امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 33 : آيا مسئوليت زندگي و اعمالم را ميپذيرم؟ آيا ميتوانم مسئوليتهاي روزمرهام را ا
#1
سوال 33 : آيا مسئوليت زندگي و اعمالم را ميپذيرم؟ آيا ميتوانم مسئوليتهاي روزمرهام را انجام دهم, بدون آنكه

احساس كنم زير بار اين مسئوليت ها در حال خرد شدن هستم؟ اين مسئله چگونه بر روي زندگيم تاثير
گذاشته است
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر۸
#2
یکی از شاخه های بیماری من غرق شدن در هر کاری است .
امروز هم یا غرق در کار می شوم و یا از قبول مسئولیت طفره می روم و این هر دو یعنی بیماری و هر وقت اینگونه می شود عصبانی ، عجول ، پرخاشگر و شاکی می شوم و یا تنبل و لذت طلب که در هر دو مورد اطرافیانم از این احساس بد و منفی من لطمه می خورند .
امروز سعی می کنم سه ضلع زندگیم یعنی کار ، خانواده ، بهبودی را در حد تعادل نگه دارم و در هیچ ضلعی غرق نشوم و از تعادل خارج نشوم 
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، ناظر9 ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر۸
#3
یکی از قسمت های اشکار غیر قابل اداره بودن زندگی من این است که در مسئولیت پذیری زندگی و اعمالم تعادل ندارم و دائما در حال غرق شدن در مسائل و افکاری هستم که هیچ گره ای از زندگی من باز نمی کند و همیشه در حال جنگ هستم و کار خاصی انجام نمی دهم
تاثیر ان بر زندگیم :این مسئله باعث شده در زندگیم احساس خلاء و پوچی کنم و با رها نا امید شده ام که همه چیز را رها کنم و اشفته می شوم و نتیجه نهای ان ناکامی من در زندگی است 
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر۸
#4
در گذشته خیر،خیر.
در گذشته ب دلیل افراط و تفریط در بعضی کارها و نداشتن تعادل کارها را نیمه تمام میگذاشتم یا گند میزدم ب کارها و نادرست و سریع انجام میدادم ک فقط از سر باز کنم.
تا یک مشکل کوچکی پیش میامد از کاه کوه میساختم و ...
ک باعث شده بود فردی بی مسئولیت در زندگی باشم ک هیچ گونه حسابی نشود روم باز کرد و..



حال بلی.
حال بلی میتوانم.
و در زندگیم شخصی با مسئولیت و همه روم حساب میکنن واعتبار دارم و قدم های بزرگی برمیدارم و تمام مسئولیتهای زندگیم را میپذیرم و مسئولانه برخورد میکنم.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر9 ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر۸
#5
(۱۳۹۸/۱۰/۲۲، ۱۰:۳۳ عصر)admin.a نوشته است: سوال 33 : آيا مسئوليت زندگي و اعمالم را ميپذيرم؟ آيا ميتوانم مسئوليتهاي روزمرهام را انجام دهم, بدون آنكه

احساس كنم زير بار اين مسئوليت ها در حال خرد شدن هستم؟ اين مسئله چگونه بر روي زندگيم تاثير
گذاشته است
چه موقعی من مسئولیت هارا میپذیرم؟ازروی نیازاست یااجبار؟
زمانی که می خواهم کارراانجام دهم چنان غرق آن میشوم که تمام کارهاومسئولیت های زندگی خودرا فراموش میکنم مثال?افراط وتفریط
به ندرت بعدازترازنامه به آن اقرارمیکنم,پذیرش آنرا ندارم,مسئولیت آنرا به گردن نمیگیرم,برای انجام کار چنان غرق آن میشوم که دیگر احتیاجاتم را فراموش میکنم.غرق شدن دریک کار باعث شده,محیط اطرافم را فراموش کنم ووظیفه خودرا نفهمم.

مسئولیت 
برقراری رابطه سالم 
 پیداکردن جایگاه خودم درآن   
رابطه یعنی پذیرفتن     

مسئولیت 
نداشتن تعادل وتناسب باعث خراب شدن این رابطه میشود
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حـمـیـد ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر۸
#6
قسمت اول سوال من نتونستم، اگه میتونستم عدم تعادل و تناسب در اعمال و رفتار منو از برنامه دور نمیکرد که در نهایت کارم به لغزش بکشه.

در یک دهه از تجربه حضور نامرتب در بهبودی دو سه سال اول رو غرق حضور در جلسات و شرکت در خدمات بودم و دو ضلع کار و خانواد لنگ میزد
دو سه سال بعدی غرق در مادیات و کار شدم حضور در جلساتم کمرنگ شد

سه چهار سال آخر هم با توجیه اینکه باید به انجام مسئولیت در خانواده بپردازم چون این بار دو ضلع کار و جلسات لنگ شده بود در حاشیه بودم.

در این  نابسامانی ها خیلی از دستاوردهامو که مهمترینش پاکی بود از دست دادم. آرامش نداشتم. از خودم و عملکردم ناراضی بودم و شاکی از دست قضا و قدر و داشتم زندگیمو خراب میکردم که باز هم لطف خدا بود که باعث شد برگردم.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حـمـیـد ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر۸
#7
چون در انکار بيماري ام هستم اعمال ورفتار خود را نمي پذيرم هنگامي که مسوليتي را به عهده مي گيرم فقط وفقط به يک نقطه از زندگي ام تمرکز مي کنم وباقي مسووليت ها تمام نشده يا نيمه کار باقي مي ماند .ترس تنبلي خودخواهي موجب بروز
اين رفتار درذ من مي شود براي رسيدگي به تمام مسوليت هاي برنامه ريزي لازم است
بر اساس ايمان وحضور خداوند نه براساس ترس مسوليت هاي من نبايد موجب شود از مسووليت راهنما بودن . رهجو بودن همسر وپدر بودن و ....باز بمانم .
بايد تعادل پيدا کنم تا بتوانم رابطه ها را به نحو شايسته حفظ کنم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، kakam04 ، حـمـیـد ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر۸
#8
این  سئوال در بخش  غیر  قابل  اداره اومده
 چون  وقتی  من  بیماریمو  بشناسم   و بپذیرم   مسئولیت  بیماریمم  میپذیرم 
و اینجاست ک    حق  انتخاب  یعنی   بهبودی   رو  هم  میپذیرم

وگرنه  در هر قسمت  ک من مسئولیت  بیماریمو  قبول  نکنم‌  رندگی  من  پر از  اشفتگی  و رفتارهامم  غیر  قابل  اداره  میشه
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، kakam04 ، حـمـیـد ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر۸
#9
با سلام

در کلام و بیان بله.اما بدلیل اینکه نمیتوانم الویتهای زندگیم را تشخیص دهم و با برنامه شروع به انجام آنها کنم آشفته میشوم.پذیرفتن مسئولیت زندگی یعنی داشتن نظم و انظباط که من ندارم.شروع کننده خوبی هستم ولی معمولا تمام کننده خوبی نیستم چون زمان کافی برای هر موضوعی صرف نمیکنم یا زمان کمی میگذارم یا برای یک مسئله آنقدر زمان مصرف میکنم که از دیگر قسمتهای زنگیم باز میمانم.من بدلیل خودمحوری،تصورات اشتباه،انتخابی عمل کردن،مشورت نکردن،کمک نگرفتن،داشتن دید تونلی وووووو یا وارد مسئله ایی نمیشم یا وقتی وارد میشوم دیگر بیرون نمیایم این مسئله باعث میشود زندگیم پُر شود از کارهای نیمه کاره
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حـمـیـد ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر۸
#10
سلام
هر زمان که بر روی بهبودیم تمرکز داشته باشم این اعمال و رفتار و مسئولیت استفاده از آنها را می پذیرم.اما زمانی که رنجش دارم  و احساس ناخوشایند داشته باشم نمی پذیرم.گاها خود را در شرایط خستگی.عصبانیت و قضاوت قرار دهم نمی توانم.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حـمـیـد ، ناظر6 ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر10 ، ناظر۸
#11
باسلام
الف –بستگی دارد . اگردر شرایط بهبودی باشم بله واگردر شرایط بیماری باشم خیر . چون اعمال ورفتار واختیار و اراده زندگی من تحت کنترل بیماری من می باشد
ب – گاهی به علت علاقه خاص به یک جنبه از زندگی در رابطه با مسئولیت  آن افرط می کنیم و تمام وقت وانرژی خود را صرف آن می کنیم ودر واقع غرق در آن میشویم ودر عوض نسبت به مسئولیتهای دیگرمان کم کاری می کنیم مثال : من در انجام مسئولیت خود در رابطه با شغلم برای در آوردن پول زیاد زیاده روی میکنم و درعوض وقت وانرژی کمتری به خانواده خود اختصاص می دهم که این باعث صدمه به کل زندگی من می گردد.
د – آشفتگی وبی نظمی شدید ، کینه ورنجش از دیگران ، به هم خوردن تعادل زندگی ، وجود ترس در زندگی ، به هم خوردن رابطه با دیگران Heart
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر6 ، ناظر9 ، عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر۸
#12
هروقت سرجای خودم باشم اشتباهی می کنم می پذیرم ومسئولیت آن راقبول می کنم، اماگاهی که سرجای خودم نیستم اشتباهاتم را نمی پذیرم و خودم راتوجیح میکنم.
ق دوم،،،،خیرهنوزبه این تعادل نرسیدم باافراط وتفریط هستم مثلابه جلسه می گویم کاردارم، درصورتی که باید به کار بگویم جلسه دارم ومسئولیت بهبودی به گردنم است.سعی می‌کنم اشتباهات رابه گردن دیگران بیندازم و هرگاه که مسئولیت پذیر بودم به همان اندازه آرامش و آسایش وجودداشته،  و هرگاه مسئولیت پذیر نبودم نتیجه اش جزآشفتگی زندگی وعدم رضایت ازخودچیزی نبوده.
من آدمی هستم که همیشه دنبال راهی ساده وکوتاه می گردم، هروقت احساس مسئولیت ندارم این راه راپیدا میکنم ودرکل باخودم درجنگ می‌شوم. خیلی وقتها هم یادم می‌رود که مسئولیت‌های دیگری هم دارم،خیلی وقتها هم اگراشتباهی انجام دهم راحت می پذیرم وچیزی نیست جز کمک برنامه ‌وخداوند.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، عبدالرحیم_بوشهر ، حـمـیـد ، ناظر۸
#13
*مسئولیت پذیری یعنی عهده دارشدن ،،بهبودی ،،،تعهدات،،، قول وقرارها وحساب کتابهای خودم،،،*

*یعنی داشتن برنامه ریزی صحیح،،،، مشورت کردن ،،،،فقط برای امروز زندگی کردن،،،غرق نشدن درمسایل وحفظ کردن تعادل،،،،*

*تازمانی که درچهارچوب اصول حرکت می کنم ونسبت به آن عملکرددارم توانایی رودرروشدن بامسئولیتهایم بدون این که درهیچ یک از آنهادچار افراط وتفریط شده ودرآنهاغرق بشوم را دارم ،،،*

*غرق شدن یعنی داخل مرض شدن،،، عصبانی،،، عجول،،، پرخاشگر،،،،شاکی وخودمحورشدن،،،*

*دیگرتوجیه وبهانه وانکارنمی کنم چون تمام این مواردباعث دوری وانزوای من واحساس بدومنفی اطرافیانم می شود،،،*

*امروزه سعی می کنم سه ضلع زندگیم(کار،،،خانواده،،، وبهبودی)رادرحد تعادل نگه دارم..*

*ودرهیچ کاری غرق نشوم واگربخواهم درمسیر بهبودی باشم بایدمسولیت زندگی واعمالم را بپذیرم..*

*غرق شدن درکارهایمان نشانه ای از غیرقابل اداره بودن زندگیمان می باشد..*
پاسخ
 سپاس شده توسط حوریا ___Bu ، ناظر9 ، عبدالرحیم_بوشهر ، حـمـیـد ، ناظر۸
#14
ما موقعی میتوانیم مسئولیت زندگی و اعمالمان را بپذیرم که
نسبت به مسئولیت هایمان شناخت  ،مهارت ، و آگاهی داشته باشیم  و
در رابطه با آنها حق انتخاب داشته باشیم و براساس پذیرش ، آن
مسئولیت را بعهده گرفته باشیم ،بنابراین ، زندگی ما به دو بخش
اساسی تقسیم میشود  در شرایط بیماری  زمانی که ما هیچگونه شناختی ازخود و بیماری خود نداشتیم و غالبا افسار زندگی ما در دست بیماریمان
بود و اعتیادمان باعث شده بود Undecided تا هیچگونه حق انتخابی نداشته
باشیم ،ما در این بخش از زندگی اختیارخود را از دست داده بودیم در واقع مثَل ما ، مانند بیماریست که مسموم شده باشد و بدون اختیار در هرمکانی که باشد قی و یا استفراغ میکند و بدیهیست که به علت
مسمومیت و عدم اختیار نمیتواند مسئولیت آنرا بعهده بگیرد زیرا
که این عمل را غیر اختیاری انجام داده است  ، Undecided بنابراین ، ماهم در شرایط  اعتیادمان که قرار داشتیم در اثر مسمومیتی که در ابعاد و شاخصه های گوناگون در ما بوجود آمده بود ، اختیار و
اراده زندگیمان را از دست داده بودیم و لذا نمیتوانیم مسئولیت
اعمالی که خارج از اختیار ما بود
را بپذیریم .در شرایط بهبودی اما اکنون در زندگی ما لحظه ایی
فرا رسیده است ، سعی میکنیم که با شناخت از مبانی بهبودی اختیار و افسار زندگی خود رابدست بگیریم و با آگاهی و
مهارتهای لازم و حق انتخابی که از برکات بهبودی بدست آورده ایم ،یکی از عوامل موثر در مواجه شدن با مسئولیتها ، شناخت و
الویت بندی کردن بین اقسام واشکال آنهاست و لذا موقعی که
بتوانیم در رابطه با مسئولیتهای روزانه بالاانس و تعادل بوجود بیاوریم زندگیمان در چرخه طبیعی قرار
میگیرد ، و هر گاه  ، در هر یک ازاین اقسام گرفتار افراط و تفریط شویم بدیهیست زندگیمان از چرخه طبیعی خارج و سرانجام زندگیما غیر قابل اداره میشود .
گاهی ما به علت علاقه خاص به یک جنبه از زندگی در رابطه با
مسئولیت آن افراط میکنیم و تمام وقت وانرژی خود را صرف آن
میکنیم و در واقع غرق در آن م Undecided یشویم و در عوض نسبت به
مسئولیتهای دیگر تفریط و کم کاری میکنیم ،

در هر صورت یکی از مهمترین ارکان بیماری ما افراط و تفریط
است و لذا باید مراقب باشیم تا در امور و مسئولیتهای مختلف
زندگی دچار این افراط وتفریط ها
نشویم . قسمت سوم سوال )

مسئولیت یعنی پذیرش اختیاراتی که به ما عطا شده و یا ما خود
دارای آنها می باشیم و باید در مقابل آن پاسخگو باشیم .
پاسخ
 سپاس شده توسط عبدالرحیم_بوشهر ، ناظر9 ، حـمـیـد ، ناظر۸
#15
مهران معتاد
جواب این سوال بستگی به شرایط روحی وفکری من داره عدم ثبات عاطفی باعث شده من یک قرارنباشم یعنی وقتی ازفرمول فقط برای امروزاستفاده میکنم حال روحانیم خوبه وافکارم روی بهبودیم متمرکزه درصداسیب وخطام خیلی کمه مسیولیت پذیرم واعمالم سنجیده ونسبتادرسته ولی وقتی تمرکزم بهبودی نیست خب ازنواقص وافکاربحرانزاوبیمارگونه برخوردارم حالم خوب نیست وتمرکزی ندارم پس مسیولیت هیچیونمیپدیرم وزندگیم بازغیرقابل اداره واشفته میشه
پاسخ
 سپاس شده توسط Darush sistan ، حـمـیـد ، ناظر۸
#16
سلام

در زمان مصرف به هیچ چیز اعتقاد نداشتم جز مصرف مواد مخدر  و مسئولیتی که منفعت و مصرف در آنن نبود را نمی پذیرفتم.
در زمان شروع بهبودی تمرین مسئولیت پذیری کردم وسعی در برقراری ارتباط سالم وتعهد پذیری کردم. من سعی می کنم با مشارکت با راهنما و هدف دار کردن این کار را انجام دهم.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر۸
#17
خیر اگربگویم بله دروغ گفتم بیشترمواقع بخاطر نداشتن تعادل دچار افراط وتفریط می شوم وبخاطر نداشتن اگاهی ازمسیولیتهای زندگیم اززیربارانها فرار می کنم مثلن خودراغرق درکار میکنم که دیگربه هیج کاردیگرم نمی رسم ومسیولیت درقبال خدمت به خود وبهبودیم وانجمن فراموش می شود درقبال پدر ومادر خانواده  وهرچیزدیگرکه مسیولت دارم ضعیف می شود ونتیجه اش می شود که واقعن احساس ناتوانی وخستگی شدید وزندگیم غیرقابل اداره می شود
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر۸
#18
امروزمیتونم بگم بله تاحدزیادمسیولیت پذیرم وبرای امروززندگی میکنم کارعقب افتاده ندارم ولی این معجزه بلطف برنامه خداوندوسالهاتکراروتمرین اصول روحانی برنامه بدست امده زندگی بروالدبرنامه درقالب فرمول فقط برای امروزولی قبلابی بندوباربی مسیولیت بی تعهدازکاروزندگی ورفتارهام فراری ماسک سرپوش سواستفاده امابرنامه یک روزیک روزبمن اموخت چگونه زندگی کنم وخدمت هم دراین موردبسیارکارسازبود
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر۸
#19
سوال 33 : آيا مسئوليت زندگي و اعمالم راميپذيرم؟ آيا ميتوانم مسئوليتهاي روزمره ام را انجام دهم, بدون آنكه احساس كنم زير بار اين مسئوليت ها در حال خرد شدن هستم؟ اين مسئله چگونه بر روي زندگيم تاثيرگذاشته است؟(قدم۱)
نه تا زمانی که بیماری بر من حاکم است  ، بیماری من در مسؤلیت گریزی خودش را نشان می دهد .
بیماری اجازه قبول مسؤلیت به من نمی دهد.
من توان حمل بار مسؤلیت هایم و انجام اعمال خودم را نداشتم چون غیرقابل اداره بودم .
تأثیراین مسأله باعث شد زندگیم پر از مسؤلیت های انجام نشده و کارهای نیمه تمام باشد،اینجوری من از پا درآمدم .
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر۸
#20
امروزباتوصل به نیروی برتروتاثیرقدمهامسیولیت پذیرترومتعهدترشده ام وخدمت کردن بمن دراین موردخیلی کمک کردولی قبلاخیرمسیولیت پذیرنبودم واززیربارمسیولیت بخاطرترسهافرارمیکردم وبرای رفتارم بادروغ همیشه توجیح وبهانه داشتم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر۸
#21
اینکه حس کنم مسئولیتهام نسبت به بقیه زیادتروسخت تره همیشه وجودداره ولی گاهی میپذیرم ک مسئولیتهاموانجام بدم گاهی نه وقتی برپایهداصول زندگی میکنم پذیرای رفتارومسئولیتهام هستم ووقتی ازاصول دورمیشم خیر
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر۱۶ ، ناظر۸ ، ناظر9


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان