نزارم نظاره گرش نباشم وباهاش درست عمل نکنم یاسرکوبش کنم ودربرم ازش برام همچنان غیرمنتظرست وهروقت بیادکاردستم میده مثل خشم مثل رنجش
۱۴۰۲/۶/۷، ۰۲:۲۳ عصر
وقتی یه نفر جلوی جمع مسخره میشه حالا یا چهرش یا ظاهرش یا کم بیاره من دچار خجالت میشم
احساس بقیه رو حمل میکنم در لحظه انتقاد ازم میشه به شدت حالم بد میشه ولی الان بهتر شدم حس حقارت رو خیلی مواقع مشکل دارم برای احساس مجددش
۱۴۰۲/۱۱/۲۸، ۰۳:۳۰ عصر
سلام
احساس تنهایی احساس غم احساس ترس احساس دلتنگی در بعضی روزها بابت از دست رفتگان عزیزم. البته این احساسات در شرایط خاص یا زمانی که به زمین بازی احساسات خود مراجعه می نمایم برایم تکرار می شوند...
۱۴۰۳/۴/۱۶، ۰۶:۰۵ صبح
برای احساس کردن احساس حقارت برای احساس کردن احساس تنهایی وبی کسی برای احساس کردن احساس ترسهایم ونگرانی هایم .
برای احساس کردن نادیده گرفتن دیگران برای مرگ عزیزانم وبرای احساس لغزش
۱۴۰۳/۸/۲۶، ۱۱:۴۱ صبح
برا احساس غم-از دست دادن عزیزان-خود کم بینی-مقایسه با دیگران-احساس ضعیف بودن-احساس حقارت با این احساسات مشکل دارم
۱۴۰۳/۱۰/۲۷، ۰۳:۳۰ صبح
احساس تنهایی، احساس خجالت، احساس بی ارزشی، احساس خودکم بینی، احساس بی هدفی، نسبت به ارزش ها، کارم، همکاران، حس حسادت که چرا این کار داره من بیکارم، و....؟ امروز احساس خودم را شناختم ومتوج احساس درونم شدم چیزی که متوجه نشدم بابت درک از احساس نتونستم درست بیان کنم شاید قرور باشد، یا بی توجهی، یا کوچیک دیدن احساس بوده که مرا با خودم درگیر میکنه ودارم زور زیادی میزنم که خود یک احساس است مثلا توقع دارم که دیگران کمکم کنند، با دعا احساسم خوب بشه، احساس میکنم که آموزش پذیر نیستم، توچراها وتو نداری گیر میکنم پیام سوال اینکه هنوزم داری با فکر خود حرکت میکنی، آیا اعتماد داری از احساس خود مشارکت کنی. آیا دوستی هست که راحت باشی که از خودت وتوقعات زیادی صحبت کنی آیا بهبودی در راس قراردارد مثل، جلسه، راهنما، قدم، شارکت از خود واحساس خود، از توهمت، توقعت، از ارزشها، آرزوها هدف واندیشه ها صحبت صادقانه کنم؟ بله دارم تمرین میکنم این تمرین جزء بهبودی من ویکی از بایدهای من قرار داره
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان