امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 46: رابطه من با همسایگان چگونه بوده است ؟ آیا الگو یا فرم خاصی وجود دارد که علیر
#1
سوال 46: رابطه من با همسایگان چگونه بوده است ؟ آیا الگو یا فرم خاصی وجود دارد که علیرغم اینکه کجا زندگی کنم ، مرتب تکرار شود ؟ 
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، eshgholi ، محمدمهدی ۱۲
#2
_روابط من وهمسایگانم براساس احترام ودرک متقابله وتابحال مشکلی نداشته ام والگوهای خاص من عبارتند از: احترام همسایه مانند احترام خانواده واجب است،رعایت کردن قوانین مکان زندگی،پرداخت به موقع حق شارژمورد توافق همگان،رعایت سکوت ونظافت، استفاده از تخصص های اهالی برای سبک تر شدن هزینه ها،حفظ امنیت ساختمان،داشتن یک رابطه خوب وسالم وایجادمزاحمت نکردن برای دیگران،،،
همیشه منافع مشترک را رعایت کرده ام وازاصل فروتنی هم کمال استفاده رابرده ام وزندگی دوستانه ومسالمت آمیزی با همسایگانم دارم.
حفظ تعادل درپیرامونمان باعث میشود که روابطمان کمتربخطربیفتدباید شرایط موجودرادرنظرداشته وموردبررسی قراردهیم وزیربنای رفتارهای خودمان راببینیم وصادقانه بپذیریم چون که میخواهیم کاردرست راانجام بدهیم:
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، ناظر۱۶
#3
با تو جه به شرایط گاهی الگوها عوض هم می شد ولی همیشه در تمام موارد یک الگویی ثابت داشتم و ان هم باور اشتباهی بود به نام ( من باید میخ خود را همین روز اول بکوبمو در همان هفته اول زهر چشم بگیرم)- بیشتر متعوقانه و خود محورانه رفتار می کردم و همیشه با انها جنگ داشتم و می گفتم همسایه ها باید به من احترام بگذارند

البته بعد از حضور در برنامه چهار چوب مرزهای خود را با همسایگان شناسایی کردم ( صدای ظبط- جشن – روابط – رفت و امد – دیر وقت – مجردی و غیره) را رعایت کردم و پا به حریم انها نگذاشتم تا انها هم من مراعات کنند و احترام بگذارند
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ssaeedg
#4
امروز برای من تفاوتی ندارد که کجا و یا در چه محله و منطقه‌ای زندگی می‌کنم هر جا که باشم سعی در ايجاد رابطه‌ي دوستانه و احترام متقابل با آنها دارم اما در گذشته رابطه‌ي من بر اساس خودخواهی و سوءظن بود و همه چیز را برای خود می‌خواستم. امروز احترام به همسایگان و کسانی که در محدوده‌ي زندگی‌ام هستند به عنوان یک اصل در زندگی اجتماعی شده است.
پاسخ
#5
در گذشته بواسطه مصرف و خلاف موادمخدر براساس ترس و تحمل بود.

الگو یا فرم خاصی که من در روابطم دارم احترام به انسانیت است نه شخصیتها

ولی در گذشته الگوی من شهرت، قدرت، ثروت و ..... بو
پاسخ
#6
الگو یک چارچوب دارد مثل? الگوی آرایش مثلا مدل رپ و یا مدلهای دیگر. و اینکه الگو باید به روز باشد و مرتب به روز شود.?
<< فرمول یک سری قواعد دارد >>

سوال می‌گوید?شما چگونه الگویی برای همسایگان بوده اید و آیا فرم های ( قاعده و قانون ) آنها را رعایت کرده اید ؟?
سوال می‌گوید?در هرجا که هستیم و زندگی می کنیم به قانونمندی آنجا احترام بگذاریم و برای ارزش ها ، اعتقادات و باورهای آنها احترام قائل شویم یعنی متناسب با محیط تنظیم رابطه کنیم و فرهنگ قانونمندی را یاد بگیریم.?

رابطه با همسایگانم به خاطر نداشتن ثبات فکری ، اخلاقی و رفتاری متزلزل و شکننده است چون در این روابط از نواقصی مانند?خودخواهی ، قضاوت ، کنترل ، سوءاستفاده ، سوءظن و غیره.....استفاده می کنم و همین رفتارهایم باعث ایجاد توقع از آنها می شود و به دنبال آن بی ملاحظگی من باعث بوجود آمدن رابطه ای سرد و بی روح می شود✌️
 اما اکنون به خاطر تاثیر Na و اصول ساده آن در رفتارهای من باعث شده که سعی در حفظ احترام متقابل به آنها داشته باشم.?

هرچه روابط بر اساس صداقت ، درک متقابل و احترام باشد رابطه سالم تر و ماندگارتر و رضایت بخش تر است.?
با این اوصاف باید با همسایگان همدردی کنم ?
جویای احوال آنها شوم ?
از آنها توقع بیجا نداشته باشم ?
 در سلام و احوالپرسی پیشقدم شوم و در مراسمات آنها شرکت کنم.?

در آخر یک رابطه سالم با همسایه رابطه ای است که به حق و حقوق آنها احترام بگذاریم و موقعیت شناس باشیم یعنی موقعیت آنها را در نظر بگیرید.?

در نتیجه?
در روابط با همسایگان گرم و صمیمی هستم - در رابطه با همسایگان مقایسه می کردم و می خواستم مانند کسی دیگری عمل کنم? 
خودکم بینی ، خودبزرگ بینی ، خودخواهی و نداشتن اعتماد به نفس بر روابط من با همسایگان حاکم بود ?
خون گرم بودم ولی ممکن بود زود رابطه را به خاطر مسئله جزئی برهم بزنم ?
 مظلوم نمایی ، بدبینی سوءاستفاده ، بددهنی در روابط من نقش داشتند? 
 در رابطه با دیگران باید ذهن خود را پاک کرده و با ذهنی خالی ارتباط برقرار کنم.?

برخی از اصول ارتباط??
تضادهایمان برطرف شود ( تظاهر شخصیتی )?
به خاطر ترس از آزار دیدن رابطه را خراب نکنم?
دوستی های افلاطونی را فدای روابط رومانتیک نکنم?
از روی اجبار رابطه برقرار نکنم?
در دام تکرار نیفتم?تکرار در روابط ?
با همسر و خانواده صمیمی باشم?
در رابطه تعهد داشته باشم?
رابطه های مهم (نزدیکان) را اصلاح کنم نه مقطع?
احساسات خود و دیگران را در نظر بگیرم?
احساس قربانی بودن در روابط نکنم?
از دیگران بت نسازم✌️
پاسخ
#7
امروز برای من تفاوتی ندارد که کجا و یا در چه محله و منطقه ای زندگی می کنم هر جا که باشم سعی در ایجاد رابطه ی دوستانه و احترام متقابل با انها دارم اما در گذشته رابطه ی من بر اساس خود خواهی و سوء ظن بود و همه چیز را برای خود می خواستم امروز احترام به همسایگاهن و کسانی که در محدودی زندگی ام هستند به عنوان یک اصل در زندگی اجتماعی شده است
پاسخ
#8
ر روابط با همسایگان گرم و صمیمی هستم - در رابطه با همسایگان مقایسه می کردم و می خواستم مانند کسی دیگری عمل کنم? 
خودکم بینی ، خودبزرگ بینی ، خودخواهی و نداشتن اعتماد به نفس بر روابط من با همسایگان حاکم بود ?
خون گرم بودم ولی ممکن بود زود رابطه را به خاطر مسئله جزئی برهم بزنم ?
 مظلوم نمایی ، بدبینی سوءاستفاده ، بددهنی در روابط من نقش داشتند? 
 در رابطه با دیگران باید ذهن خود را پاک کرده و با ذهنی خالی ارتباط برقرار کنم.?
پاسخ
#9
مابایک قسمت دیگری ازروابطمان دراین
سئوال روبرو میشویم که این قسمت ازروابط روابط غیرمستقیم واجباری است مثال من مجبورم باهمسایگانم رابطه داشته باشم 
امروزمن سعی میکنم باشرایط موجودخودم وشرایط محل زندگیم باحفظ موقعیت خودم رابطه بگذارم یعنی نه خسارت بزنم ونه خسارت ببینم
یک الگوی خاصی برای من بایدوجودداشته باشدوآن این است که 
شخصیت ذاتی خودم راحفظ کنم
پاسخ
#10
امروز برای من تفاوتی ندارد که کجا و یا در چه محله و منطقه‌ای زندگی می‌کنم هر جا که باشم سعی در ايجاد رابطه‌ي دوستانه و احترام متقابل با آنها دارم اما در گذشته رابطه‌ي من بر اساس خودخواهی و سوءظن بود و همه چیز را برای خود می‌خواستم. امروز احترام به همسایگان و کسانی که در محدوده‌ي زندگی‌ام هستند به عنوان یک اصل در زندگی اجتماعی شده است.
پاسخ
 سپاس شده توسط eshgholi ، toobchi ، حـمـیـد ، محمدمهدی ۱۲ ، ناظر۱۶
#11
با سلام....
در گذشته روابطم با همسایگان دارای الگو و فرم خاصی نبود ترس از دیده شدن بخاطر رفت و آمدهای بی نظم باعث شده بود شبها یواشکی و بی سر وصدا رفت و آمد کنم آنها را با خودم مقایسه میکردم اگر مثل خودم بود روابطم خوب بود اگر نه تحویلش نمیگرفتم از روبرو شدن با آنها برای حل مشکلات ساختمان اجتناب میکردم.
صدای تلویزیون یا موسیقی تا دیر وقت زیاد بود میهمانی های غیر متعارف و بی ملاحضگی لاعث شده تا همیشه از من ناراحت و نگران باشند گاهی برای اینکه سر از کارم در نیاورند رابطه همسایه ایی را قربانی افکارم میکردم بعد از حضورم در برنامه به آهستگی و همگام با یادگیری اصول برنامه بویژه سنت یکم کم کم شروع به تغییر رویه کردم در حل مشکلات ساختمان سهیم شدم و آرا آرام نوع رابطه ام با همسایه ها فرم و الگوی بهتری گرفت حالا هر کجا که ساکن میشون الگوی رفتاری بهتری نسبت به گذشته پیدا کرده ام.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، محمدمهدی ۱۲ ، ناظر۱۶
#12
باسلام

قربانی شدن یعنی شخصیت وکرامت انسانی ما در اثر اتفاق ویا رویدادی پایمال شده ویا زخمی شده باشد ویا اینکه یک آزردگی عمیق که احساس می کنیم که به حقوق و روح و روان ما یا هویت ما از طریق دیگران مورد اهانت جدی قرار گرفته است.
مثال : من دوست دارم خودم را به عنوان قربانی نمایش دهم ، کسی که به او ظلم شده و مظلوم واقع گردیده( تحمل عذاب قربانی شدن بخاطر لذت مظلوم نمایی ) ، تحمل یک رابطه از سراجبار یا تایید طلبی ویا نیاز و وابستگی
در روابط خانوادگی:
عدم رضایت از موجودیت و شرایط خود ، زندگی در شرایط بد اقتصادی خانواده، رفتارهای ناشی از نواقص اخلاقی که باعث قربانی شدن ما می شوند مثل : حسادت ،حرص وطمع ،زودباوری ، ساده لوحی و...... Heart
پاسخ
 سپاس شده توسط Darush sistan ، حـمـیـد ، akbar21 ، ناظر۴ ، ناظر۱۶
#13
رابطه زیادی هرگزباهمسایه هانداشته ام
نمیخواهم کسی ازکارم سردربیاره
بنظرم همه فضول وحسودند
فقط سلام وتعارف ساده ولی اصلاباهمسایه
هاروابط دوستی یارفت وامدنداشته ام
دوست دارم بسته باشم وکاری ب همسایع هاندارم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر10 ، ناظر۴ ، ناظر۱۶ ، ناظر9
#14
دراین رابطه همیشه خوب بودم کاری بهمسایه هانداشتم وحدوحریم خودمورعایت کردم
بهمشون احترام گداشتم وقبل همه سلام واحوال پرسی داشتم ودرکل دراین رابطه ادم بی ازاری بودم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، حـمـیـد ، ناظر۴ ، ناظر۱۶ ، ناظر9
#15
درود خدا به خدمت گذاران سؤال 46رابطه با همسایه برای من عادی نه خیلی صمیمی نه خیلی دور ولی اگه از کسی رنجش گرفتم همیشه به دنبال صدمه زدن هستم مثلا زمان مصرف برای خرجی ساقی بودم بدونه اینکه به اعتبار واعتماد خانوادم فکری کنم یا همسایه گانم را درنظر بگیرم ویا درکی از احساسات خودم ویا احساس همسایه ای داشته باشم؟ من فقط نیاز خودم میدیدم؟ همسایه گانم احساس امنیت مادی، خانوادگی، فرزندان رامیدیدند که من هیچ درکی نداشتم واز انها طلبکار بودم که چرا نمیزارند کار کنم (بسته بودن دید وزهن من) من همیشه دنبال انتقام بودم از ازروی کینه ورنجش رفتار کردم؟ پیام این سوال اینکه من از گذشته درس گرفته ام؟ آیا روابطم را درست کردم؟ آیا هنوزم دنبال انتقام هستم؟ امروز شناخت احساسات واقعی که دارم با کمک راهنما.‌جلسه ‌‌، دوستان، جلسه قدم متوجه میشم سعی درتعقیر خودم هستم تا خسارت ببار نیارم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر۴ ، ناظر۳ ، ناظر۱۶ ، ناظر۱۶ ، ناظر9 ، حـمـیـد
#16
در گذشته همواره به آنها ظنین بودم هیچ رابطه درست و دوستانه ای با آنها نداشتم به همه شک داشتم با کسی سلام و تعارفی نمی کردم
امروز برای شان احترام قائل هستم دیگر قضاوت شان نمی کنم دیگر از آنها نمی ترسم حد و مرزهایم را با همه رعایت می کنم ، دیگر با هیچ کس جنگ و دعوایی ندارم بلکه دوست شان دارم اگر نبینمشان دلتنگ شان می شوم .
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر۳ ، ناظر۱۶ ، ناظر۴ ، حـمـیـد ، ناظر9


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان