امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 83 :آیا اسراری وجود دارد که هنوز درباره آن ننوشته باشم ؟ آنها چه هستند ؟
#1
" رازها "



سوال 83 :آیا اسراری وجود دارد که هنوز درباره آن ننوشته باشم ؟ آنها چه هستند ؟ 
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ssaeedg
#2
_باکارکردن این قدم وگرفتن تجربه از راهنما ودوستان قدیمی بهبودی متوجه شدم به همان اندازه که رازها واسرارم را افشاء نکرده وآنهارادردرون خودنگه داشته باشم به همان اندازه هم بیمار خواهم ماند وبه همان اندازه هم از روندایمان آوری وفرآیند اعتمادودر نهایت بهبودی دورخواهم ماند واحتمال برگشتنم به آغوش اعتیادبه همان اندازه بیشترخواهد شد.من بااعتمادی که به خداوند وراهنمایم پیداکرده ام سعی کرده ام چیزی را از قلم نیندازم وبه این باور رسیده ام که نگه داشتن اسرار واقرارنکردن به آن حتمأتهدیدی خواهدبودبرای کل بهبودی من واین یعنی کارنکردن صحیح قدم 4 ودست آویزوبهانه برای مصرف مجدد مواد مخدر.....

اقراربابت اسرارنهانی درترازنامه ها ودرنزدخداوند و راهنمایم عامل رهایی وعامل رشد و آزادی من میباشند.:
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11
#3
از انجای که ترسهای من و عدم اعتماد من همیشه باعث می شد که من به عنوان یک معتاد یاس و انزوا را انتخاب کرده و موردی را برای خود بزرگ کرده تا ان را ترازنامه ذکر نکنم و یا فکر می کردم که ان مورد ان قدر خاص است که مخصوص خود من است و ان قدر بد است که حتی راهنما هم تحمل شنیدن ان را ندارد اما باید بدانم که نگه داشتن این اصرار بزرگترین تهدید برای بهبودی من است و شدت بیماری من به بزرگی همین اصرار من است تا وقتی که این راز را در درون خود نگه دارم دست اویز و بهانه را برای کار نکردن اصول روحانی در اختیار دارم
دلایل
نداشتن اعتماد کافی به راهنما بزرگی بار گناه و خجالت عدم رشد روحانی خودم در برنامه توسط سه قدم قبلی 
پاسخ
#4
دلیل اینکه من از نوشتن برخی از موارد در ترازنامه اجتناب می کنم، چه درموردرنجشهایم ویاچیزهایی که احساساتی رادرمن برمی انگیزد مثل
روابط جنسی، گناه وخجالت ، سوءاستفاده وغیره این است که من
آنهارابه عنوان اسرار برای خودم درلایه
های زیرین افکار و وجودم  حفظ می
کنم وآنها را انکارکرده و حتی دربرخی
ازموارد اتوماتیک وار آنها رااز یاد می
برم .

دلیل آن این است که من فکر می کنم
بانوشتن واقرار آنها تمامیت معنوی وجودم خدشه دارشده و دیگران درمورد
من قضاوت می کنند یا باعث ازبین
رفتن وجهه اجتماعی و بعضی روابطم 
می شود.

من قبل از اینکه ازقدمها آگاهی داشته باشم دربدو ورود به برنامه در حال کارکرد قدم پنجم وتجربه اقراربودم.

اعتیادمان بزرگترین راز زندگیمان بود ویاخیلی ازکارهایی راکه انجام داده بودیم بااقراربه بیماریمان واثرات آن درزندگی احساسات بهتری را تجربه  کردیم وبا اقرارکردن به ما کمک شد تا رهایی وآزادی را تجربه کنیم.
پاسخ
#5
ما سالها از توجه به چهره واقعی خود اجتناب می کردیم از خودمان خجالت میکشیدیم خود را از بقیه دنیا جدا می دانستیم اکنون که قسمت شرم آور زندگی خود را به بند کشیده ایم می توانیم با اقرار و روبرو شدن با آن زندگی خودمان را از لوث وجودش پاک کنیم غم انگیز است اگر تمام آنها را بنویسیم و بعد به داخل کشوی میز بیندازیم این نقص‌ها در تاریکی رشد می‌کنند و در پرتو به نور می میرند
پاسخ
#6
با سلام اکبر معتاد 
خداوند راشاکر وسپاس گذارم بابت یک روز خوب دیگش که تونستم در مسیر بهبودی باشم 



باکارکردن این قدم وگرفتن تجربه
از راهنما ودوستان قدیمی بهبودی
متوجه شدم به همان اندازه که
رازها و اسرارم را افشاء نکرده و
آنهارادردرون خودنگه داشته باشم
به همان اندازه هم بیمار خواهم
ماند و به همان اندازه هم از روند
ایمان آوری و فرآیند اعتماد و در
نهایت بهبودی دورخواهم ماند و 
احتمال برگشتنم به آغوش اعتیادبه
همان اندازه بیشترخواهد شد...

من با اعتمادی که به خداوند
وراهنمایم پیداکرده ام سعی کرده
ام چیزی را از قلم نیندازم و به این
باور رسیده ام که نگه داشتن اسرار
و اقرار نکردن به آن حتمأ تهدیدی
خواهد بود برای کل بهبودی من و
این یعنی کارنکردن صحیح قدم 4
ودست آویز و بهانه برای مصرف
مجدد مواد مخدر....

اقراربابت اسرارنهانی درترازنامه ها
و درنزد خداوند و راهنمایم عامل
رهایی و عامل رشد و آزادی من
میباشند..!!
پاسخ
 سپاس شده توسط ssaeedg ، حـمـیـد
#7
شکرگزاری برای من یعنی ناسپاسی نکردن و راضی بودن به انچه که هست، من در زمان مصرف چرا مواد میزدم?چون ناراضی بودم, امروز ضن انکه با زبانم هر روز دعا میکنم و بابت اینکه نیازی به مصرف مواد مخدر ندارم او را سپاس میگویم، و سعی میکنم با درست رفتار کردن و خدمت کردن و رفتارهای مناسب توسط دقدمها شکرگزاریم را نشان دهم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد
#8
با سلام....
معمولا بله چون خودم بار اول که قدم چهار کار کردم هنوز شهامت ، تمایل و قدرت بازگو کردن بعضی رازهای سر به مهر شده را را نداشتم از قضاوت دیگران یا حفظ نکردن گمنامی ام و میترسیدم چون فکر میکردم من خیلی آدم بَدی هستم که چنین کارهایی کردم.
به مرور که در بهبودی جلوتر رفتم متوجه شدم 
تا وقتی رازی را در درون خود نگه میدارم در واقع در حال ساختن دستاویز و بهانه برای خود جهت کار نکردن برنامه هستم.

مثلا رابطه و خسارت  اداره جات دولتی و غیره که باید فقط به یکنفر (راهنما) بگویم.
یکسری از رازها در دسته رنجشهاست و فقط یک ترس است. گاهی فکر میکنم بعضی از رازها را خودم میتوانم حلش کنم. گاهی رازهایم را بیش از اندازه غلو کردم و بزرگتر از آنچه که هست بیان میکنم. گاهی بعضی مسائل را من خودم تبدیل به راز میکنم در حالیکه اصلا راز نیست و یک برداشت غلط است.
سوال میخواهد بگوید فقط بنویس و نوشتن مهم است و به خواندن آن فکر نکن.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد
#9
امروزیک مسیله جدیدداشتم که درترازنامه 
های قبلی نبودچون تازه رخ داده بود
من همین امروزباتماس باراهنماترازی
که دراین موردبودرااقرارکردم ولی رازی
برای ننوشتن یااقرارنکردن ندارم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر10 ، یاسی ، یثنا
#10
سلام
 نه
من با اعتمادی به برنامه بهبودی معتادان گمنام داشته ام سعیکرده ام تا تمام انها را بنویسم و ممکن است گاها چیزی فراموش گردد اما در کل همه چیزهایی که بهبودی ام ربط دارد را مشارکت می نمایم...
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، حـمـیـد ، یثنا
#11
تاامروزوالان هیچ رازی ندارم وهرانچه
رابوده وهست برای راهنمایم بدون کم وزیاد
اقرارکرده ام
بقول کتاب مابه اندازه رازهایمان بیماریم
واگررازی باشدکه ازخاطرم رفته یافراموش
کرده باشم بمحض یاداوری مجددان را
نوشته واقرارخواهم کرد بزرگترین
دشمن ذهنی من نگهداری وحفظ رازهاست
چراکه برروی روابطم تاثیرمیگزارندوباعث
میشوندبه ازادی وخودشناسی نرسم
ویاتبدیل به بهانه ودست اویزخواهندشد
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، راکی
#12
امروزب این فکرمیکردم ک جدیدارازهاییودارم
ک نمیخوام بنویسم واقرارکنم گاهی فکرمیکنم 
تااین حدهم لازم نیست ویابه اندازه کافی نوشته ام
ویااین موردبایدرازبماند
ولی درکل ایمان دارم ک همین امروزانهاراهم مینویسم 
وبرای اقرارباراهنمایم تماس خواهم گرفت
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، یاسی ، راکی ، یثنا


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان