امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 40: در روابطم با خانواده ، آیا بعضی مواقع احساس می کنم که در یک چرخه معیوب و تک
#1
 سوال 40: در روابطم با خانواده ، آیا بعضی مواقع احساس می کنم که در یک چرخه معیوب و تکرار مکررات ، بی هیچ امیدی برای تغییر گیر کرده ام ؟ آنها چه بوده اند ؟ نقش من درتداوم آنها چه بوده است ؟  
پاسخ
#2
هر زمان که من در جهت تغییر دیگران تلاش کنم در چرخه معیوب تکراری گرفتار می شوم که خودم می دانم بی فایده است . این حالت بیشتر در زندگی خصوصی و با همسر و فرزندم روی می داد و من همیشه با نقش قربانی و کسی که حق به جانب اوست وارد می شدم و چون فکر می کردم حق با من است این چرخه را تکرار می کردم و دست بر دار نبودم 
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، ناظر10 ، مهدی1
#3
بله در روابطم با خانواده در چرخه معیوب توقع گیر کرده ام دلیل ان توقع و حق به جانبی و اینکه ظاهرا زورم به انها می رسد و این باور که انها وظیف دارند به من سرویس بدهند اما امروز به خانواده اعتماد دارم و در رشدشان مشارکت می کنم
شرایط ان : دست و پا می زنم
تغییرنمی کنم -فرار قهرو غیبت  می کنم رنجش می گیرم توقع دارم و خود ازاری و ازار انها
نقش من : حق به جانبی
عدم استقلال و خود کفایی موقعیت نشناسی احساس تفاوت سواستفاده تحمیل عقاید
پیام سوال : در روابطم با خانواده که گرم ترین کانون روابط من است به علت احساسات منفی و تکرار نکردن اصول روحانی
از خود گذشتگی نداشتن در چرخه معیوب قرار گرفته ام که روابطم را در خانواده خراب کرده است -
چرخه معیوب : یعنی در یک سری رفتارهای منفی و ضعف های اخلتاقی گیر کرده ام و انها را دائما تکرار می کنم و تغییر نمی کنم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر10 ، مهدی1 ، ssaeedg
#4
به نظر من کل سئوال یعنی عدم خودباوری .. چرخه معیوب یعنی رابطه روشن و شفاف نباشد و با عواملی چون ترس ، تنبلی ، ناامیدی  و خود بزرگ بینی یا خود کم بینی و شکست همراه باشه ..بله منم روابطم با خانواده خیلی معیوب بود چون نمیتوانستم با آنها صمیمی و خودمونی باشم . بخاط خودخواهی همه چیزو برای خودم میخواسنم و دوست داشتم همه حرف منو گوش کنن و خواسته هامو برآورده کنن و بخاطر توقعات بیجایی که داشتم رابطمون پوچ و بی معنی بود ..
پاسخ
#5
بله :

زمان‌هایی که هیچ گامی برای تغییر رفتار برای بهتر شدن رابطه‌هایم برندارم تکرار مکرّرات اشتباهات و رفتار از روی اجبار و عادت‌هاي خودمحورانه تنها راه‌حل مشکلاتم می‌باشد و اغلب که خواسته‌ام طبق عقاید گذشته به خواسته‌هایم دست یابم زمان‌هایی بوده که احساس کرده‌ام در چرخه، معیوب زندگی دست و پا می‌زنم. همیشه این تکرارها به خاطر عدم آگاهی و بلد نبودن راه‌حل صحیح برخورد و تصمیم‌گیری در بحران‌ها و مشکلات بوجود می‌آید كه در این مواقع نقش من تثبیت‌کننده‌ي راه‌حل‌های نامناسب و اجباری و درماندگی و عاجز در مقابل راهی مناسب خواهد بود.
پاسخ
#6
بله بارها این اتفاق برام رخ داده اینطوری که کدبانوی خونه رو به چشم کلفت و کنیز نگاه کرده ام و فقط در مواردی که نیاز داشته ام به وی نزدیک شده ام بدون اینکه به نیازهای ایشون توجه کنم و در مواردی که خواسته های منو عملی نمی کنه باز در چرخه معیوب چشم چرانی یا فکر روابط پنهانی میفتم.

نقش من در اینجا خودخواهی و خودرایی است.
و نقش من در جایگاهی باید باشم نیستم.
درخواست هامو به بابام نمیگفتم ولی با گریه و قهر و غصب از مادرم باج می گرفتم.
حقمو در بیرون ضایع می کردند به سر خانواده نق می زدم‌
همیشه فکر میکردم مایحتاج خانواده پول و امکانات رفاهیه و هرگز به خواسته هاشون توجهی نداشتم.
در حق برادرام و خواهرم بواسطه ارشد بودنم حکومت می کردم.
پاسخ
#7
رفتارهای افراطی مثل باج دادن چاخان کردن و همه جوره باب میل طرف بودن 
بها دادن به احساسم و پیروی از افکار بیمار گونه و مخرب ?

?ترس ازتنهایی
?طردشدن 
?کمبود قدرت 
?ترس ازقضاوت 
?طمع ولذت وتنوع طلبی
?زیاده خواهی 
طرح ونقشه برای رسیدن به مقاصد خودم ، همه این ها باعث شد تا ایجاد رابطه از روی اجبار انجام دهم واین ها باعث می شد من خیلی جاها برخلاف اعتقادات و ارزش هام پیش برم

?یکی دیگر از چیزهایی که باعث اجبار در ایجاد رابطه با دیگران شد نقص قوی و فعال?﴿تایید طلبیم﴾بود.

بدلیل اینکه در گذشته تابعه الگوی رفتاری و فکری خاص مثل??
لجاجت ، باورهای غِلط ، حق بجانبی ، غرور ، نواقص و غیره...بودم و همیشه در زندگیم این مسائل تکراری میشدن
 این امر موجب شده بودتا ارزش ها را از دست بدهم و باورهای غلط جایگزین آن شود و همیشه دنبال توجیح و بهانه بودم?
 و( هر زمان از روی نقصی استفاده میکنیم وارد چرخه معیوب و تکراری میشویم)
مثلا?مثل اینکه من نباید به همسرم بهاء بدهم--محبت در مورد خانواده امکان ندارد--نمیتوانم با مادرم دوست باشم و غیره...?
(چون در گذشته این کارها را نکرده ام بنابراین امروز ممکن نیست بتوانم).?
زمانی من از عقاید کهنه استفاده میکنم دچار این چرخه میشوم?(احترام به افکار ، رفتار ، عقاید و نیاز دیگران موجب خروج از این چرخه میشود)....?
زمانیکه خواسته هایم طبق عقاید و عادات زیاده خواهانه گذشته باشد در چرخه معیوب و آزاردهنده  گیر میکنم حتی اگر عقاید و خواسته هایم در آن زمان به ظاهر منطقی و موجه باشد اما چون پایه آن خودخواهی و عدم توجه به خواست و احساس دیگران و در کل خواسته و فکری غیر اصولی است به نظر میرسد که امیدی به تغییر و خروج از آن حالت نیست.?
نقش من در چنین مواردی پافشاری بر اراده خودم میباشد که بواسطه آن راه حل های نادرست را تثبیت میکنم?
نقش من در چرخه معیوب بزرگ کردن آنها است..?
در آخر?با خانواده نمیتوانستم صمیمی شوم چونکه ضعف هایم را به رخم میکشیدن و در تنظیم رابطه به من خسارت میزدند?
(من باید با چشم پوشی از منافع خودم رابطه برقرار کنم)
پاسخ
#8
رابطه هامیتواندپاکی وبهبودی مرابه خطربی اندازدلازمه اش این است که من
به نقش خودم نگاه کنم وآن رابطه معیوب راترمیم دهم وبازسازی کنم مانند
رابطه خانوادگی خودمان
مادرموردرابطه خانوادگی دیگران فقط
میتوانیم تجربه بدهیم
پاسخ
#9
به نتیجه رسیدن دراین سئوال خیلی مهمترازجواب دادن به این سئوال است
مهم این است که نقش من درآن رابطه
معیوب پیداشودبررسی کنم که من دراین
ماجراچه نقشی داشتم که رابطه ام معیوب وتکراری شده است
تقصیرخودم راپیداکنم وآن رابپذیرم برای
ترمیم رابطه
پاسخ
#10
با سلام....
بله!!
در کل روابط هایمان در روابط خانواده گی بیشترین مشکل را داریم. احساس مالکیت ، حکومت ، و اجبار آنها به چیزهایی که فکر میکنم درست است ، از بالا به پایین نگاه کردن به همسر و فرزندان ما را در چرخه معیوب قرار میدهد.
من در روابط با خانواده و زندگی باید آنها را در اندازه فهم و درکشان بپذیرم و سعی نکنم با تغییر دادن آنها به زور بخواهم خودم احساس بهتری داشته باشم.
نقش من معمولا لجبازی ، میخواهم با حرف همه چیز را درست کنم در حالیکه خودم عملکرد ندارم ، غلط گیری دائم ، باید و نبایدهای تکراری ، در نظر نگرفتن ایده و عقاید اعضای خانواده و غیره.
پاسخ
#11
بله - من وقتی که خسته از کارهای بیرون به خانه می آیم وتمام انرژی و وقت خودم را در بیرون از خانه و خانواده صرف می کنم وبعد از اینکه به خانه می آیم فکر می کنم که در چرخه تکراری ومعیوب زندگی گیر کرده ام مثل خوردن خوابیدن چایی خوردن و.... با افراد خانواده و وقتی که بخواهیم چون خودمان در حال تغییر هستیم بخواهیم آنها راهم تغییر بدهیم وضع بدتر می شود ولی وقتی وقت وانرژی برای خانواده خودمان هم بذاریم و با آنها صحبت کنیم وآنها راآنطور که هست بپذیریم این حس درچرخه معیوب کمرنگ شده ویواش یواش از بین می رود ومن با تعالیمی که از انجمن گرفتم سعی در اجرای آنها دارم ومی توانم بگویم تا حدودی موفق شده ام ولی برای پیروزی باید صبر کرده وتمرین وتلاش بکنم Heart
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد
#12
بله گاهی میبینم موضوعی مثل نصیحت
خواستن نظم رفت واومدمرتب بودن سروقت
غذاخوردن نبودن وسایل سرجای خودشون
درس نخوندن بچهاتوقعات ازمن وسالهاست میبینم
من وخانواده هرباروهرروزتواین چرخه گیریم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد
#13
بله خیلی زیادوقتی توچهارچوب خانواده به ی سری رفتارهاوباورهابرخوردمیکنم من ازدیگران میخام که اینجورباشن اوکاازمن میخان اونجورمثلاهزاربارگفتم سروقت بیاصدبارگفتم دستاتوبشور بالباس بیرون توخونه نگردوسایلتوسرجاخودش بزارویانصیحتهاایرادگیری هااختلاف سلیقه ها وغرغرهای دایمی
پاسخ
 سپاس شده توسط آریا داریوش ، حـمـیـد


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان