امتیاز موضوع:
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سوال 1 : کدام یک از رفتارهای من از اغاز بهبودیم تغییر کرده است ؟در چه جاها و شرایطی م
#1
امادگی جهت کارکرد قدم هفت 



سوال 1 : کدام یک از رفتارهای من از اغاز بهبودیم تغییر کرده است ؟در چه جاها و شرایطی مسائل غلو شده دوباره به اندازه طبیعی خود برگشته اند و کجا جز و قسمتی سالم در خود کشف کرده ام ؟
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، مهدی1 ، ssaeedg ، ناظر9 ، ناظر۳ ، ناظر14
#2
بی تفاوت وباری به هرجهت شده بودم درزندگی هیچ هدف وبرنامه ای نداشتم روابطم به کلی محدودوسردومصنوعی شده بودخصوصاروابط جنسی ام هیچ علاقه واهمیتی به مسائل پیرامونم نشان نمیدادم منزوی وتنهاو خشمگین وعصبی بودم خودخواه بودم ویکسره درخودمحوری،ولی امروزروابطم خصوصاروابط جنسی ام خیلی خوب ودرست شده است،خودم ودیگران را همینطورکه هستیم پذیرفته ام،کسی راکنترل وقضاوت وسرزنش نمیکنم،دروغ خیلی کمترمیگویم،خسارت زدن هایم خیلی کمتروناخواسته شده است،کمتر عصبانی میشوم،صبورشده ام،مسئولیت پذیرشده ودرزندگی هدف گذاری ومشورت وبرنامه ریزی دارم،کمتررنجش میگیرم وزودتروبیشترمیبخشم، احساساتم رابیان میکنم دوست داشتنم رابرزبان میاورم،مال حرام نمیخورم،ترسهایم خیلی کمترشده خصوصا نسبت به قضاوت دیگران، درکارهای خیروعام المنفعه درحد توانم شرکت میکنم،باخداوندخیلی حال میکنم، سعی میکنم کمترحرف بزنم وبیشتر عملکرد وجاذبه داشته باشم.
__هرزمان که درمسیربهبودی وانسانیت حرکت کرده ام ودست ازخودمحوری وخشم وتاییدطلبی وزیاده خواهی وافراط وتفریط ولذت طلبی وشهوترانی برداشته ام مسائل غلوشده به اندازه طبیعی خودبرگشته اند.
__هرگاه که بافروتنی حرکت کرده ام ودرکارهای خیر ومثبت شرکت کرده ام، کلابعدازکارکردن قدم پنجم نقش خودم رادر درون خودم کشف کردم وبه حقایق وجودی خودم پی بردم وقسمتهای سالم ومثبت خودم را دیدم ،زمانی که دست ازجنگ باخودم واطرافیانم برداشته ونواقصم راپذیرفتم وبجای چراهابدنبال چگونگی ها گشتم،زمانی که رنجشها ونقص هایم رادیدم وپذیرفتم، خوبیها وقسمتهای سالم را هم درخودم پیداکردم،
جاهایی که نیازبه دروغ گفتن وظاهرسازی وخودنمایی،نداشته باشم وخودواقعی ام راپذیرفته باشم فروتنی داشته وصادق بوده واعتمادبه خودداشته باشم جاهایی که لایه های انکارو خودخواهی راکناربزنم مسائل غلوشده به جایگاه واندازه طبیعی خودبازمیگردد.
درمسیربهبودی بایدتغییرکرد،راحتترین وآسانترین راه بهترین راه نیست.
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، sepher1877 ، shapor z ، ناظر11 ، ssaeedg ، ناظر9 ، ناظر14
#3
کامل دانستن خود ، مقصر دانستن دیگران ، توقع بی جا ، دست کجی با این فکر که حق من است ، بی رحمی نسبت به خانواده ،وجدان درد گرفتن بعداز انجام یک نقص .

اگر در یک کاری به مشکل بر خوردم و بهم نریختم یعنی تغییر ، ارتباط گذاشتن با دیگران تغییر نیست بلکه صادق و شفاف بودن در ارتباط تغییر است ، بددهنی نکردن در شرایط یعنی تغییر ، آدم بودن و احترام به دیگران یعنی تغییر
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، ssaeedg ، ناظر9 ، ناظر14
#4
دیدن نقش خودم در مسائل از چرخه معیوب توقع از خانواده خارج شده ام دنبال سوء استفاده از دیگران نیستم احساسات د یگران را به اندازه احساسات خودم در نظر می گیرم سنت هفتم و خودکفائی ترسهایم کم شده است و از روی هراس عکس العمل نشان نمی دهم تغییرات اساسی در باورها و اعتقاداتم ایجاد شده است سعی می کنم همه را یکسان ببینم
در قسمت اول متوجه می شویم که از زمانی که وارد بهبودی می شویم و در مسیر روحانی گام بر می دارم تغییرات درونی و بیرونی در ما نمایان می شود
قسمت دوم  سوال : مسائل غلو شده به حالت طبیعی خود برگشته اند
( عجز گنده زمین زدن ) دیگر خودم را ادم بی ارزشی نمی بینم و خودم را قربانی اجتماع و خانواده نمی بینم من دیگر افسوس گذشته را نمی خورم و می دانم با همه بدبختیها و نقاط تاریک زندگی من در گذشته امروز حق خوب زندگی کردن را دارم دیگر به صورت غلو شده خودم را مجموعه ای از نواص یا خوبی ها نمایان نمی کنم
نکته : این مسائل غلو شده در واقع خودمحوری بوده تا من از نواقصم سو استفاده کنم
قسمت سوم سوال : فروتنی به من می گوید که در کنار عجزها و نواقص من قسمت های سالمی هم در من وجود دارد که باید انها را کشف و پرورش دهم و اگر متوجه شوم که از کارکرد قدم ها و بهبودیم چیزی عوض نشده حتما مسیرم اشتباه است پس باید مسیرم را تغییر دهم -
مثال : همسری وفادار و پدر مهربان راهنمای خوب محبت دیگران جلوی چشم من است مزاحم دیگران نیستم تمایل به خدمت را در خود کشف کرده ام شیک پوش و تمیز هستم حفظ گمنامی و اسرار دیگران تحمیل نکردن خود به دیگران - 
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، ssaeedg ، ناظر9 ، AMAN56 ، ناظر10 ، ناظر14
#5
سلام. یکی از قسمتهایی که فروتنی برایم شکل گرفت در قسمت توانایی ها واستعداد هایم بود. در واقع من متوجه شدم دارای یک سری حسنیات هستم و این مسئله باعث شد عزت نفس پیدا کنم. از مواردی که من در آن به طور طبیعی عمل نمیکنم و نمیکردم و باعث کم شدن اعتماد بنفسم میشود و میشد این است که باورهایم نسبت به خودم غلط و در نتیجه حس بی ارزشی را تجربه میکنم. یکی از مسائلی که من به شدت نیاز دارم این است واقعیتم را پیدا کنم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، ssaeedg ، ناظر9 ، ناظر10 ، ناظر۴ ، ناظر14
#6
باسلام۰۰
ممکنه یک سری رفتارها تغییر بکنه که وابسته به اجبار باشه یابرحسب شرایط باشه اما تغییرواقعی زمانی صورت میگیره که تغییر باورها وافکار باشه


یک سری رفتارهای سالم رو انجام میدیم اما زیر بنا درست نیست



مثلن تو خونه کمک زنت میکنی ترس از اینکه غر غر نکنه یا اینکه نیاز داشتی بهش بهت نگه نه



یا یک سری کارها واقعیت داره اما نه اونجوری که تو میخوای انجام بدی مثلن خدا میگه امر به معروف کن تو چوب بر میداری میخوای همه رو براه راست هدایت کنی



تو قدم ۷ من کمبود های خودمو پیدا کردم اما چطوری دارم استفاده میکنم تو یه بخش هایی استفاده میکنم اما جاهای دیگه نه



مثلن من کمبودوفاداری یا تعهد رو تو خودم کشف کردم تو یه بخشهایی وفادارم ومتعهد هستم اما تو خونه نیستم توی کارم متعهدم اما توخونه نیستم



متعهد بودن اجزای سالمه درونت وجود داره اما یه جاهایی کم میزاری یعنی مساعل رو غلو کردی

غلو کردن یعنی فرار کردن از یه جنبه دیگه قضیه



وقتی رفتارهای متعصبانه در پیش میگیریم ینی در حال فرار از یک جنبه دیگه قضیه هستی مثلن نمیخوای بپذیری ادم بی غیرتی هستی بی تفاوتی  بعد از خودت رفتار متعصبانه نشون میدی در حالیکه در خیلی از موارد معنای بی غیرتی رو نمیدونی خیلی رفتارهایی رو انجام میدی که بدتر از بی غیرتیه اون طرف رو میبینی این طرف قضیه رو نمیبینی



مثلن تو کوچه وخیابون یکی چپ نگاه ناموسم کنه طرف رو میخوام بترکونم اونوقت تو خونه مادرم یا زنم میگه فلان چیز رو بخر حالشو ندارم برم ۰۰اونوقت خودشون مجبورن برن۰۰بعد ادعام میشه ادم ناموس پرستی هستم


بزرگترین غلو تو بهبودی ماسک روحانیت وبهبودیه و اینکه در گفتارمان غلو میکنیم از کلمه خیلی استفاده میکنیم خیلی خدمت میکنم خیلی صبر دارم خیلی قدم خوب کار میکنم
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، ناظر11 ، ssaeedg ، ناظر9 ، ناظر۴ ، ناظر14
#7
قسمت اول:
در طول دوران بهبودی خیلی از رفتارهایمان تغییر کرده و به اعتدال بیشتری رسیده از قبیل: پرخاشگری،  رفتاری که بر اساس ترس بوده، بددهنی، دروغگویی، اجازه سوءاستفاده کردن دیگران از من و بر عکس، مشورت گرفتن و غیره ...

قسمت دوم:
پذیرش اعتیادمان اولین قدمی بود که ما در پذیرفتن خودمان برداشتیم و اکنون در نتیجه‌ی کارکرد قدم‌های قبلی چیزهایی راجع به خودمان فراگرفتیم و سراب‌هایی که باعث شده بودند تصور کنیم منحصر به فرد هستیم تا حد زیادی محو شده‌اند. اکنون می‌دانیم نه از دیگران مهم‌تر هستیم نه کمتر.

قسمت سوم:
از خودگذشتگی و ایثار، روابط عمومی سالم، صداقت با خود، انکار نکردن، عشق و محبت درونی‌مان، امید، ایمان، تلاش، و سعی می‌کنم پیش‌قدم در رنجش و جنگ‌ها نباشم.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حـمـیـد ، ناظر۴ ، ناظر14
#8
با کارکرد قدم پنجم و ششم به نقطه ای از فروتنی رسیدم و تغییرات در من خودش را نشان داد و متوجه شدم نسبت به مسائل پیرامونم که موجب آزار و خسارت به خودم می شود، 

بی تفاوت باشم . چگونگی ارتباط برقرار کردن با دنیای اطرافم را آموختم ، یاد گرفتم نسبت به دیگران متوقع نباشم و بجای فرار از مشکلات با آنها روبرو شوم . آموختم احساساتم را

کنترل کنم . امروز نیاز دارم که واقع بینانه و فروتنانه برخورد کنم و نقاط ضعف و قوت خود را شناسایی و بپذیرم . در مورد مسائل زندگی ام غلو نکنم تا لایه های انکار از من دور شوند

و از مخفی کاری دست بردارم .
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حـمـیـد ، ناظر10 ، ناظر14
#9
سلام
حرف زدن تغییر کرده-کمک کردن تغییر کرده.قضاوت نمی کنم-کنترل نمی کنم-ترس هایم کمتر شده .درک و تجربه ام بهتر شده.استفاده از نواقصی مانند خود کم بینی-اکثر کمبودهای من در اثر افکار بیمار گونه ام بود متوجه شدم من محبت میکنم و به دیگران فکر می کنم.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حـمـیـد ، ناظر14 ، ناظر20
#10
ما با یک سری عقاید قرار دادی و ثابت ، پا در بهبودی نهادیم . اما از زمان شروع بهبودی ، تمام چیزهایی که در گذشته باور داشتیم به چالش کشیده شده است . ما توسط ایده ها و عقاید جدید بمباران شدیم .

برای مثال ، اگر باور داشتیم که همه چیز تحت کنترل ما است ، همین حقیقت که عاقبت سر از NA در آوردیم و به عجز خود اقرار کردیم ، احتمالا جهت تغییر دیدگاه ما کافی است . به علت اعتیادمان ، ما نتوانستیم درس های زندگی در مورد این که واقعا یک فرد تا چه حدی بر مسائل کنترل دارد را بیاموزیم . از طریق پرهیز کامل و کارکرد شش قدم اول ، ما چیزهای فراوانی در مورد این که چگونه باید زندگی کنیم یاد گرفتیم

با کارکرد قدم پنجم و ششم به نقطه ای از فروتنی رسیدم و تغییرات در من خودش را نشان داد و متوجه شدم نسبت به مسائل پیرامونم که موجب آزار و خسارت به خودم می شود، 

بی تفاوت باشم . چگونگی ارتباط برقرار کردن با دنیای اطرافم را آموختم ، یاد گرفتم نسبت به دیگران متوقع نباشم و بجای فرار از مشکلات با آنها روبرو شوم . آموختم احساساتم را

کنترل کنم . امروز نیاز دارم که واقع بینانه و فروتنانه برخورد کنم و نقاط ضعف و قوت خود را شناسایی و بپذیرم . در مورد مسائل زندگی ام غلو نکنم تا لایه های انکار از من دور شوند

و از مخفی کاری دست بردارم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حـمـیـد ، ناظر14
#11
هرزمان که درمسیربهبودی  گام برمیدارم  ازنواقصی چون خودمحوری وخشم وتاییدطلبی وزیاده خواهی وافراط وتفریط ولذت طلبی وشهوترانی دست میکشم  مسائل غلوشده به اندازه طبیعی خودبرمیگردند.
هرزمانی  که بافروتنی قدم برمیدارم  ودرکارهای خیر ومثبت شرکت کرده ام، کلابعدازکارکردن قدم پنجم نقش خودم رادر درون خودم کشف کردم وبه حقایق وجودی خودم پی بردم وقسمتهای سالم ومثبت خودم را دیدم ،زمانی که دست ازجنگ باخودم واطرافیانم برداشته ونواقصم راپذیرفتم وبجای چراهابدنبال چگونگی ها گشتم،زمانی که رنجشها ونقص هایم رادیدم وپذیرفتم، خوبیها وقسمتهای سالم را هم درخودم پیداکردم،
جاهایی که نیازبه دروغ گفتن وظاهرسازی وخودنمایی،نداشته باشم وخودواقعی ام راپذیرفته باشم فروتنی داشته وصادق بوده واعتمادبه خودداشته باشم جاهایی که لایه های انکارو خودخواهی راکناربزنم مسائل غلوشده به جایگاه واندازه طبیعی خودبازمیگردد.
درمسیربهبودی بایدتغییرکرد،راحتترین وآسانترین راه بهترین راه نیست
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، حـمـیـد ، ناظر10 ، mosafer8707 ، ناظر14
#12
سلام

-ترس هایم کمتر شده است وناامیدی ام تبدیل به امیدواری شده است و برای دیگر مسائلی که در من به شکل نقص پدید می آیند با آنها برابر اصول سعی می نمایم عمل کنم...
پاسخ
 سپاس شده توسط حـمـیـد ، Mehran270 ، ناظر10 ، mosafer8707 ، ناظر۴ ، ناظر9 ، ناظر14 ، ناظر20
#13
باورهای غلوشده یاتغییرپیداکردندیابحدواقعی رسیدنددرنتیجه
کارکردقدمهاخصوصا۴و۵و۶احساسات
نحوه درست بروزدادنشون چگونگی دقیق خطاها
نواقص شخصیتی ازحدخارج شده
وافراطی تقریبامتعادل ترشدندبالبخندحرف میزنم
تصمیمات انی کمترعجله کمترروابط موًثرتر
تنبلی وبی تفاوتی توهین بدیگران دروغهالافها
بسیاربسیارکمترشده وتقریباسرجای واقعی خود
برگشته اند کنترل قضاوت کمتری دارم
منظم ترخوش خلق تروخوش حسابتر
شده ام وبسیارفروتن تر

من درخودم مهربانی شفقت دوست داشتن بقیه
حس خدمت ووفاداریوپیداکردم که ازاعتیادتقریباجان
سالم بدربرده وبرایم مانده اند
پاسخ
 سپاس شده توسط یاسی ، ناظر۴ ، ناظر9 ، ناظر14
#14
همراهی مهربانی مسیولیت پذیری ورازداری رادرخودم کشف کرده ام ومسایل قلوشده مثل افراطی حرف زدن گنده کردن مطالب نشان دادن هروضعیتی بزرگترازهرچی بوده رنجشهای طدلانی مدت تقریباسرجای خودش برگشته  اون تنبلی های افراطی امروزوفرداکردنهاروتقریبابایدبگم خیلی خیلی ناچیزوکم شده
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر10 ، یاسی ، راکی ، mosafer8707 ، ناظر۴ ، ناظر9 ، ناظر14
#15
ترسهایم خیلی کمتر شده خصوصا نسبت به قضاوت دیگران، درکارهای خیر و عام المنفعه درحد توانم شرکت میکنم، با خداوند خیلی حال میکنم، سعی میکنم کمترحرف بزنم و بیشتر عملکرد و جاذبه داشته باشم.  هرزمان که در مسیر بهبودی و انسانیت حرکت کرده ام و دست از خودمحوری و خشم و تاییدطلبی و زیاده خواهی و افراط و تفریط و لذت طلبی و شهوترانی برداشته ام مسائل غلو (غیرممکن- خالی بندی)  شده به اندازه طبیعی خود برگشته اند.
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، ناظر۳ ، ناظر۴ ، A.Nasihat ، ناظر14
#16
من وقتی که تمرکزم را بر روی بهبودی شخصی می‌گذارم و نیازهای امروز زندگیم را بررسی می‌کنم توجه می‌شوم که دیگر نیازی به خودمحوری دروغ، حمل رنجش، انتظار و توقع، تاثیرپذیری و داشتن منطق و باورهای خیابانی مثلاً داشتن چاقو در جیب و یا زدن حرف‌های رکیک و ... نیست بلکه انجام اصول روحانی مانند مهربانی بخشش صبور بودن با ادب بودن و متانت داشتن است بزرگترین قسمت شروع بهبودی پذیرش بیماری اعتیاد است که تنها واقعیت زندگی ما معتادان است
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر۳ ، ناظر۴ ، ناظر۱۶ ، ناظر9 ، A.Nasihat ، ناظر14
#17
نواقص شخصیتى و یا کمبودهاى
اخلاقى، همان عواملى هستند که
در تمام دوران زندگى باعث درد و
بدبختى ما شده اند.

کتاب پایه/ قدم هفتم
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر۳ ، ناظر۴ ، ناظر9 ، ناظر14
#18
سلام من می خوام سیگار رو ترک کنم، برام از سم هم بدتره مشکل قلبی دارم، گذاشته بودم کنار باز می کشم، کمکم کنید
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر۳ ، ناظر20 ، ناظر14
#19
(۱۴۰۳/۶/۲۷، ۰۹:۵۹ صبح)Ali007 نوشته است: سلام من می خوام سیگار رو ترک کنم، برام از سم هم بدتره مشکل قلبی دارم، گذاشته بودم کنار باز می کشم، کمکم کنید
دوست گرامی این سایت متعلق به انجمن معتادان گمنام ایران است و در این زمینه تجربه ندارد اگر naهستید لطف بفرمایید از دوستان با تجربه در این مورد کمک بخواهید
پاسخ
 سپاس شده توسط ناظر9 ، ناظر20 ، ناظر14


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان