امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 22: چرا سعی می نمودم که احساسات خود را سرکوب و خفه کنم ؟
#1
سوال 22: چرا سعی می نمودم که احساسات خود را سرکوب و خفه کنم ؟ 
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر11 ، حـمـیـد ، ناظر14 ، ناظر۱۶
#2
به خاطر ترس از سرزنش شدن ، بلد نبودن راه بهتری به جای فرار و سرکوب احساسات ، به خاطر عدم توانایی در کنترل احساسات ، به خاطر عدم توانایی در سرکوب احساسات ، ترس از سوء استفاده ، به خاطر از کار افتادن عقلم در زمانی که احساساتی می شوم و باعث رفتار نامناسب می شود ، نداشتن اعتماد به نفس ، احساس تفاوت در احساساتم با دیگران ، بلد نبودن بروز احساسات و عدم توانایی در مدیریت احساسات
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر11 ، حـمـیـد ، ناظر14 ، ناظر۱۶ ، ناظر۱۶
#3
بدلیل اینکه هیچگاه ماهیت واقعی احساساتم را نمی دیدم و احساساتم را نمی شناختم به دلیل اینکه برای احساس کردن مجدد انها و پذیرفتن و روبه رو شدن با انها مشکل داشتم به دلیل اینکه توانایی و تمایل برای بروز و تجربه کردن انها را نداشتم خجالت می کشیدم احساسات را بروز دهم ( فیلم و گریه و بچه بوسیدن رقصیدن تو جمع ) غرور و باورهای غلط مثل مرد گریه نمی کند
احساساتی که خاطره خوبی از انها ندارم سرکوب می کنم
می ترسیدم مورد تمسخرو قضاوت  دیگران قرار گیرم از بچگی یاد گرفتم احساساتم را خفه کنم و بروز ندهم -
پیام سوال : بهترین راه برای مواجه شدن با احساسات تجربه کردن انها و بیان کردن انهاست
من باید یاد بگیرم که احساسات واقعی خو.د را سرکوب نکنم و بدون هیچ ترسی انها را بیان کنم من باید بدانم بازگویی و نام بردن از احساساتمان برای بهبودی بسیار اهمیت دارد 
پاسخ
 سپاس شده توسط admin.a ، داراب م ، حـمـیـد ، ssaeedg ، ناظر14 ، ناظر۱۶
#4
من ازخودم دوربودم چون احساساتی
راکه تجربه می کردم نامطلوب ودرد
آوربودند وباعث آزارمن می شدند(خشم ،
گناه ،خجالت و...). این احساسات من
رادچارخودمشغولی بی پایان می کردند
ودرونم را آشفته می شد وچون توان
رویارویی با آنهارانداشتم وبلدنبودم آنها
رابروز دهم ناراحت وگرفتار می شدم
وتعادلم راازدست می دادم ودچار دست
پاچگی می شدم یاخودم رابه بی تفاوتی
زده واز آنها فرارکرده یاسرپوش می گذاشتم
پاسخ
 سپاس شده توسط eshgholi ، حـمـیـد ، ناظر14 ، ناظر۱۶ ، ناظر۱۶
#5
تمام مشکلات من زاییده فکر غبارآلود من بوده و من تحت تاثیر افکار و عقاید پوسیده در بروز احساسات مشکل داشته ام.
من از همان دوران کودکی پشت تعصباتی از قبیل زشت و خیطه گیر بودم.
پاسخ
 سپاس شده توسط eshgholi ، حـمـیـد ، ناظر14 ، ناظر۱۶
#6
درگذشته بامصرف موادمخدر احساسات خودراسرکوب میکردم.?
هرکجابرایم بیان احساساتم برایم سخت است یاجرأت بیان آنرا ندارم?
چون اصلا شناختی نسبت به احساس ندارم.چون تفاوت بین احساس خوب وبد را ندارم ✌️
بزرگترین علت سرکوب ترس است 
مثال?ابرازاحساسات به همسر،
مادروبستگان .?
درواقع من همیشه درحال فرار از احساس هستم.?
احساساتی که به نفع من نباشد
مثل? قطع کردن رابطه هایی که دوست ندارم مثل ?قطع وابستگی ناسالم
پاسخ
 سپاس شده توسط eshgholi ، حـمـیـد ، ناظر14 ، ناظر۱۶
#7
با سلام....
خلاء درونی دارم و میخواهم کمترین نباشم ، من بلد نیستم از راه درست با احساساتم با احساساتم روبرو شوم و همیشه دید دیگران از من مهمتر از خود واقعیتم است و با قضاوت دیگران درگیر میشوم.
در خدمت وقتی از من انتقاد میشود چون وجهه NAایی من ( سن پاکی یا رزومه خدماتی) من بزرگتر از بهبودی شخصی ام میباشد به مشکل میخورم بعد با حمله به اشتباه دیگر خدمتگزاران ، توجیه و بهانه و فرار از مسئولیت سعی میکنم احساس خیط شدن رو پوشش بدهم.
وقتی احساسات بد را اقرار نمیکنم راهی نمیماند جز سرکوب آنها.
گاهی چون پذیرش واقعیت را ندارم یا نحوه ابراز احساساتم را بلد نیستم یا روشی مناسب برای روبرو شدن با آنها را ندارم و متوجه نیستم اینها احساسات طبیعی بشری هستند ممکن است واقعی باشد یا نباشد با روشهای مختلف برای خاموش کردن این احساسات دست به کارهای احمقانه میزنم.


رایانامه پ.خ ارسال‌ها
ویرایش حذف پاسخ نقل‌قول گزارش
 
« قدیمی‌تر | جدید تر »
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر14 ، ناظر۱۶ ، ناظر۱۶
#8
بخاطر ترس از اینکه نتوانم از پس اون مسئولیت بربیام بخاطر ترس از سرزنش شدن بخاطر ترس از از دست دادن اعتبار Heart
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر14 ، ناظر۱۶
#9
یکی از مهمترین عواملی که باعث شد تا ما به مواد مخدر پناه ببریم همین احساسات بودند ، احساساتی که به دلایل مختلف از آنها سر باز می زدیم و  یا از آنها فرار می کردیم ،
 یا آنها را سرکوب می کردیم و یا سعی می کردیم که آنها را خفه کنیم ،
 هر چند  تجربه اینگونه احساسات ممکن است در هر کدام از ما متفاوت باشد
 چون گستره احساسات بسیار وسیع است
 اما در فاکتورهایی با هم مشترکیم بطور مثال:


فرهنگ خانواده و جامعه ؛باورها ؛قضاوت ؛سرزنش ؛تکبر ؛امنیت ؛گناه ؛

 

اینها مواردی از عللی است که ما احساسات را در خود خفه کنیم:

مثلا ما برای اینکه احساساتمان مغایر با اصول و ارزش های حاکم بر جامعه و خانواده می باشد ، آنها را در خود پنهان می کنیم ،
چون می ترسیم مبادا اگر احساساتمان را بیان کنیم طرد بشویم .


پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر14 ، ناظر۱۶
#10
من واقعادوتاحسو

توزندگی تجربه کردم 
خماری نعشگی خوب بدصفرصد
سیاه سفیدوحدفاصل این احساسات
برایم نامفهوم است
هرگاه درک احساس برام سخته نمیدونم
چطوربروزش بدم
یاازبروزدادنش ترس دارم سرکوب
وخفش میکنم چون قدرت فهم
تجربه وعمل درستوازرواین
حس ندارم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر۴ ، ناظر14 ، ناظر۱۶
#11
ترس درمورددرک وشناخت احساسات دخیله وقتی حسیونمیشناسم وبنظرم فاجعه بیادچون افراطی باش برخوردمیکنم تمام رفتارودرون وذهنمودربرمیگیره اصلاگیجم میکنه چون نمیدونم باهاش چیکارکنم وشناختی ازش ندارم سریع سرکوبش میکنم وازش فرارمیکنم ک نبینمش
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر۴ ، ناظر14 ، ناظر۱۶ ، ناظر۱۶
#12
ترس از قضاوت دارم....یه زمانی سن پاکی من میشه سد راه ابراز احساسات...فکر میکنم خیط میشم چون پاکیم رفته بالا ...چون غرورم رشد کرده
ترس از دست دادن و از چشم افتادن دارم ...ترس به دست نیاوردن تایید دارم...
نه گفتن بلد نیستم بیماری با حس دلسوزی میاد جلو که احساساتت رو نگو طرف ناراحت میشه
با این روش منو میبره توی انزوا
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر۴ ، ناظر14 ، ناظر۱۶ ، ناظر۱۶
#13
چرا سعی میکنم که احساسات خود را سرکوب وخفه کنم؟ اینکه امروز احساسات خودم راسرکوب میکنم عدم سلامت عقل، نداشتن ایمان، صداقت، روشن بینی، وتمایل که با این دردها آشنا هستم گاهی وقتا خیلی به خودم اعتماد میکنم ولی اشتباه خودم توجیح میکنم؟ توجیح وبهانه یکی از ابزاری است که برای سرکوب احساسات، پیام این سوال دلیل توجیح وبهانه چیه؟ چرا دنبال حقارت وخفت میگردم؟ چرا اعتماد برایم سخته؟ تعریف دردهای آشنا رابرای خودم مرور میکنم؟ آیا تسلیم هستم درمقابل درد های نااشنا مثل درد تعقیرکردن، اقرار به ترس، اقرار به اشتباه خداروشکر که امروز متوجه شدم که احساسات چه رابطه ای با من وافکار من داره ومن باید این احساس را چک کنم واقدام عمل کنم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، ناظر۴ ، ناظر14 ، ناظر۱۶
#14
درود
توان درک وتحمل احساسات نداشتم به همین دلیل برای انکه که نخواهم انها درک کنم و قدرتی هم برای تحمل نداشتم مواد مخدر مصرف می کردم...
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، ناظر۱۶ ، ناظر۳ ، ناظر20


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان